***نسیم معرفت***
** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة [استاد سیداصغر سعادت میرقدیم](کلیک کنید)
** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة [استاد سیداصغر سعادت میرقدیم](کلیک کنید)
** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة [استاد سیداصغر سعادت میرقدیم](کلیک کنید)
** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة [استاد سیداصغر سعادت میرقدیم](کلیک کنید)
** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة [استاد سیداصغر سعادت میرقدیم](کلیک کنید)
** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة [استاد سیداصغر سعادت میرقدیم](کلیک کنید)
** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة [استاد سیداصغر سعادت میرقدیم](کلیک کنید)
** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة [استاد سیداصغر سعادت میرقدیم](کلیک کنید)
** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة [استاد سیداصغر سعادت میرقدیم](کلیک کنید)
** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة [استاد سیداصغر سعادت میرقدیم](کلیک کنید)
** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة [استاد سیداصغر سعادت میرقدیم](کلیک کنید)
** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة [استاد سیداصغر سعادت میرقدیم](کلیک کنید)
** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة [استاد سیداصغر سعادت میرقدیم](کلیک کنید)
************************************************************************
************************************************************************
**نقدِ علمی و عالمانه براستدلال تکفیری ها وداعِشی ها
معاونت بین الملل حوزه های علمیه
**نقدِ علمی و عالمانه براستدلال تکفیری ها وداعِشی ها
معاونت بین الملل حوزه های علمیه
**نقدِ علمی و عالمانه براستدلال تکفیری ها وداعِشی ها
معاونت بین الملل حوزه های علمیه
**نقدِ علمی و عالمانه براستدلال تکفیری ها وداعِشی ها
معاونت بین الملل حوزه های علمیه
**نقدِ علمی و عالمانه براستدلال تکفیری ها وداعِشی ها
معاونت بین الملل حوزه های علمیه
**نقدِ علمی و عالمانه براستدلال تکفیری ها وداعِشی ها
معاونت بین الملل حوزه های علمیه
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
** وبلاگ روستای سادات محله (بوجایه - لاهیجان)
** وبلاگ روستای سادات محله (بوجایه - لاهیجان)
***نسیم معرفت**
به نام خدا
آیا زن ها شرّ هستند ؟!!!
قال علی (علیه السلام) :
الْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا .همه چیز زن (زنان ) شرّ است و بدتر از همه آنکه چاره ای جز بودن (زندگی کردن )با آنها وجود ندارد.( و به اصطلاح باید با آنها ساخت وسوخت) [تمام زن شر است؛ یا تمام زنها شر هستند .]
نهج البلاغه فیض الأسلام حکمت 230 .
برای اینکه از این حدیث شریف استفاده نامطلوب ونامناسبی نشود لازم است که ابتداءََ معنای کلمه شرّ واقسام آن را بیان کنیم وبعد معنای درستی از حدیث فوق ارائه نماییم. شرّ در لغت به معنای : بد ، خسارت ، چیز زیان آور ، مُضرّ ، بدی , زیان و... آمده است ولی در اصطلاح شرّ عبارت است از آن معنی ومفهومی که از تقابلش با کلمه خیر فهمیده می شود وبه اصطلاح ( تُعرَفُ الأشیاءُ بِأَضدادِها یعنی هرچیزی به ضد خود شناخته می شود) شرّ در مقابل خیر عبارت است از هر آن چیزی که مخالف فطرت ومانعِ رشد و پیشرفت وکمال وسعادت ورستگاری انسان باشد. و خیر عبارت است از هر آنچه که موافق فطرت و سبب رشد و تکامل وسعادت ورستگاری انسان باشد. یکی از بحث های مهم و پیچیده و دقیق فلسفی ومعرفتی ، بحث در باره شرّ وخیر است . خیر چیست و شرّ چیست؟ به چه اموری خیر ویا شرّ گفته می شود؟! آیا درعالم هستی ، شرّی وجود دارد یانه ؟! در رابطه با خیر وشرّ در عالَمِ هستی چنین گفته اند که خیرِ مطلق ومحض که هیچگونه بدی وزشتی و ناپسندی و نقص و کاستی در آن راه نداشته باشد فقط در باره خداوند متعال مُتَصوّر است و خداوند ، خیر مطلق و نور مطلق است و همه امور خیر و نور به او منتهی می شود.[ قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ بگو : بارالها! مالک حکومتها تویی به هر کس بخواهی ، حکومت می بخشی و از هر کس بخواهی ، حکومت را می گیری هر کس را بخواهی ، عزت می دهی و هر که را بخواهی خوار می کنی. تمام خوبیها به دست توست تو بر هر چیزی قادری.سوره آل عمرامن آیه 26. اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ . خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی ( پر فروغ ) باشد ، آن چراغ در حبابی قرار گیرد ، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان ، این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی ( روغنش آن چنان صاف و خالص است که ) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود نوری است بر فراز نوری و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند ، و خداوند به هر چیزی داناست. سوره نور آیه 35. ]
و در باره شرِّ مطلق ومحض در جای خود (در مَباحث فلسفی و معرفتی )ثابت شده که در عالَمِ هستی ، شرّ مطلق ومحض وجود ندارد وگفته شده است که اساسا شرّ امر عدمی می باشد نه وجودی ، بنابرین شرّ عقلاََ قابلیتِ وجود و تحقق در خارج را ندارد ولباس وجود پیدا نمی کند . واما شَرّ وشُرورِ نسبی که به اعتبار امرِ وجودی لحاظ واعتبار می گردد در عالَم هستی وجود دارد و وجودش هم به حَسَب مرتبه و شأن و موقعیت خودش است و به اصطلاح وُجودُ کُلِّ شَئِِ بِحَسَبِهِ . پس شرّ نسبی در عالَم وجود دارد . مثلا مریضی ( که امر عدمی است ) به اعتبار فقدان سلامتی ( سلامتی امرِ وجودی است ) یک امر شرّ تلقی می شود. نیش عقرب ومار و درندگی حیوانات درنده مثل گرگ وشیر وببر ، نسبت به ما شرّ است ولی همین ویژگی ها وخصوصیات وصفات برای آن حیوانات خیر است و لازمه حیات وزندگی آنها می باشد. پس شرّ وشُروری که در عالَم است با سنجش ومقایسه و نسبت به امر دیگر به عنوان شرّ وبدی شناخته می گردد و گرنه هرچیزی که به طور وجود مستقل در نظر گرفته شود جز خیر از آن انتزاع نخواهد شد. ( دقت بفرمایید). جناب جلال الدین مولوی رومی شاعر بلند آوازه در این رابطه چه زیبا فرموده است:
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این راهم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد ممات
بعد از اینکه فی الجمله ثابت شد که شرّ و شُرور در عالَم نسبی است نه استقلالی باید بدانیم که در کُمون وذات ودرون همین شرور هم خیراتی نهفته است و خداوند تبارک وتعالی این شرور را برای امتحان و آزمایش و رشد و کمال وسعادت انسان ها قرار داده است . کسی که در مقابل این شرور وبدی ها وناملائمات مقاومت وپایداری نشان دهد ومبارزه کند به رشد وکمال خواهد رسید. پس شُرور نیز در واقع وبا دقت نظر به خیر وصلاح ومصلحت و برای رشد و پیشرفت آدمی قرار داده شده است مثلا همین مرض و مریضی سبب شد که از قدیم الأیام تاکنون رشته های متنوع پزشکی و متخصصین عالی مقام پدیدار گردد ....
واما در رابطه با حدیث شریف فوق شرّ به معنای ناخوشایندی وناپسندی می باشد نه به معنای شرّ در مقابل خیر که در بالا بیان کردیم. برخی صفات وحالات وامور مخصوص خانم ها می باشد وبرخی اوصاف و حالات هم مختص به آقایان است و در برخی صفات هم باهم مشترکند. خانم ها نوعا جزیی نگرند ولی مردها کلی نگرند ونیز زن ها روحیات لطیفی دارند ولی مردان روحیات قوی و سخت تری دارند و بر این اساس ( حالات و ویژگی های جنس زن ومرد ) نیز در اسلام و شرع مقدس برای مردان وزنان علاوه بر احکام مشترک ، تکالیف خاصی وضع شده است . با توجه به نکات پیشین ومطالب یاد شده چنین استفاده می شود که در بسیاری از موارد زن ها ، رفتارهایی و حالاتی از خود نشان می دهند که مردها خوششان نمی آید و آن را ناپسند می دارند ولی بااین وجود باید مردها با خانم ها بسازند و با روش های معقول یک زندگی شیرین وباصفا در کنار هم داشته باشند و دردسرهای ظاهری خانم ها را که در حدیث فوق از آن به عنوان شرّ یاد شده تحمل کنند و همیشه کانون زندگی وخانواده را گرم نگه دارند وبه اصظلاح خیلی سر به سر خانم ها نگذارند و مثل خانم ها زیاد باریک بینی وجزیی نگری نکنند و مرد ها باید بر طبق خصوصیت و خصیصه خود در باره خانم ها، کلّی نگر باشند نه جزیی نگر وباریک بین . این حدیث( اَلْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا ) شبیه حدیث دیگری است که در نهج البلاغه فیض الأسلام حکمت 58 آمده که آن حضرت فرمود : الْمَرْاَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّسْبَةِ یعنی زن همانند عقربی است که نیش و گزیدنش شیرین است. پس سخنان و کلمات اینچنینی که از حضرت علی ع نقل شده دال برمذمّت وتوبیخ وتنقیص زنان نیست ( دقت بفرمایید) ضمنا کلمه (الْمَرْأَةُ ) در حدیث بالا به معنای غالب زنان می باشد وبه اصطلاح الف ولام در (الْمَرْأَةُ ) الف ولام عهد است به این معنی که غالب زنان در هرعصری با توجه به خصوصیات جنس زن ، مایه شرّ و دردسر و گرفتاری هستند که باید با آنها ساخت و به خوبی ونیکی از کنار آن ها عبور کرد . وَالسَّلام
**استاد سید اصغر سعادت میرقدیم
سلام علیکم
یکی از برادران در یکی از گروه ها در صفحه خصوصی بنده فرمودند که الف ولام در حدیث متن بالا(اَلْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا ) برای جنس است نه عهد که بنده چنین پاسخ دادم:
اَلْمَرْأَةُ .... یعنی غالب زنان در هرعصری.
به نظرم این الف ولام در حدیث مورد اشاره در متن بالا برای عهد است لکن ( عهد علی البدل که معنای کلی دارد نه عهد شخصی وجزیی که مخصوص زمان ویامکان خاص باشد) پس مراد از اَلْمَرْأَةُ یعنی غالب زنان منتشر در همه اعصار وامصار. اگر الف ولام در حدیث را عهد به معنایی که عرض کردم بگیریم اشکالی هم که مطرح است مرتفع می شود ولی اگر عهد جنس باشد مواجه با اشکال خواهد بود.
بعد دوباره مطلبی چنین ارسال فرمود :
ممنون
اما اونچه بنده تا حالا در مورد ال دیدم به غیر از ال زاید و موصول یا برای عهد ذهنی است یا ذکری یا ال جنس
تا حالا ال به عنوان عهد علی البدل ندیده بودم
خب این سخن شما باعث شد تحقیق بیشتری کنم
البته اگه حال حاضر آدرسی مد نظرتون هست لطف بفرمایید
ضمنا به نظر اگه ال جنس باشه مشکلی با توضیحات شما هم نخواهد داشت
یعنی جنس زن این نقص یا ضعف رو داره حالا ممکنه یه زنی پیدا بشه که از این قاعده مستثنی است یعنی این ضعف وجودی رو کم کرده
مثلا امور عدمی مثل عقلانیت کمتر یا عدم کلی نگری رو به واسطه توجه به ذات باری تعالی مرتفع کرده باشه
ادبای عرب برای ال جنس مثال می زنند الرجل اقوی من المرأ یعنی جنس مرد از زن قوی تره
ولی این همه پیش میاد که زنان مردان رو میزنند.
که بنده باز پاسخی به شرح زیر عرضه داشتم:علیکم السلام
ممنونم
لطف فرمودین
بنده گاهی درادبیات واصول وفقه وفلسفه تعبیراتی دارم که خیلی هم خارج از چارچوب قواعد نیست
باز اگر طبق فرمایش شما الف ولام جنس باشد باید توجه کنیم که دوقسم از الف ولام جنس دال بر حقیقت است که یکی به نحو حقیقت وماهیت جنس است ودیگری به نحو استغراق جنس است واما قسم سوم الف لام جنس ، دال براستغراق غیرحقیقی است.
حال در فرمایش مولا علی ع طبق نقل که فرمود: (اَلْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا... ) مراد از الف ولام جنس از نوع سوم نخواهد بود چون آن قسم از الف ولام جنس دال برمبالغه است که در اینجا نمی تواند مقصود باشد.
واما اگر مراد الف ولام جنس به نحو دوقسم اول باشد که دال برحقیقت جنس است که یکی به نحو استغراق ودیگری به نحو ماهیت و حقیقت جنس ، در این صورت اشکال مورد نظر که در پی پاسخگویی آن بودیم عَود می کند. فتامل جیدا??
در ضمن گاهی باید فراتر از ادبیات ابن هشامی گام برداشت تا به مفاهیم و مطالب عالیه دست پیدا کنیم خصوصا در معارف قرآنی. به قول علامه جوادی آملی که فرمود اگر آیه کریمه (هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِما یَعْمَلُونَ... سوره آل عمران آیه 163.) را به ابن هشام بدهیم یک لام حتما در تقدیر می گیرد ولی نیازی به تقدیر لام نیست بلکه خود مومنین در آنجا درجه هستند که حتما به دنبال آن برای آنها درجات بالا هم خواهد بود.
فتامل جیدا??
استاد ما مرحوم آیت الله صالحی مازندرانی هم از این نکته ها گاهی در باره آیات دیگر داشتند.
وباز نکته دیگر عرض کنم:
مرحوم آخوند خراسانی در اکثر جاهای کفایه بر سر غیر الف ولام در می آورد با اینکه کلمه غیر متوغل در اِبهام است لذا عده ای به مرحوم آخوند ایراد می گیرند وبه اصطلاح می گویند مرحوم آخوند اشتباه کرده است؟!!! اگر یکی دو مورد مرحوم آخوند برسر غیر الف ولام درمی آورد جای اشکال بود که ......
ولی وقتی که اکثر جاهای کفایه برسر غیر الف ولام در می آورد حتما نظری دراین رابطه دارد...... نکته اش را بنده احتمال می دهم که چنین باشد الف لام غیر مثل الف لام( اَلخَلیل فَکَالخَلیل) باشد ویا ....
سیداصغرسعادت میرقدیم
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
** وبلاگ روستای سادات محله (بوجایه - لاهیجان)
** وبلاگ روستای سادات محله (بوجایه - لاهیجان)
***نسیم معرفت***
***نسیم معرفت***
به نام خدا
مجموعه ای از دعاها به نثر ساده زبان فارسی
اینجانب سیداصغر سعادت میرقدیم در سفر تبلیغی به استان ایلام در شهر سرابله روستای محمدقُلی منزل آقای حاج یوسف کرمخانی در ماه رمضان المبارک به تاریخ 1 / 10 / 1378 در شُرُف ورود به سال دوهزار میلادی به توفیق الهی توانستم مجموعه ای از دعاهای فارسی به صورت نثر ساده بنویسم تا در مواقع دعا و نیایش به درگاه الهی از آن بهره ببرم امید است که برای دیگران هم سودمند باشد.
مقدمه :
دعا و راز ونیاز با حضرت پروردگار یکی از نیازهای واقعی بشر است . همانطوری که انسان جهت حیات و ادامه زندگی خود نیاز به آب و هوا و غذا و ... دارد ، حیات روحی و معنوی انسان نیز بواسطه دعا و نیایش به پیشگاه خداوند متعال تأمین می گردد . دعا در صفای باطن و رُشد و تکامل روحی و اخلاقی و تنویر و نورانیت اَفکار و دل آدمی تأثیر بسزایی دارد. انسان وقتی با نیتی پاک در حالی که همراه با طهارت است جهت مناجات و راز ونیاز به درگاه حضرت دادار می ایستد حالات خاصی به او دست می دهد که با هیچ حالی قابل مقایسه نیست و نسیم های دل انگیزی از رحمت خاص الهی را به روشنی مشاهده ولمس می کند که گاهی قابل توصیف نمی باشد . با کمال تأسف باید اظهار داشت که بشر امروز که به زرق و برق و مَظاهر و جلوه های فریبنده دنیا سرگرم و مشغول گشته از حلاوت و شیرینی دعا و راز ونیاز یا محروم است ویا اینکه کمتر به آن می پردازد. تنها راه آرامش و سعادت بشریت بازگشت حقیقی به درگاه الهی و ارتباط دایمی با پروردگار عالم است.
دکتر اَلِکسِس کارِل نوسنده کتاب (انسان موجود ناشناخته) در همین کتاب چنین می گوید:
نیایش همچون نَفَس کشیدن و خوردن و آشامیدن لازمه انسان است که از عمق سرشت انسان سر می زند.
در سوره فرقان آیه 77 چنین آمده است :
قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ ...
بگو: «پروردگارم برای شما ارج و ارزشی قائل نیست اگر دعای شما نباشد ...
تاچند غریب باشی اندر در دوست
نزدیکتر است آنکه ترا از رگ وپوست
انصاف بده چگونه کوشش نکنی
با اینکه کِشش همیشه از جانب اوست
امام صادق (علیه السلام) فرمود : مبادا چون یکی از شما بخواهد از پروردگار خویش چیزی از حاجات دنیا و آخرت مسئلت کند بدان مبادرت ورزد مگر اینکه به ستایش او و صلوات بر پیغمبر ( و آلش) سخن خود را آغاز کند و سپس حاجات خود را بخواهد .
اصول کافی ج 4 ص236 کتاب الدُّعا با ترجمه مرحوم استاد حاج سید جود مصطفوی
** اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ
مَلِکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو زن و جُفت نداری تو خور و خُفت نداری
اَحَد بی زن و جُفتی مَلِکِ کامروایی
نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجبروتی تو نصیر الاُمرایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نماینده فضلی تو سزاوار ثنایی
بَری از رنج و گدازی بَری از درد و نیازی
بَری از بیم و امیدی بَری از چون و چرایی
بَری از خوردن و خُفتن بَری از شرک و شبیهی
بَری از صورت و رنگی بَری از عیب و خطایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شِبه توجُستن که تو در وهم نیایی
نَبُد این خلق و تو بودی نَبُوَد خلق و تو باشی
نه بَجُنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی
همه عِزّی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سُروری همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی
اَحَدُُ لَیسَ کَمِثلِه صَمَدُُ لَیسَ لَهُ ضِد
لِمَنِ المُلک تو گویی که مر آن را تو سزایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
از حکیم سنایی غَزنَوِی
**مجموعه ای از دعاها به نثر ساده زبان فارسی
دعا و نیایش به نثر ساده فارسی
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
1- خدایا ما را به راه راست هدایت فرما .
2- خدایا ما را از ضلالت و انحراف حفظ فرما .
3- خدایا ما را در دینمان و ایمانمان ثابت قدم نگهدار .
4- خدایا آنی و لحظه ای ما را به حال خودمان وامگذار .
5- خدایا آنچه خیر و صلاح ماست به ما عطا بفرما
6- خدایا ما را از شرّ شیطان و نفس اَمّاره حفظ فرما .
7- خدایا توفیق طاعت و بندگی و عبادت خالصانه به همه ما عطا بفرما .
8- خدایا درک و شعور و فهم و عقل و معرفت ما را زیاد بفرما .
9- خدایا در دنیا و آخرت ما را عزیز و سربلند بفرما
10- خدایا ما را نزد خلایق خصوصا نزد انبیاء و چهارده معصوم (علیهم السلام) در دنیا و آخرت رسوا مفرما .
11- خدایا طول عمر با برکت وبا عزت همراه با بندگی و طاعت به ما عنایت فرما .
12- خدایا دل های ما را به هم نزدیک و مهربان بفرما .
13- خدایا کینه ها و عداوت ها و دشمنی ها و حسادت ها را از دل های ما ریشه کَن بفرما .
14- خدایا خانه ها و دل های ما را منوَّر به نور ایمان و قرآن بفرما .
15- خدایا همه ما امیدوار به لطف و مرحمت توأیم ، ما را از درگاهت ناامید برمگردان .
16- خدایا عاقبت ما را ختم به خیر بفرما .
17- خدایا دنیا را اکبر هَمّ ما قرار مده .
18- خدایا خیر دنیا و آخرت را نصیب ما بگردان .
19- خدایا تا ما را نیامرزی از دنیا مَبَر .
20- خدایا شب اول قبر را شب راحتی ما قرار بده .
***********************************************************
21- خدایا تو کریمی و غفوری . از ما لئیمان و مُجرمان بگذر .
22- خدایا در تمام مراحل زندگی و در تمام دوران عمر ، ما را یاری بفرما .
23- خدایا حلاوت و شیرینی مناجات و راز ونیاز را در دل ما قرار بده .
24- خدایا ما را از شرّ هواهای نفسانی و شیطانی حفظ بفرما.
25- خدایا از سَرِ تقصیرات ما بگذر و بر حَسنات ما بیفزا .
26- خدایا در بحران های سخت زندگی و در فراز ونشیب روزگار ما را یاری بفرما .
27- خدایا در قیامت که گنهکاران خَجِل و شرمنده و روسیاهند ما را شرمنده و رسوا مفرما .
28- خدایا ما را از خواب غفلت و نادانی بیدار بفرما .
29- خدایا ما را از دورویی و نفاق دور بفرما .
30 خدایا ما را از سرکشی و طغیان حفظ بفرما .
31- خدایا نور ایمان و یقین ر بر دل های ما بتابان .
32- خدایا دوستان صالح و شایسته نصیب ما بفرما .
33- خدایا ما را از آلودگی ها و انحرافات حفظ فرما .
34- خدایا گفتارمان را با کردارمان هماهنگ و یکسان بفرما .
35- خدایا صداقت در گفتار و کردار به ما عطا بفرما .
36- خدایا ما را از گرفتار شدن به دوستان ناباب حفظ بفرما .
37- خدایا نور علم و حکمت را بر دل های ما بتابان .
38- خدایا عقل وفهم ما را روز به روز بیشتر بفرما .
39- خدایا زبان ما را از غیبت و تهمت و افتراء و دروغ و سخن چینی حفظ بفرما .
40- خدایا رذائل را از ما دور و فضائل را زینت ما قرار بده .
******************************************************
41- خدایا قدرت تشخیص حق از باطل را به ما عطا بفرما .
42- خدایا توفیق انجام کارهای خیر را به ما عطا بفرما .
43- خدایا ما را از سرگردانی و حیرت و سرگشتگی وبیهودگی حفظ فرما .
44- خدایا وجود ما را وجود خیر و با برکت قرار بده .
45- خدایا ما را از ذلت و خواری و سرافکندگی و بیچارگی حفظ فرما .
46- خدایا توفیق ترک گناه و معصیت به ما عنایت فرما .
47- خدایا روز عید ما را روز ترک گناه قرار بده .
48- خدایا ما را مبتلا به قهر و غضب و خشم خود نفرما .
49- خدایا توفیق توبه و اِنابه و تضرُّع به درگاهت را به ما عطا بفرما .
50- خدایا حال دعا و نیایش و راز ونیاز به ما عطا بفرما .
51- خدایا ما را از آفات و بلایای دنیا و آخرت حفظ بفرما .
52- خدایا عافیت در دنیا و آخرت را نصیب ما بفرما .
53- خدایا سیّئات و گناهان ما را بریز ولی آبروی ما را مریز .
54- خدایا دل های ما را متوجه خودت بفرما.
55- خدایا هرچه بیشتر ما را با قرآن و دینت آشنا بفرما .
56- خدایا ما را از گزند و آسیب بلا و بلیّات حفظ فرما .
57- خدایا وهم و خیال و باورهای غلط و خرافات را از ما دور بگردان .
58- خدایا سلامتی و تندرستی کامل به ما عطا بفرما .
59- خدایا توفیق تحصیلِ علم و دانش و حکمت به ما عنایت فرما .
60- خدایا ما را به بلای چه کنم چه کنم مبتلا مفرما .
************************************************
61- خدایا ما را به راه صلاح و فلاح هدایت فرما .
62- خدایا ما را غمخوار و مددکار محرومین و ستمدیدگان قرار بده .
63- خدایا به محرومین و مستضعفین ، عزت و غنا عنایت فرما .
64- خدایا ما را عاشق و تشنه خدمت به محرومین و پابرهنگان و مستضعفان و ستمدیدگان قرار بده .
***نسیم معرفت***
به نام خدا
یکی از عزیزان در گروه های مجازی سؤالی را مطرح نمود که بنده پاسخ گفتم .
واما سؤال :
چرا هرچه دعا می کنیم خداوند پاسخ نمی دهد ؟! مگر خداوند نفرمود که مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را پس چرا دعاهای ما را جواب نمی دهد؟!
واما پاسخ سوال از طرف بنده :
در آیه 60 از سوره غافر(مومن) در رابطه با دعا و اجابت آن چنین آمده است :
وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین .
پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا ( دعای ) شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من (که دعا هم نوعی عبادت است) تکبّر می ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می شوند!»
دراین آیه شریفه خداوند متعال می فرماید : بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را و کسانی را که از روی غرور و تکبر از عبادت (دعا کردن) سرپیچی می کنند ، تهدید می نماید که در روز قیامت با ذلت وارد دوزخ می شوند .
دعا و راز ونیاز با حضرت پروردگار یکی از نیازهای واقعی و فطری بشر است . همانطوری که انسان جهت حیات و ادامه زندگی خود نیاز به آب و هوا و غذا و ... دارد ، حیات روحی و معنوی انسان نیز بواسطه دعا و نیایش به پیشگاه خداوند متعال تأمین می گردد . دعا در صفای باطن و رُشد و تکامل روحی و اخلاقی و تنویر و نورانیت اَفکار و دل آدمی تأثیر بسزایی دارد. انسان وقتی با نیتی پاک در حالی که همراه با طهارت است جهت مناجات و راز ونیاز به درگاه حضرت دادار می ایستد حالات خاصی به او دست می دهد که با هیچ حالی قابل مقایسه نیست و نسیم های دل انگیزی از رحمت خاص الهی را به روشنی مشاهده ولمس می کند که گاهی قابل توصیف نمی باشد . با کمال تأسف باید اظهار داشت که بشر امروز که به زرق و برق و مَظاهر و جلوه های فریبنده دنیا سرگرم و مشغول گشته از حلاوت و شیرینی دعا و راز ونیاز یا محروم است ویا اینکه کمتر به آن می پردازد. تنها راه آرامش و سعادت بشریت بازگشت حقیقی به درگاه الهی و ارتباط دایمی با پروردگار عالم است. روانشناسان معتقدند هنگامی که هیجانات و غم ها بر انسان هجوم می آورد در آن حال باید جهت تخلیه روحی مشکلات و گرفتاری ها را برای کسی که محرم راز است بازگو و درد دل کنیم و اگر کسی را پیدا نکردیم که که غم ها و نگرانی های خود را با او در میان بگذاریم حتما باید اسرار و راز دل خود را به خداوند عرضه بداریم. خداوند بهترین و بالاترین تکیه گاه است .
دکتر اَلِکسِس کارِل نوسنده کتاب (انسان موجود ناشناخته) در همین کتاب چنین می گوید:
نیایش همچون نَفَس کشیدن و خوردن و آشامیدن لازمه انسان است که از عمق سرشت انسان سر می زند.
و نیز می گوید : دعا قوی ترین نیرویی است که بشر می تواند بوجود آورد .
در سوره فرقان آیه 77 چنین آمده است :
قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ ...
بگو: «پروردگارم برای شما ارج و ارزشی قائل نیست اگر دعای شما نباشد ...
تاچند غریب باشی اندر در دوست
نزدیکتر است آنکه ترا از رگ وپوست
انصاف بده چگونه کوشش نکنی
با اینکه کِشش همیشه از جانب اوست
دعا در واقع ارتباط و پیوند بین عبد ومعبود و خالق و مخلوق و نیازمند به بی نیاز مطلق است . بشر با همه داشته هایش هیچگاه به مقام بی نیازی نمی رسد و اگر ما به کسی که مال واموال و دارایی زیاد دارد به عنوان غنی وبی نیاز تعبیر می کنیم به جهت مقایسه با کسانی است که از چنین امکاناتی برخورددار نیستند و گرنه ثروتمندترین آدم ها در دنیا در واقع گداترین آدم ها است زیرا هیچ چیزی از اموال ودارایی ها را که در اختیار دارد از آن او نیست و حتی وجود خود او نیز از آن او نمی باشد بلکه وجود او و همه آنچه را که در اختیار دارد از آن خدواند است و فقط چند روزی را که خداوند دراین دنیا به وی مهلت داده اجازه داده شده که از مواهب و نعمت های الهی به درستی استفاده نماید و اگر سرپیچی کند دچار عقاب الهی خواهد شد.
پس این اصل مسلم را باید بپذیریم که همه ما انسان ها (حتی اگر بی نیازترین افراد به حسب ظاهر باشیم) نیازمند محض به پروردگار عالم هستیم و لحظه ای وآنی نباید تصور کنیم که نیازی به خداوند نداریم. کسی که متکبرانه و مغرورانه از دعا کردن سرپیچی می کند در واقع از اصل نیازمندی مخلوق به خالق خارج شده و خود را بی نیاز می پندارد لذا در ذیل آیه 60 از سوره غافر آمده است که : .... کسانی که از عبادت (دعا کردن) تکبر و سرپیچی کنند به زودی با ذلت و خواری وارد دوزخ و جهنم خواهند شد و دچار عذاب الهی می گردند .
در باره اینکه انسان ها باید اهل دعا باشند به چند اصل می پردازم که می تواند سودمند باشد :
1-اصل نیازمندی
اصل نیازمندی مخلوق به خالق که در بالا به آن اشاره نمودم ثابت می کند که ما همیشه باید دست دعا و خواهش و درخواست به درگاه الهی دراز کنیم .
2-اصل اتصال و ارتباط
اصل دیگری که باید به آن توجه کنیم ، اصل ارتباط و اتصال و پیوند بین عبد و معبود و مخلوق با خالق است. مخلوق و عبد هیچگاه نباید از خالق و معبودش جدا شود . این جدایی سبب سقوط وهلاکت بنده خواهد شد . یکی از راه های حفظ این پیوند و اتصال همان دعا کردن به پیشگاه الهی است . هرچه دعا به درگاه الهی بیشتر باشد پیوند بین عبد ومعبود بیشتر خواهد بود. و هر اندازه انسان خود را محتاج تر به پروردگار بداند دعایش بیشتر خواهد بود و اُنس بیشتری با خداوند برقرار می کند. دعا و راز و نیاز با خداوند متعال به آدمی قدرت و قُوّت و نیرو و توان و استقامت و نشاط و امید می دهد و تمام انبیاء اهل دعا بودند ودر روایت آمده است که امام رضا ع فرمود عَلَیْکُمْ بِسِلَاحِ الْأَنْبِیَاءِ فَقِیلَ وَ مَا سِلَاحُ الْأَنْبِیَاءِ؟ قَالَ: الدُّعَاء» بر شما باد به سلاح انبیاء عرض شد که سلاح انبیاء چیست ؟ فرمود: سلاح انبیاء دعا است .( کافى/ ج 2 ص 468.) اگر انبیاء علیهم السلام مداومت بر دعا نداشتند در رسالت خود موفق نمی شدند و عزت و سربلندی و موفقیت انبیاء و اولیاء مرهون دعا می باشد. تمام چهارده معصوم علیهم السلام در بدترین و بهترین حالات و شرایط(در ضراء و سراء ) اهل دعا بودند و مناجات ها و دعاهای موجود از معصومین علیهم السلام بهترین گواه این مطلب است .
3-اصل کمال جویی وکمال طلبی
اصل سوم که به نظرم مهم است اصل کمال جویی و کمال طلبی انسان است که از مهم ترین ویژگی هایی است که خدواند در نهاد انسان ها به ودیعت گذاشته است. بلا شک براساس فطرت پاک الهی که در انسان ها سرشته شده همه دنبال کمال هستند ولی بسیاری از مردم راه و مسیر کمال را یا درست طی نمی کنند ویا اینکه نمی دانند کمال در چیست؟ ویا اینکه هواهای نفسانی و اغواگری های شیطان درونی وبیرونی مانع درک حقیقت کمال و مسیر آن است و فطرت کمال جویی او را نابود کرده است.
آدمی از راه دعا می تواند به کمال برسد و کمال مطلق خداوند متعال است . دعا چه مستجاب بشود و چه نشود یک سرمایه است و سبب غنا و رشد وتعالی وکمال انسان می شود . کسی که با طهارت ظاهری وباطنی و از روی معرفت دعا نماید احساس لطافت و غنا و آرامش و اطمینان و وسعت در نفس و روح می کند. دعا ومناجات به آدمی ظرفیت و شرح صدر می دهد که به نظر بنده این نکته بسیار مهمی است که نباید از آن غفلت کرد . این اموری که ذکر کردم (غنای در نفس و آرامش و ظرفیت و شرح صدر ....) در واقع اجابت دعای ما از طرف حضرت پروردگار است. ما دعا می کنیم ودر پرتو دعا به این نتایج می رسیم و لازم نیست که نتایج دعای ما حتما امور مادی باشد . دعا کردن در واقع سبب پرواز و رهایی روح از تعلقات منحط کننده است. در اواخر کتاب بیست گفتار ازاستاد شهید مطهری مطالب بسیار زیبایی در باب دعا آمده است که شایسته است جهت استفاده مراجعه شود.
4-اصل ادب به ساحت پرودگار
یکی از زیباترین خصلت ها ، ادب است . ادب امری پسندیده و نشانه معرفت و فضیلت است و بی ادبی نشانه بی معرفتی و رذالت است . اگر کسی به ما لطفی و عنایتی نمود ، ادب اقتضاء دارد که قدرشناسی و حقشناسی کنیم . پیامبر خدا ص تادیب شده و پرورش یافته خدا بود و فرمود : :أدَّبَنِی رَبِّی فأحسَنَ تأدِیبی . خداوند مرا ادب نمود و نیکو تربیتم کرد .(میزان الحکمه، ج 1، ص 78.)
پیامبر اسلام ص با ادب ترین بندگان در برابر خداوند بود و در همه حال ادب ساحت قدس الهی را نگه می داشت. بی ادب ترین موجود در عالم ابلیس و شیطان است که در محضر الهی گستاخی و ادبی نمود و برای همیشه از درگاه الهی رانده شده و مورد خشم و غضب الهی است . ما بندگان الهی نیز باید ادب ساحت پرودگار را حفظ کنیم و یکی از راه های ادب نگه داشتن به پیشگاه الهی آن است که به درگاه پروردگار دعا کنیم . اعراض و دوری از دعا به پیشگاه الهی نوعی بی ادبی است. ادب در قالب دعا سبب قرب به پیشگاه الهی است و این یعنی قرب به خداوند ،خودش یکی از ثمرات ونتایج بسیار باارزش دعا می باشد . پس چه دعای ما مستجاب بشود وچه نشود شایسته است که از باب ادب ، دست دعا و نیایش به سوی خداوند دراز کنیم .
5-اصل معرفت وشناخت به پرودگار
دراصل چهارم ذکرشد که ادب اقتضاء دارد که ما به درگاه الهی دست دعا و نیاز بلند کنیم و ادب هم به نوعی ناشی از معرفت و شناخت است . در ادب نگهداشتن ، معرفت و شناخت نیز نهفته است و انسان با ادب در واقع انسان با معرفتی وبا شناختی است. هر اندازه شناخت و معرفت ما به خداوند بیشتر باشد ادب ما هم بیشتر و بهتر خواهد بود و هر اندازه ادب نگه داریم سبب فزونی در معرفت خواهد شد(دقت بفرمایید) . معرفت و شناخت درست به پرودگار هم اقتضاء دارد که باید دعا به درگاه الهی داشته باشیم .
با پنج اصلی که بیان شد ما چاره ای جز دعا و درخواست به پیشگاه الهی نخواهیم داشت ولی باید توجه داشت که همان خدایی که ما را دعوت فرمود که او را بخوانیم تا اجابت کند ما را ، شرایطی را برای دعا و دعا کننده بیان فرموده است که یکی از شرایط مهم آن این است که دعا و درخواست از عمق وجود و صمیم دل باشد و چیزی را هم که از خداوند می خواهیم امری پسندیده و مطابق با مصلحت فردی و نوعی باشد . هر انداز روح ما و بینش ما کوچک باشد درخواست ها و دعاهای ما نیز کوچک و پایین خواهد بود و هر اندازه روح ما بلند و معرفت ما بالا باشد دعاهای ما حساب شده و بلند خواهد بود . ما باید از دعاهای کودکانه پرهیز کنیم. اکثر دعاهای ما انسان ها، دعاهای کودکانه است. به این معنی که تفکر و اندیشه ما در مقام دعا پایین و نازل است و روی این جهت گاهی اعتراض می کنیم چرا دعای ما مستجاب نمی شود ؟ البته شایسته است که همانند نیت های پاک کودکان دعا کنیم ولی کودکانه دعا نکنیم . اگر در باب دعا کمی با بینش و معرفت گام برداریم متوجه می شویم که اساسا نفس دعا کردن خود یک توفیقی از طرف پرودرگار است و بهترین دعا ها هم دعاها و ادعیه ماثوره و وارده از معصومین علیهم السلام است . یکی از چیزهایی که در مقام دعا باید توجه کنیم این است که ما در پیشگاه خداوند حکیم هستیم. توجه به مساله حکمت الهی بخشی از اشکال ها و شبهه ها را برطرف می سازد .پس دعایی کنیم که با حکمت پروردگار سازگار باشد و اگر دعایی کردیم و اصرار هم نمودیم که به اجابت برسد ولی مستجاب نشد یا با حکمت الهی سازگار نبود ویا اینکه حکمت الهی اقتضاء دارد که اجابت آن دعا به تاخیر افتد(دقت بفرمایید) اگر همه شرایط دعا جمع باشد که در کتب مربوطه ذکر شده قطعا آن دعا مستجاب خواهد شد ( انشاءالله )
درپایان باز یاد آور می شوم که نفس دعا کردن ما و اینکه خداوند بی نیاز اجازه فرمود که او را بخوانیم یک سرمایه نقد و بسیار ارزشمند است که شب و روز باید بابت آن از خداوند شکرگزار باشیم.
والسلام
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
اول تیر 1395
پانزدهم رمضان المبارک 1437 ه.ق
روز میلاد باسعادت سبط النبی حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
دراندرون من خسته دل ندانم که چیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
و در اینکه تعریف وجدان و حقیقت وجدان چیست ؟ وآیا واقعیت دارد یا نه و اینکه محدوده درک وقضاوت آن تا کجا و چه اندازه است و آیا همه قضاوت های وجدانی صحیح است یا نه ؟ بحث های زیادی در میان دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی و روانشناسان صورت گرفته است که باید به کتاب هایی که دراین زمینه نگاشته شده است مراجعه نمود .
انسان موجودی است که وجود مُعمّایی و مُلغَز و پیچیده او همه دانشمندان و صاحبان خِرَد و اندیشه و فهم را به شگفتی واداشته است و درک ژرفای وجود حقیقی آن بسیار مشکل و چه بسا مُحال می باشد و حافظ شیرازی در این باره می گوید :
وجود ما مُعمّایی است حافظ که تحقیقش فسون است و فسانه
و حضرت امیرالمؤمنین «علیه السلام» نیز فرمود : اتَزْعَمُ انَّکَ جِرْمٌ صَغْیِرٌ وَفیْکَ انْطَوىَ الْعالَمُ الْاکْبَر وَانْتَ الْکِتابُ الْمُبِیْنُ الَّذِى بِاحْرُفِهِ یَظْهَرُ الْمضْمَرُ . دَوَائُکَ فِیکَ وَ لاَتَعلَمُ وَ دَائُکَ مِنکَ وَ لاَ تَشعُرُ . آیا گمان کرده ای که تو یک جسم و جِرم و ماده کوچکی هستی در حالی که در تو عالَم بزرگی نهفته است. تو کتاب مُبین و روشنی هستی که با حروف آن ، پنهانی ها (حقایق نامعلوم و پنهانی )آشکار می شود! داروی تو در خودت است و نمی دانی و ناآگاهی و درد تو هم از خود تو است و نمی اندیشی . «دیوان منسوب به على علیه السلام: 175. شرح الاسماء الحسنى: 1/ 12.» ]
با این حال تلاش برای شناخت ابعاد مختلف انسان بسیار شایسته و مورد سفارش اسلام و قرآن و بزرگان و ائمه معصومین (علیهم السلام) است و هر کسی در حد و توان خود باید در پی شناسایی ابعاد مختلف وجودی خود باشد و به اصطلاح : آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باشید چشید . ارزش و اهمیت خود شناسی تا بدانجاست که حضرت علی (ع) فرمود : مَعرِفَةُ النَّفسِ أنفَعُ المَعارِفِ معرفت و شناخت نفس «خود شناسی » سودمند ترین و نافع ترین معرفت ها و شناخت ها است (غرر الحکم : حدیث 9865.) در رابطه با اینکه خود و من و خود شناسی چیست و چه اقسامی دارد روجع شود به کتاب انسان در قرآن از استاد شهیذ مطهری ص 73 .
یکی از ابعاد مهمی که در رابطه با انسان ، شایسته است که کارشناسان دینی و تربیتی بیشتر به آن توجه کنند و و مورد تبیین و بحث و بررسی قرار دهند مسئله وجدان آدمی است . شناخت وجدان و آثار بسیار مهم آن نقش به سزایی در تربیت انسان و جامعه و خانواده و محیط دارد . لازم به تذکر است که بحث از وجدان ، مُنفک و جدای از مسئله روح و نفس و فطرت نیست و بدون توجه به روح و نفس و فطرت به درستی نمی توان در رابطه با بحث وجدان به نتیجه صحیحی رسید زیرا که این امور یعنی وجدان و نفس و روح و فطرت با هم پیوند و ارتباط دارند . بسیاری از پرسش ها از قبیل : چرا انسان ها ایثار می کنند ؟ چرا انسان ها عدالت را دوست دارند؟ چرا آدم ها حقجو و حق طلب هستند ؟ چرا نباید تن به ذلت داد ؟ چرا باید در قبال خوبی و احسان دیگران حقشناسی نمود؟ چرا باید صادق و درستکردار باشیم؟ چرا باید انسان موحد و خدا پرست باشد ؟ چرا باید به دیگران احترام کنیم ؟ .... که برای ما انسان ها بوجود می آید در نهایت به امر وجدانی برمی گردد و از این جهت بحث از وجدان می تواند بسیار حائز اهمیت باشد. به جهت اهمیت مسئله وجدان شخصیت های مختلف فلسفی و عرفانی و اجتماعی و روانشناسی در رابطه با مقوله وجدان به بحث و بررسی نشستند . علامه استاد شهید مرتضی مطهری و علامه مصباح محمد تقی یزدی و علامه محمد تقی جعفری و کانت فیلسوف آلمانی و زیگموند فروید اُتریشی و ویکتور هوگوی فرانسوی و بِرتراند راسل انگلیسی و ژان ژاک رُوسوی سوئیسی و ... از کسانی هستند که در آثارشان درباره موضوع وجدان به نحو مطلق و یا وجدان اخلاقی بحث های مهمی مطرح نمودند .
برخی در تعریف وجدان چنین گفته اند : به نیروی درونی هر فرد که خوب و بدِ کردار را به وسیله آن ادراک میکند، وجدان گفته میشود.(فرهنگ عمید) و در اصطلاح روانشناسی گفته اند که وجدان عبارت است از نیروی باطنی که خوب و بد را از هم تشخیص میدهد و انسان را به سوی خوبی ها سوق داده و از بدی ها جلو گیری می نماید .
تعریفی که بنده از وجدان ارایه می دهم چنین است که وجدان که در ردیف عقل عملی قرار دارد عبارت است از قوه و نیرو ی باطنی نورانی و ملکوتی و غریزه خاص الهی است که خداوند متعال همراه خلقت انسان در ذات و نهاد و فطرت و سرشت او قرار داده است که بدی ها و خوبی ها و رذایل و فضایل را بِالفِطره بدون نیاز به استدلال و دلیل و برهان تشخیص می دهد و او را به خوبی ها امر و از بدی ها نهی می نماید و کارهای پسندیده و نیکو را تحسین و افعال زشت و نکوهیده را تقبیح می نماید و آدمی را بر ارتکاب اعمال قبیح و پلید و زشت ملامت و سرزنش می کند . وجدان نیرویی است باطنی و فطری و ذاتی و عمومی که وظیفه و کار اصلی آن نظارت بر رفتار و کردار و اعمال آدمی است .وجدان یکی از ویژگی ها و خصوصیات روح انسان است که منشا امر و نهی و حکم کننده به خوبی ها و باز دارنده نسبت به بدی ها از عمق جان و روح آدمی است و همه انسان ها از بدو تولد تا آخر عمر با هر دین و آیینی از این موهبت الهی (یعنی وجدان) برخوردارند مگر کسانی که با معاصی فراوان و جُرم و جنایت ها و طغیانگری ها دچار مرگ وجدانی شده باشند . خداوند در درون هر انسانی دادگاه کوچکی به نام وجدان قرار داده که او را در برابر رفتار و اعمالش حسابرسی می کند و این نمونه و نازله ای از دادگاه عدل الهی است که در روز قیامت همه انسان ها باید در برابر خداوند نسبت به کردارهایشان پاسخگو باشند . وجدان بهترین قاضی و داور و حکم کننده می باشد که خداوند آن را همیشه همراه ما قرار داده است وکسانی که وجدان خود را خاموش ویا از بین برده اند از محدوده و دایره انسانیت خارج هستند . از وجدان با تعابیر گوناگونی همچون وجدان اخلاقی فطری و غریزه ملکوتی و صدای فطرت و ندای الهی و نفس لَوّامه و واعظ درونی و ضمیر آدمی و.... یاد شده است . در قرآن کریم از آن به نفسِ لَوّامه و ملامتگر یاد شده که انسان را در انجام اعمال زشت و ناپسند ملامت می کند . در سوره قیامه آیه 2 چنین آمده است : وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ وسوگند به نفس لوّامه و وجدان بیدار و ملامتگر (که قیامت و رستاخیز حق است )
البته خود وجدان هم اقسامی دارد از قبیل وجدان توحیدی ،وجدان پرستش ، وجدان خدا جویی ، وجدان اخلاقی فطری و ذاتی ، وجدان حقیقت جویی ، وجدان علم جویی و وجدان زیبایی طلبی ، وجدان کمال طلبی ، وجدان دینی و مذهبی ، وجدان عقلائی ، وجدان فطری(غیر کسبی) ، وجدان کسبی و اکتسابی ، وجدان عمومی که مربوط به همه انسان ها با هر دین و آیین می باشد( وجدان بشریت ) و وجدان خصوصی که مربوط به هر فرد خاص می باشد و وجدان ملت ها و قوم ها و وجدان سیاسی و اقتصادی و وجدان کاری ... که به نظر بنده همه این اقسام گویای یک حقیقت است که همان وجدان فطری خدادای است که در مقایسه با حقایق و اشیاء دیگر به صورت اقسام گوناگون وجدان در آمده است . به عبارت دیگر در واقع حقیقت وجدان یک چیز است که به نسبت با حقایق و چیزهای دیگر به اقسام مختلف تقسیم می شود .
ممکن است سوال شود که آیا وجدان همان فطرت است یا نه ؟ عده ای می گویند که وجدان غیر از فطرت است و این دو هیچ ارتباطی با هم ندارند ولی با دقت در مباحث مربوط به وجدان و فطرت درمی یابیم که مابین وجدان و فطرت هیچ مغایرتی نمی تواند وجود داشته باشد بلکه وجدان امری فطری و منطبق با فطرت است وچه بسا این دو یا لازم و ملزوم یکدیگرند و یا اینکه عین هم می باشند و بنظر بنده چنین می رسد که این دو عین همند که محل ظهور هر یک مختلف می باشد و به عبارت دیگر وجدان پژواگ فطرت است ( دقت بفرمایید). اِلهامات فطری که در آیات سوره شمس به آنها اشاره شده است همان چیزهایی است که وجدانِ فِطری آدمی به آن ها امر ویا نهی و نیز تحسین و یا تقبیح می نماید پس وجدان پژواگ و بازتاب و طنین زیبای فطرت است (دقت بفرمایید) استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب فلسفه اخلاق چاپ سال 1362 که در اختیار بنده است درصفحه 32 در این رابطه چنین می فرماید :
... قرآن در مورد اینکه انسان مجهز به یک سلسله اِلهامات فِطری است در سوره مبارکه (والشَّمس) می فرماید :
وَ نَفْس وَ ما سَوّاها @
@فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها
@قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها
@وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها
( و (قسم )به جان آدمى و آن کس که آن را منظم ساخته. @سپس فُجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است.
@که هر کس خود را پاک کرده، رستگار شده.
@ و آن که خود را با گناه آلوده ساخته، محروم گشته . )
می بینیم که آخرین سوگند ، سوگند به نفس و روح و اعتدال روح بشر است . خداوند به روح بشر ، کارهای فجور و زشت و همچنین تقوی و پاکی را الهام کرده است . سپس استاد شهید مطهری ادامه می دهد و می فرماید : پس از نزول آیه وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ ، شخصی به نام ( وابَصَة بن معبد اَسَدی ) خدمت رسول اکرم (ص) آمد و عرض کرد یا رسول الله سوالی دارم . حضرت فرمودند : قبل از آنکه تو سوال را مطرح کنی من سوال شما را می گویم که چیست ؟ وابَصَه عرض کرد یا رسول الله شما بفرمایید . حضرت فرمودند : آمده ای از من سوال سوال کنی که بر و تقوی وهمچنین اثم و عدوان را برای تو شرح دهم . عرض کرد بله یا رسول الله . پیامبر (ص) انگشتان مبارکشان را برسینه او گذاردند و فرمود :یا وابَصَه اِستَفتِ قَلبَکَ . ای وابَصَه این سؤال را از قلبت و دلت بکن . خداوند متعال این شناخت را به قلب هر بشری الهام فرموده است . استاد شهید مطهری در ادامه این مطلب فرمود : قرآن می فرماید : وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ ....( و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما ، مردم را هدایت می کردند و انجام کارهای نیک و .... را به آنها وحی کردیم )
استاد شهید مطهری سپس در رابطه با این آیه شریفه می فرماید که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان (ج14 ص 305) یک استنباط خیلی شیرینی دارد و می فرماید : خداوند در این آیه نفرمود ( وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ اَنِ افْعَلُوا الْخَیْراتِ ) یعنی نفرمود که ما به آنها وحی کردیم که کارهای خیر بکنید چون اگر اینطور بود این همان وحی عادی می شد (که بر پیامبر ص نازل می شد) بلکه خود کار نیک و خیر را به آنها وحی کردیم یعنی کار خوب را به آنها (به روح و فطرت و دل انسان ها) الهام کردیم . (رجوع شود به کتاب فلسفه اخلاق ازاستاد شهید مطهری ص32 و ص33)
سوال دیگری که در رابطه با بحث وجدان مطرح می شود این که آیا وجدان طبق تعریفی که در بالا برای آن ذکر کردیم همه امور اخلاقی را درک می کند یا نه ؟
درپاسخ به این سوال باید عرض کنم که قبل از این سوال پرسش دیگری مطرح هست که ملاک و معیار تشخیص اخلاقی بودن کارها و افعال چیست ؟ این سوال ، سوال بسیار مهمی است که دیدگاه های مهمی را در میان دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی بوجود آورده است . استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب فلسفه اخلاق به خوبی و به نحو عالی به این مطلب پرداخته است که شایسته است به این کتاب رجوع شود. ایشان معیار ها و ملاک های اخلاقی بودن کارها را از دیدگاه های مختلف بررسی کرده است که بیان تفصیلی آن در این مقال و مجال نمی گنجد وبنده فقط به برخی دیدگاه ها و نظریه ها اشاره می کنم:
1-دیدگاه ونظریه عاطفی بودن اخلاق
2-نظریه و دیدگاه اراده و مصلحت سنجی بر اساس عقل
3-نظریه و دیدگاه وجدانی بودن اخلاق
4- نظریه و دیدگاه زیبایی در اخلاق
5- دیدگاه و نظریه پرستش . معتقدین این نظریه می گویند کارهای اخلاقی از مقوله (عبادت و پرستش) است حتی آن کسی که در شعور آگاه خودش خدا را نمی شناسد و به وجود خدا اعتراف ندارد ویا آنکه با شعور آگاه خودش این کار را برای خدا و رضای او انجام نمی دهد این کارش یک نوع خدا پرستی ناآگاهانه است... (رجوع شود به کتاب فلسفه اخلاق از استاد شهید مطهری ص 69 مبحث نظریه پرستش)
بعد از بیان انواع دیدگاه ها در رابطه با معیار و ملاک اخلاقی بودن کارها و افعال اکنون می پردازیم به سوالی که جلوتر مطرح کرده بودیم و آن سوال این بود که آیا وجدان ، همه امور اخلاقی را درک می کند و به عبارت دیگر آیا می توانیم بگوییم که معیار اصلی تشخیص همه کارها و افعال اخلاقی ، وجدان است یا نه؟ با توجه به توضیحاتی که درباره وجدان در بالا ذکر کردیم و با توجه و دقت در آیات و روایات و ... نتیجه آن است که معیار اصلی تشخیص همه افعال اخلاقی چه نیکو وچه قبیح ، چه رذایل و چه فضایل همان وجدان فطری است که ما از آن به عنوان غریزه خاص الهی و نیروی ملکوتی و نورانی و... یاد کردیم . اکثر قریب به اتفاق دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی معتقد به این نیرو و قوه هستد ولی تعبیرات آنها در باره آن مختلف است گاهی به آن وجدان اخلاقی فطری گویند و گاه آن را غریزه ملکوتی نامند و گاهی به تعبیر قرآن از آن به عنوان نفس لَوّامه یاد می شود وگاهی طبق روایات به آن واعظ درونی گفته می شود و گاهی نیز به عنوان ضمیر آدمی خوانده می شود و.....
حافظ ( علیه الرحمه) می فرماید :
دراندرون من خسته دل ندانم که چیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
سؤال دیگری که در رابطه با وجدان می توان مطرح نمود آن است آیا احکامی که از وجدان صادر می شود جدای از احکام عقل است یا اینکه احکام وجدان همان احکام عقل است ؟
در پاسخ به این پرسش شایسته است که ابتدا مختصری در باره عقل و بخشی از اقسام عقل توضیحی آورده شود . مبحث عقل یکی از دامنه دارترین و وسیع ترین بحث هایی است که متفکران و اندیشمندان و دانشمندان و فلاسفه و اهل معرفت و عرفان را به خود مشغول کرده است .عقل در لغت به معنای فهمیدن و دانستن و تمییز دادن بین نیک و بد و خیر وشر و حق و باطل است . اِبن فارِس قزوینی در کتاب مُعجَم مَقاییسُ اللُّغَة که یکی از کُتُب لغت مهم است در باره معنای عقل چنین گفته است : اَلعَقل، وَ هُوَالحابِسُ عَن ذَمیمِ القَولِ وَ الفِعلِ یعنی عقل آن است که از گفتار و رفتار زشت و ناپسند باز می دارد . اهل لغت گفته اند که عقل از عِقال گرفته شده است و عِقال هم به معنای پای بند و بستن است و عقل را بدان جهت عقل گویند که انسان را عِقال می زند و او را از آنچه مانع صلاح و سعادت و کمال اوست باز می دارد . عقل در اصطلاحات مختلف معنای خاص خود را دارد اگرچه ممکن است که همه آن معانی مختلف به یک معنای مشترک برگردانده شود . اصطلاحات مختلف عبارتند از : 1- عقل در اصطلاح لغت و لُغَویّون 2- عقل در اصطلاح فلسفی 3- عقل در اصطلاح علم کلام 4- عقل در اصطلاح عرفان 5- عقل در اصطلح علم اخلاق 6- عقل در اصطلاح رویات و آیات .
در روایت آمده است که از امام صادق (ع) در باره عقل سؤال کردند حضرت فرمود : ... ما عُبِدَ بهِ الرَّحمنُ وَاکتُسِبَ بهِ الجِنانُ . فرمود عقل آن چیزی است که بواسطه آن خداوند رحمان عبادت و بندگی شود و بهشت تحصیل گردد . سپس از آن حضرت سؤال کردند که پس آن چیزی که معاویه دارد چیست ؟ فرمود : فَقالَ : تِلکَ النَّکراءُ ، تِلکَ الشَّیطَنَةُ ، وهِیَ شَبیهَةٌ بِالعَقلِ ولَیسَت بِالعَقلِ . حضرت فرمود : آن نیرنگ است ، آن شیطنت است . آن به عقل مى ماند ولى عقل نیست .
[أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبّارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالّذِی کَانَ فِی مُعَاوِیَةَ فَقَالَ تِلْکَ النّکْرَاءُ تِلْکَ الشّیْطَنَةُ وَ هِیَ شَبِیهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَیْسَتْ بِالْعَقْلِ اصول کافى جلد 1 صفحه: 11 روایت 3 . شخصى از امام ششم علیه السلام پرسید عقل چیست؟ فرمود چیزى است که بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: آن نیرنگست، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولى عقل نیست.]
با توجه به نکات یاد شده و دقت در مباحث مربوط به مسئله وجدان و عقل ، اکنون می پردازیم به پاسخ سؤالی که در بالا ذکر کرده بودیم . سؤال این بود که آیا احکامی که از وجدان صادر می شود جدای از احکام عقل است یا اینکه احکامِ وجدان همان احکام عقل است ؟ عقل در یک تقسیمی به عقل عملی( عقل فطری و وجدانی ) و عقل نظری و استدلالی ، تقسیم می شود .به نظر بنده با عنایت به اینکه وجدان آدمی در ردیف عقل عملی است لذا ممکن است احکام صادره از وجدان در برخی موارد به حسب ظاهر با احکام عقلی مغایرت داشته باشد ولی این مغایرت با کمی دقت و تحلیل از بین می رود و در نهایت می توان گفت که احکام عقل اگرچه عین احکام وجدان نیست ولی میتواند مؤید و موافق آن باشد . استاد شهید مطهری در کتاب مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 504 در رابطه با عقل عملی و عقل نظری چنین می گوید : مطلب دیگر- که قدمای ما هم همیشه می گفته اند این است که- می گویند عقل انسان دو بخش است: بخش نظری و بخش عملی، یا احکام عقل انسان دو بخش است: نظری و عملی. یک قسمت از کارهای عقل انسان درک چیزهایی است که هست. اینها را می گویند عقل نظری. قسمت دیگر درک چیزهایی است که باید بکنیم، درک «بایدها» . اینها را می گویند عقل عملی. کانت تمام فلسفه اش نقد عقل نظری و عقل عملی است که از عقل نظری چه کارها ساخته است و از عقل عملی چه کارها؟ او در پایان به اینجا می رسد که از عقل نظری کار زیادی ساخته نیست، عمده عقل عملی است، که او به همین مسئله وجدان می رسد.... کانت می گوید وجدان یا عقل عملی یک سلسله احکام قبلی است؛ یعنی از راه حس و تجربه به دست بشر نرسیده، جزء سرشت و فطرت بشر است. مثلاً فرمان به اینکه راست بگو، دروغ نگو، فرمانی است که قبل از اینکه انسان تجربه ای درباره راست و دروغ داشته باشد و نتیجه راستی و دروغ را ببیند، وجدان به انسان می گوید راست بگو، دروغ نگو. بنابراین دستورهایی که وجدان می دهد، همه دستورهای قبلی و فطری و- به تعبیر عوامی- مادرزادی است، به حس و تجربه انسان مربوط نیست. به همین دلیل، فرمان اخلاقی به نتایج کارها کار ندارد، خودش اساس است. مثلاً ما می گوییم: راست بگو، بعد برایش استدلال می کنیم: زیرا اگر انسان راست بگوید مردم به او اعتماد می کنند، مردم به گمراهی نمی افتند، خودش شخصیت پیدا می کند؛ نتایج راستی را ذکر می کنیم. همچنین می گوییم: دروغ نگو؛ نتایج بد دروغ را ذکر می کنیم. می گوید: وجدان اخلاقی به این نتایج کاری ندارد، فرمانی است مطلق. به عبارت دیگر آن عقل است که با مصلحت سروکار دارد. غلط است که ما بیاییم برای مسائل اخلاقی استدلال کنیم که: ایها الناس! امانت داشته باشید به این دلیل، و بعد آثار و مصلحت و فایده امانت را ذکر کنیم؛ ایها الناس! خیانت نکنید، بعد مفاسد خیانت را ذکر کنیم؛ ایها الناس! عادل باشید، آنگاه مصلحتها و آثار عدالت را ذکر کنیم؛ ظالم نباشید، آثار بد ظلم را بیان نماییم. می گوید این اشتباه است. اینها کار عقل است که دنبال مصلحت می رود......
استاد شهید مطهری در کتاب فلسفه اخلاق ص 45 در نقد بر نظریه کانت می گوید : ... اینکه ( کانت ) می گوید ما از راه عقل نظری هیچیک از این مسائل را نمی توانیم اثبات کنیم ، اشتباه است . ما از راه عقل نظری هم بدون آنکه راه وجدان و عقل عملی را انکار کنیم می توانیم آزادی و اختیار انسان و بقاء و خلود نفس و وجود خداوند را اثبات کنیم . همان فرمان های اخلاقی را که او ( انسان) از وجدان الهام می گیرد ، عقل نظری می تواند لااقل به عنوان یک مؤیِّد برای وجدان صادر کند و درک کند .
آری وجدان نیرویی است نورانی و ملکوتی که در پرتو روشنی و فروغ آن انسان ها می توانند راه را از چاه و هدایت را از ضلالت و خوبی ها را از بدی ها تشخیص دهند به شرطی که روشنایی و فروغ آن با طغیانگری و هوی و هوس و جهل و نادانی و معصیت و شهوت و خرافات و تربیت های غلط خانوادگی و اجتماعی و محیطی و... خاموش و کور نگردد. آدمی در پرتو وجدان سالم به هنگام انجام کارهای خوب وخیر مثل دستگیری از مستمندان و ضُعَفاء و بیچارگان و توجه و نوازش به یتیمان و خدمت به مردم و حل مشکلات انسان ها احساس خوشحالی و سرور و رضایت و آرامش درونی می نماید وبا انجام کارهای زشت و ناپسند احساس غم و اندوه و ندامت و سرافکندگی و عذاب وجدان می کند . فروغ و روشنی وجدان آدمی نشانه حیات انسانیت وی است و با توجه به ارزش و اهمیتی که برای وجدان بیان داشتیم بر همه انسان ها لازم است که وجدان پاک و نورانی خود را از آفات و آسیب ها و آلودگی ها محفوظ و مصون دارند تا در پرتو آن بتوانند دارای زندگی همراه با آرامش و عزت و سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت باشند .
استاد شهید مطهری می فرماید : هیچکس به اندازه کانت آلمانی به وجدان اهمیت نداده است . در کتاب فلسفه اخلاق ص33 در باره کانت آلمانی چنین می گوید : .... در مشرق و مغرب دنیا بوده اند کسانی که به چنین وجدان مستقلی در بشر ایمان داسته اند ، یکی از آنها کانت فیلسوف معروف آلمانی است که در دنیا او را یکی از بزرگترین فلاسفه و همردیف ارسطو و افلاطون در نبوغ می دانند. .. این فیلسوف معتقد است که فعل اخلاقی یعنی فعلی که انسان آن را به عنوان یک تکلیف از وجدان خودش گرفته است ... او در باره وجدان و ضمیر انسان خیلی حرف ها دارد که در شرح حالش نوشته اند که جمله ای دارد (که شهرت جهانی دارد)که یا به وصیت خودش و یا به انتخاب دیگران بر لوح قبرش نوشته اند وآن جمله خیلی عالی است که گفته است:
دوچیز است که انسان را همواره به اعجاب در می آورد و هرچه آن را بیشتر مطالعه می کند اعجابش بیشتر می شود :
1-آسمان پر ستاره ای که بربالای سر ما قرار گرفته است
2- وجدانی که در ضمیر ما قرار دارد .
( رجوع شود به کتاب فلسفه اخلاق از شهید مطهری ص 33 و نیز کتاب انسان و ایمان از شهید علامه مرتضی مطهری صفحه 74 چاپ 1371 )
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
روز شنبه
26 تیر 1395 ه.ش
1437 ه.ق
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***************************************
**مقاله ای راجع به «وجدان اخلاقی»
.: Weblog Themes By Pichak :.