***نسیم معرفت***
اقسام ظلم :
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ الظُّلْمُ ثَلَاثَةٌ ظُلْمٌ یَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا یَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا یَدَعُهُ اللَّهُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یَغْفِرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَالشِّرْکُ بِاللَّهِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یَغْفِرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یَدَعُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَالْمُدَایَنَةُ بَیْنَ الْعِبَادِ
امام باقر علیه السلام فرمود: ظلم و ستم سه گونه است: ستمی که خدا می آمرزد و ستمی که خدا نمی آمرزد و ستمی که خدا رها نمی کند. آن که خدا نیامرزد؛ شرک به خداست و آن که می آمرزد؛ ستم بر نفس است و آن که وانگذارد واز آن نمی گذرد، حق بندگان است بر یکدیگر. بحارالانوار، ج72، ص 311 .
**هرچه کنی به خود کنی گرهمه نیک وبد کنی
ظلم وستم از گناهان بزرگی است که خشم وغضب الهی را در پی دارد وخداوند قادر متعال در کمینگاه ستمگران است تا در وقت خود آنها را به سزای اعمال ننگینشان برساند. اگر چند روزی در این دنیا باسرمستی وکبر وغرور دست به هر ظلم وجنایتی می زنند دلیل برآن نیست که از چنگ قدرت وکیفر خداوند خارج شده اند . اینکه خداوند به کفارو ستمگران ،فرصت می دهد ،نفعی به حال آنان ندارد بلکه پرونده ننگین و سیاه اعمالشان سنگین تر وقطورتر میگردد وبه شدیدترین عذاب ها در دنیا وآخرت دچار خواهند شد
در سوره آل عمران آیه 178 آمده است: وَ لا یحْسبنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلى لَهُمْ خَیرٌ لاَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلى لَهُمْ لِیزْدَادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ .آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى دهیم ، به سودشان است ! ما به آنان مهلت مى دهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند؛ و براى آنها، عذاب خوارکننده اى (آماده شده ) است
حال ستمگران به هنگام سکرات موت:
در سوره انعام آیه 93 حال ستمگران را دروقت جان دادن وسکرات موت چنین بیان می نماید: وَ لَوْ تَرَى إِذِ الظلِمُونَ فى غَمَرَتِ المْوْتِ وَ الْمَلَئکَةُ بَاسِطوا أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنفُسکمُ الْیَوْمَ تجْزَوْنَ عَذَاب الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلى اللَّهِ غَیرَ الحْقِّ وَ کُنتُمْ عَنْ ءَایَتِهِ تَستَکْبرُونَ . و اگر ببینى هنگامى که (این ) ظالمان در شداید مرگ فرو رفته اند و فرشتگان دستها را گشوده به آنان مى گویند جان خود را خارج سازید امروز مجازات خوار کننده اى در برابر دروغ هایى که به خدا بستید و در برابر آیات او تکبر ورزیدید، خواهید دید، (در آن روز به حال آنها تاسف خواهى خورد)
خداوند در کمین ستمگران است:
ودر سوره ابراهیم آیه 42و43آمده است:
وَ لا تَحْسبنَّ اللَّهَ غَفِلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظلِمُونَ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشخَص فِیهِ الاَبْصرُ * مُهْطِعِینَ مُقْنِعِى رُءُوسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیهِمْ طرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتهُمْ هَوَاءٌ .
و گمان مبر که خدا از کارهاى ظالمان غافل است (نه ، بلکه کیفر) آنها را تاخیر انداخته براى روزى که چشمها در آن (از ترس و وحشت ) از حرکت باز مى ایستد.* گردنها برافراشته ، سر به آسمان کرده ، حتى پلک چشمهایشان بى حرکت مى ماند (چرا که به هر طرف نگاه کنند نشانه هاى عذاب آشکار است ) و (لذا) دلهایشان به کلى (فرو مى ریزد و) خالى مى گردد!.
"خداوند تبارک وتعالی خواهان هیچ ظلمی بر جهانیان نیست": "...وَ ما اللهُ یُریدُ ظُلماً لِّلعالَمینَ"(آل عمران/108) وساحت پروردگار به جهت آنکه غنی مطلق ومحض عدالت است از هرگونه تعدّی وتجاوز وستم ،پاک ومبرّی است واگرمجرمین و متجاوزین وستمگران را عقاب می نماید به جهت آن است که همه فرصت ها ومهلت ها ولطف ها وبخشش های الهی را از دست دادند وبا دست خود شان مستحق عذاب وعقاب وکیفر الهی قرار گرفتند .
ظلم در برابر عدل است و راغب اصفهانی در مفرداتش ذَیل کلمه عَدل وظُلم گفته است:عدل در لغت قرار دادن هرچیزی در جای خودش می باشد( وَضعُ کُلِّ شَىء فِى مَوضِعِهِ) وظلم قرار دادن هر چیزی در غیر از موضع وجایگایش می باشد. (وَضعُ الشَّىء فِى غَیرِ مَوضِعِهِ )
مولوی همین معنای مذکور از عدل وظلم را به شعر درآورده وچنین سروده است :
عدل چِبود؟ وضع اندر مَوضِعش ظلم چبود؟ وضع در نامَوضِعش
** نماند ستمکار بد روزگار بماند براولعنت پایدار
سعدی
** مَنجنیق آه مظلومان به صبح سخت گیرد ظالمان را درحصار
سعدی
نگارش متن :سیداصغرسعادت میرقدیم
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
** وبلاگ روستای سادات محله (بوجایه - لاهیجان)
** وبلاگ روستای سادات محله (بوجایه - لاهیجان)
باسلام وادب واحترام
آیا شانس واقعیت دارد؟!!
شانس واقبال وسرنوشت وبخت واقبال وصدفه واتفاق کلماتی هستند که گاهی یک معنای غلط از آن ها اراده میشود وآن عبارت است از حادثه ای خوب و یا بد که خودبخود بدون اختیار ودخالت ما ویا چیزی بوجود می آید.دراصطلاح فلسفی ودر کتب فلسفی تحت عنوان صدفه واتفاق مورد بحث واقع می شود که آیا صدفه واتفاق واقعیت دارد یانه؟!
باید دانسته شود که یکی از ارکان فلسفی ، رکن علییت ومعلولییت است.ازنظر فلسفی وبحث های عقلی ، رابطه علییت در هر علت ومعلولی وجود دارد واگر این رابطه در پدیده ها برداشته شود نظام آنها از هم پاشیده می شود وبه اصطلاح آنارشیسم در عالم تکوین رخ می دهد که سر از تناقض واجتماع نقیضین وارتفاع نقیضین درمی آورد که از نظر عقلی وفلسفی هردوی آن محال است(البته این تعبیر آنارشیسم درعالم طبیعت از بنده است) اگر رابطه علییت برداشته شود معناش وبازگشتش این است که هرچیزی از هرچیزی ممکن است بوجود آید فرضا یک درخت سیب ممکن است بدون هیج دلیل خاصی هم سیب بیاورد وهم سنگ وهم سگ وهم ... بیاورد؟!!! و....
پس توجه کنیم که صدفه وشانس واقبال به معنایی که دربالا گفته شد در برابر رابطه علییت بین علت ومعلول قرار دارد ویک اصطلاحی هم معروف است که (تعرف الاشیاء باضدادها) دراینجا هم صدفه وشانس ضد رابطه علییت و پیوند علت ومعلولی است و وجود پیوند علت ومعلولی هم ضد صدفه وشانس است. پس نتیجه این میشود که چون درهمه پدیده ها چه خوب وچه بد باید پیوند وربط علییت بین علت ومعلول برقرار باشد لذا صدفه وشانس واتفاق که ضد آن است باطل خواهد بود....
واما اگر شانس به معنای این باشد که با علل ناپیدا ،حادثه واتفاق خوب یا بد برای کسی بوجود آید این نوع شانس وجود خارجی دارد چون منتسب به علل نامریی وناپیدا است. علل وعوامل تحقق هر پدیده ای هم گاهی پیداست وگاهی ناپیدا.
درپایان این نکته را هم یادآور میشوم که شانسی که غیرمعقول است واز نظر فلسفی رد شده اگر کسی باور به آن داشته باشد از (باب تلقین مثبت ویا منفی) اثرات خاص خودرا دارد نه از باب اینکه شانس باشد چون ثابت شد که شانس وصدفه واتفاقی که در ابتدای بحث مطرح شد ومعنا کردیم اساسا وجود خارجی ندارد.....
نگارش متن :سیداصغرسعادت میرقدیم
***نسیم معرفت***
به نام خدا
سوال:
در ایه 53 سوره احزاب قرآن می فرماید که کسی حق ندارد بعد از رحلت پیامبر با همسرانش ازدواج کند .....وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا ? إِنَّ ذَ?لِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمًا
ترجمه :
شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید و مطلقا [ نباید ] زنانش را پس از [ رحلت] او به نکاح خود درآورید چرا که این [کار ] نزد خدا همواره [ گناهى ] بزرگ است .
آیا با این دستوری که در آیه آمده و ازدواج با همسران پیامبر ص را ممنوع کرده ، حق شخصی وحق انتخاب همسران پیامبر ص نادیده انگاشته نشده است؟!! آیا پیامبر ص(معاذالله) بااین دستور به همسرانش ظلم نکرده است ؟!!
آیا همسران پیامبر ص بااین دستور موافق بودند که بعد از او هرگز ازدواج نکنند؟! آیا خدای ناکرده این نوعی انحصار طلبی تلقی نمی شود؟ چرا باید همسران پیامبر ص بعد از او ازدواج نکنند؟!! و......
پاسخ :
اولا . پیامبر اسلام ص شخصیتی است که کتب آسمانی پیشین وعده آمدنش را داده بوده وحتی برخی ویژگی های او نیز درکتب آسمانی بیان شده بود. واین خبر های پیشین درکتب آسمانی در باره پیامبر ص نشان می دهد که ظهور پیامبر اسلام ص همراه با یک انقلاب وتحول جهانی خواهد بود و در واقع هم چنین شد وحضرت محمد ص با معجزه همیشه جاویدان خود ظهور کرد و با قرآن وسخنان وتعالیم حیاتبخش خود همه بشریت را به سوی سعادت وفلاح ورستگاری در دنیا وآخرت دعوت نمود.
ثانیا . در روش ومنش واخلاق و رفتار پیامبر ص چه قبل از رسالت وچه بعد از رسالت کوچکترین ضعف وکجی و وامر ناشایست مشاهده نشده است و تاریخ زندگی پیامبر ص به گواهی تاریخ نویسان معتبر ،سراسر نور ورحمت و برکت وخیر و... بوده
ثالثا . پیامبر اسلام ص قبل از رسالتش به عنوان جوان امین و راستگو ودرست کرداروبا عنوان امین در بین همه مردم زمانش معروف بوده واین نشان دهنده مقبولیت پیامبر ص در میان همه طوایف بوده (چه موحد وچه مشرک وبت پرست و...)و همه او را به عنوان یک انسان شریف وبزرگوار وامین ودرستکار قبول داشتند.
رابعا . پیامبر ص چه قبل از رسالت وچه بعد از رسالت درحق هیچ کسی ذره ای ظلم وستم وجفا روا نداشته است .
خامسا. بعد از اینکه پیامبر ص در سن چهل سالگی به مقام نبوت ورسالت رسید و آیات آسمانی در قالب قرآن کریم براو نازل شد در عمل بر فرامین الهی وآیات قرآنی ذره ای کوتاهی نورزید و رفتار و کردارش در زندگی شخصی واجتماعی وحکومتی و... مطابقت کامل با قرآن کریم داشت و براساس فرامین الهی عمل می کرد.
سادسا. حضرت محمد ص به عنوان پیامبر عظیم الشان اسلام و به عنوان یک شخصیت برجسته جهانی و به جهت اینکه نمونه خوبی ها وپاکی ها و کمالات وفضایل انسانی ودینی بوده ، ارتباط و همدمی با او یک افتخار و مدال برای دیگران محسوب می شد لذا یکی از افتخارات صحابی آن حضرت این بوده که می گفتند مدتی با پیامبر ص همراه و همدم بودند.
زنان پیامبر اسلام ص نیز کسانی بودند که همیشه افتخار می کردند که همسر رسولخدا ص هستند و هیچکدام از همسران آن حضرت تا پایان عمر شریف پیامبر ص لحظه ای از همسری با پیامبر ص پشیمان وناراحت نبودند وحتی زمانی که پیامبر ص طبق فرمان الهی در قرآن ،به همسرانش فرمود که هرکدام از شما که دوست دارید از من جدا شوید می توانید با دریافت هدیه ای از طرف من ، جدا شوید وطلاق بگیریدهیچکدام از آنها راضی به جدایی وطلاق نشدند و به همسری با رسولخدا ص افتخار می کردند ودر این مساله عایشه بیشتر اظهار علاقه مندی به همسری با پیامبر ص می کرد. همسران پیامبر ص با وجود اینکه آیه 53 سوره احزاب نازل شده بود و فرمان الهی را مبنی براینکه هیچ کس بعد از رحلت پیامبرص حق ندارد با همسران او که به عنوان(ام المومنین در آیه احزاب) از آنها یاد شده ازدواج کند ، شنیده بودند با این حال هیچکدام اظهار نگرانی نکردند و درخواست جدایی با پیامبر ص را مطرح نکردند واین مساله در تواریخ معتبر ثبت شده است. زنان پیامبر ص از روی اختیار و آگاهی وعلاقه این حکم خدا را (تحریم ازدواج با زنان پیامبر ص) پذیرفته بودند واجباری در کار نبود.
سابعا. براساس نقل معتبر عده ای قصدشان این بود که بعد از رحلت پیامبر ص با زنان آن حضرت ازدواج کنند و به اهداف ناپاک دنیایی خود برسند و از این طریق بتوانند ضربه ای به حیثیت وجایگاه پیامبر ص وخانواده او وارد کنند وبه اسرار داخلی بیت نبوت اطلاع یابند و امت اسلامی را دچار بحران های خاصی بنمایند که خداوند جهت حفظ حرمت وکرامت ومنزلت پیامبر ص و همسرانش آیه 53 سوره احزاب را نازل فرمود و نقشه های شوم آنها را برهم زد .
ثامنا . حضرت محمد ص که در همه فضایل انسانی و ارزش های الهی نمونه والگو بوده وبه اوج کمالات انسانی رسیده بود که در قرآن در باره اش آمده است :انک لعلی خلق عظیم. و عشق الهی در همه وجود وسیمای او موج می زد چگونه ممکن است که آلوده به امیال نفسانی وشهوانی باشد و تعدد زوجات او به دید نفسانی و شهوت انگیز تفسیر گردد؟!!! تمام کارهای پیامبر ص در همه حالات براساس عقل ومنطق و حکمت وفرمان الهی بود و ذره ای هوای نفس و وساوس شیطانی در او راه نداشت . او کسی است که قرآن در باره اش فرمود:.... ما ینطق عن الهوی. یعنی از روی هوی وهوس ومیل وخواهش نفسانی حرف نمی زد وسخن نمی گفت. کسی که به دلایل عقلی وشرعی، فعل وقول وسیره ومنشش برای همه حجت است چگونه ممکن است براساس هوی وهوس زنان متعدد اختیار کند و به شهوت پرستی متهم شود؟!! تعدد زوجات او براساس حکمت هایی بود که در جای خود مورد بررسی قرار گرفته است و اینکه می بینیم غیر از عایشه که جوان بوده بقیه همسران او بیوه بودند و سن بالا داشتند نشان می دهد که هدف پیامبر ص از تعدد زوجات به جهت اهداف پاک دیگری بوده . اگر خدای ناکرده پیامبر ص دنبال عیاشی وهوسرانی بود با منزلت و جایگاه والایی که در قوم خود از همه جهات داشت دسترسی به دختران زیبا وجوان (به گواهی تاریخ) برایش فراهم تر بوده وبسیار کسان بودند که آرزو داشتند که همسر حضرت محمد ص باشند اما ساحت مقدس وبلند پیامبر ص از چنین نسبت های پاک ومبری است .
تاسعا . پیامبری که به ریزترین وجزیی تربن مسایل توجه داردو حتی درباره ورود وخروج در باره مساجد سخن گفته وراهنمایی فرمودند و .... چگونه ممکن است که درباره زنان خود بعد از رحلتش برنامه ای نداشته باشد وآنها را به حال خود رها کند تا معاذالله به صورت گدایان وفقیران وبیچارگان زندگی نمایند. کسانی که چنین نسبت های ناروایی به پیامبر ص می دهند نه پیامبر ص راشناخته اند و نه همسران او را. همسران پیامبرص در زمان حیات آن حضرت محترمانه زیستند وبعد از رحلت پیامبر ص نیز به عنوان همسران پیامبر ص و ام المومنین مورد احترام همه اصحاب ومردم بودند وآبرومندانه در دنیا زندگی کردند.
زنان پیامبر ص وظیفه وتکلیف و برنامه خودشان را بعد از رحلت آن حضرت به خوبی می دانستند واگر یکی از آنها در برخی حوادث ناگوار تاریخی دچار اغوا شد هیچ عیب ونقصی در پیامبر ص ایجاد نمی کند و مشکل در عدم پایبندی به سفارشات وتوصیه های پیامبر ص بود..
درپایان متذکر می شوم که نسبت های ناروایی که گاهی در رابطه با تحریم ازدواج همسران آن حضرت ، به پیامبر ص می دهند یا از روی کینه وعداوت ودشمنی است ویا از روی جهالت ونادانی وعدم شناخت درست از زندگی پیامبر اسلام است.
نگارش متن :سیداصغر سعادت میرقدیم
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
سوال:
آیا ازنظر اسلام مردان برزنان برتری دارند؟!! چرا درآیه 228 از سوره بقره آمده است که مردان برزنان برتری دارند؟!!(وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ) ونیز چرا در آیه 34 از سوره نساء می فرماید:الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ یعنی مردان سرپرست ونگهبان زنان هستند. چه نقصی درزنان است که باید تحت سرپرستی مردان باشند؟!!
واما پاسخ بنده :
اما راجع به آیه (وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ )که در آیه 228 از سوره بقره آمده است باید گفت که این آیه دررابطه با زن وشوهر ومربوط به بحث طلاق است وهیج ربطی به مطلق زن ومرد ندارد.این آیه می فرماید که زن مطلقه به طلاق رجعی باید سه پاکی را بگذراند و در ایام عده نیز ، حق رجوع به عهده مرد وشوهر است. منظور از برتری دراین آیه همان حق تقدم و اولویت تعیینی است .مثل حق رجوع در ایام عده وسایر اموری که بنا به مصالحی به مرد داده شده است. امور معیشتی و کارهای سنگین زندگی و برخی امور سنگین اجتماعی مثل جهاد وقضاوت و.. به عهده مردان گذاشته شده است وزنان به جهت روحیات لطیفی که دارند ونیز به جهت اینکه بنیه جسمی آنها با مردان متفاوت است از این امور مورد اشاره معاف داشته شده اند.
اینکه در آیه 228 آمده که مردان برزنان به درجه ای برتری دارد منظور از برتری همان نکات مورد اشاره دربالا است. یعنی در رابطه با امور زن وشوهری وزندگی داری ونیز برخی کارها ومسولیت ها ومشاغل سخت و...خداوند به جهت مصالح وحکمت هایی برای مردان حق تقدم (دربرخی موارد) نسبت به زنان قایل شده است . ونیز دربحث ارث ودیه خداوند به جهت مصالحی سهم بیشتری به مرد داده است که در بحث ارث ودیه مفصلا بیان شده است... باتوجه به نکات یاد شده می توان گفت که مردان نسبت به زنان برتری هایی دارند واین مطلب منافاتی با قابلیت واستعداد زنان برای طی مدارج وکمالات روحی وعقلی و.... ندارد و در واقع هم برخی زنان از نظر سیر رشد عقلی وکمالی از بسیاری مردان بالاتر بوده و هستند.
واما در رابطه با آیه (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ سوره نساء آیه 34) باید گفت که مقصود این است که مردها در مدیریت وانجام وظایف سنگین زندگی و امورات معیشتی خانوادگی ونیز مسولیت های خطیر وحساس اجتماعی مثل رهبری وزعامت برمردم وقضاوت وجهاد .... بر زنان مقدم هستند. درآیه 34 از نساء نمی گوید که مردان برزنان برتری و درجه دارند بلکه تعبیر دقیق قرآن (قوامون ) است. یعنی برخی مسولییت ها با وضعیت جسمی وروحی مردان سازگاری بیشتری دارد و مردان می توانند به آن امور (قیام ) کنند و از عهده آن بربیایند .
واما زنان وخانم ها نوعا به جهت وضعیت جسمی وروحی که دارند نمی توانند عهده دار وقیام کننده برای پذیرش برخی مسولیت های سنگین از جمله مسولیت ومدیریت امورات معیشتی زندگی و..باشند و این عیب ونقصی برای خانم ها نیست.اسلام همه حدود وجهات کرامت زن را درنظر داشته لذا از نظر اسلام برخی کارها با کرامت وحالات روحی وجسمی زن ها در تضاد است و زنها نباید چنین کارها ومسولیت هایی رابپذیرند مثل قضاوت و شغل های سخت ودشوار که مضر به حال روحی وجسمی خانم ها است. متاسفانه امروزه در جوامع غربی ونیز بسیاری از ممالک اسلامی باشعار فریبنده تساوی حقوق زن ومرد ، مردان وزنان را به تباهی کشیدند و بنیان خانواده ها را متزلزل ومتلاشی کردند و با این شعارهای فریبنده نه تنها حقوق زنان استیفاء نشده بلکه بیشترین ضربه و آسیب را نسبت به این قشر مظلوم وارد کردند!!! از نظر اسلام زن ومرد در برخورداری از حقوق حیاتی ونیز قابلیت طی مسیر کمالات معنوی وعقلی مساوی هستند وهرکس غیر از این بگوید اسلام وقرآن را نشناخته است..
سیداصغرسعادت میرقدیم
یکی از بزرگواران سوالی به شکل زیر در ارتباط با مطلبی درباره متن فوق مطرح کردند که بنده به اختصار پاسخ دادم.
واما سوال:
با سلام،،لطفا دلیل یا دلایلتان در مورد،به تباهی کشیده شدن مردان و زنان در جوامع غربی را بیان کنید.
واما پاسخ مختصر بنده:
برخی از بحران های ویرانگر درغرب:
درباره جوامع غربی از قدیم تا حال بحث های زیادی در مقولات وموضوعات مختلف شده است وخواهد شد و خوشبختانه از جناب جلال آل احمد گرفته تا جناب محمود حکیمی و دیگران کتاب ها ومقالات مفیدی در این زمینه ها نگاشته اند. بزرگترین ومهم ترین رخداد درغرب درعصر رنسانس بوده که درمقابل تفکر انجمادی ویا استبدادی کلیسا بوجود آمده ومنجر به تفکر اومانیستی (اصالت انسان ویا انسان محوری وانسان گرایی ) شده وبعد ها شاخه ها ویا مصادیقی از این مکتب اومانیستی به نام های لیبرالیسم وسکولاریسم و فمینیسم و مادی گرایی محض ومانند آن شکل گرفت که نوعا ارمغان های شوم ونامبارکی برای غرب ودیگر جوامع بوجود آورد. پیدایش چنین تفکرات انحرافی و ضد دینی وضدانسانی منجر به بحران ها ی ویرانگر در غرب شده که به اختصار به برخی از آنها اشاره می نمایم:
1-ضدیت با دین و جدایی دین از علم وسیاست و حکومت واقتصادو...
2-رواج مادیگری بی مهار درغرب و افول ارزش های انسانی والهی درغرب
3-متلاشی شدن بنیان های خانواده درغرب. عنوان پدر ومادر بودن درغرب بسیار کمرنگ شده است.
4- آمار تکان دهنده ورو به افزایش زاد و ولد های نامشروع درغرب.
5- افزایش سقط جنین در کشورهای غربی (وبه اصطلاح صنعتی)
6- رواج گسترده مساله تعویض همسر در غرب تاجایی که دربرخی از مسولان و دولت مردان آنها هم رسوخ کرده است؟!!!
6- شیوع گسترده پدیده شوم شیطان پرستی در غرب به معنای اعم آن.
7- گسترش پدیده شوم همجنسگرایی در غرب و قانونی شدن آن
8- افزایش طلاق درغرب
9-ازدواج سفید
10- ترویج شبکه های ماهواره ای مخرب و ویرانگر.
11- ....
تذکر:
درادامه مطالب فوق الذکر باز آن برادر بزرگوار سوالی دراین راستا مطرح کردند که بنده باز به اختصار پاسخ دادم.
واما سوال:
با سلام و عرض ادب دوباره و عرض تشکر از اینکه وقت گران خود را صرف پاسخ به پرسش حقیر نمودید، خواستم عرض کنم که : درست است که ایمان به خدا و دین مداری همچون داشتن نگهبان نامرئی در زندگی ما انسان هاست که واقعا اجازه نمیدهد خیلی از مشکلات فوق الاشاره حضرت عالی دامنگیرمان شود،،،ولی،،،
ولی همانگونه که مستحضرید جامعه اسلامی ما بخصوص در سه دهه اخیر دچار بحران زیرپوستی غریبی شده است،،مشکلاتی که بعضا جوانان را در پارادوکس عجیبی قرار داده است،،مثلا افزایش ربای دولتی ( بانک ها)،،، فساد جنسی زیر پوستی که اگر امار دقیق در دسترس باشد، از خیلی کشورهای غربی اگر بیشتر نباشد خیلی کمتر نیست،،،،افزایش روز افزون طلاق،،،بی بند و باری ها و بد رفتاری های ملموس اجتماعی،،،سست شدن روابط و بنیان خانواده مخصوصا در بین جوانان،،،دین گریزی در بین جوانان بخصوص قشر تحصیل کرده،،،افزایش اعتیاد، که امارش وحشتناک است، و خیلی از انحرافات که به حکم ادب از بیانش صرف نظر میکنم،،همه و همه در جامعه ایی رخ میدهد که به دین مبین اسلام به ظاهر اعتقاد دارند،،،
شما این مشکلات را چگونه تفسیر میکنید، در جواب قشری که اعتقاد دارند دین اسلام و قوانین ان با فرمول اداره جوامع کلان سازگار ی ندارد،،چه پاسخی دارید،،،انها معتقدند چرا با وجودحاکمیت دین مبین اسلام، این همه مشکل سرراه جامعه لاینحل مانده است،،،؟؟؟؟
اما پاسخ بنده:
به نام خدا
باسلام واحترام
خیلی سپاسگزارم از اهتمام حضرتعالی در تعقیب وتحقیق در مطالبی که ارایه می شود.البته فضای مجازی مقتضی است که بنده مطالب رو به اختصار ارایه کنم تا جایی که نه تطویل ممل (ملالت آور) باشد ونه مختصر مخل(که اخلال به مقصود رخ دهد) و جستجو وتحقیق مراتب دیگر به عهده جناب محقق است .
به محضر شریفتان عارضم که فرق اساسی جوامع غربی( با شناختی که از نوع تفکر وحاکمیت آنها داریم واهل تحقیق هم بخوبی به آن پرداخته اند) با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وحکومت هایی همانند آن این است که در جوامع غربی ،مکتب های مختلف انحرافی تاجایی که برای حکومتشان ایجاد مزاحمت نکند بطور کلی آزاد است و حتی مورد حمایت وپشتیبانی همه جانبه قرار می گیرد لذا برخی از فساد هایی که در جوامع غربی ذکر کردم وغیر آن ها مورد حمایت وتایید وتقویت دولتمردان نیز هست. آنها با تخدیر افکار وعقول مردم(مخصوصا در ایام انتخابات و....) سعی دارند که به مقاصد حزبی وحکومتی خود نایل آیند و بیداری وهوشیاری مردم را آفت اهداف نامیمون خود می دانند. .....
واما در حکومت ونظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ومانند آن باتوجه به اصول حکومت اسلامی که درقانون اساسی جمهوری اسلامی ایران متبلور است و حاکمیت از آن ولایت فقیه مطلقه مشروعه است هیچگاه مکتب ها وعقاید منحرف (که درجای خود درباره آن ها بحث شده) مورد تایید وتقویت از سوی نظام ما نمی باشد اگرچه ممکن است دربدنه نظام ما عده ای از عناصر همسو با منحرفین ومفسدین( به انواع مختلف آن) باشند ویا برخی نهادها (دولتی وحوزوی و...)سستی روا دارند و رسالت خود را به درستی انجام ندهند ولی اصل نظام ما درمقابله با انحرافات ومفاسد و.... است.البته ما ادعا نمی کنیم که نظام ما صد درصد درتحقق اهداف مقدس ومتعالی خود موفق بوده است ولی اگر دولتمردان ما و خواص جامعه و.... از اول انقلاب تاکنون تابع وپیرو حقیقی(نه تصنعی وشعاری) ولی فقیه (با شرایط واوصاف وجایگاهی که برای ولی فقیه ذکرشده) بودند می بایست بسیاری از انحرافات ومفاسد جلویش گرفته می شد و آسیب ها وفساد هایی که شمردید به حد اقل می رسید . علل ناهنجاری ها ومفاسد مختلف در کشور ما ناشی از نوع حکومت متعالی ولایت فقیه واسلام ودین نیست بلکه ناشی از نقشه های شوم استکبار جهانی ودر راس آنها آمریکا وسستی وکاهلی و عدم اهتمام برخی مسولیین ویا دربرخی موارد خیانت برخی از آن ها بوده است. کسی که مرعوب وسرسپرده جاذبه های غربی باشد و بعد با ترفند هایی (اگرچه با لعاب شرعی ومردم پسند) مسولیتی رو در کشور به عهده بگیرد معلوم است که چه نتایج سویی بهدنبال خواهد داشت که متاسفانه در طول انقلاب مواردی را همه ما وملت ما شاهد بودند واگر لطف الهی ورهبری هوشمندانه حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای وهوشیاری وبصیرت ملت و...نبود شاید تاکنون فاتحه انقلاب ونظام مقدس ما خوانده می شد. ......
دومورد از آسیب هایی که شمردید کمی درباره آنها توضیح می دهم و علت وجود برخی ناهنجاری های دیگر را ازمطالبی که دربالا عرض کردم تا حدی می توان فهمید.
دررابطه با مواد مخدر باید عرض کنم که این مساله یک مساله جهانی است و با همه تلاش هایی که خالصانه در راه مبارزه با مواد مخدر صورت گرفته ولی این معضل و آفت هنوز وجود دارد ورو به افزایش است. البته نقش عوامل خارجی (بخصوص آمریکا واشغال افعانستان وتبعات آن) و ضعف دستگاه ها وعوامل مربوطه درافزایش مواد مخدر درکشور را نباید نادیده گرفت.
واما دررابطه دین گریزی جوانان باید گفت که اگرچه موج انحرافات زیاد است ولی اینکه بگوییم جوانان دین گریز شدند کمی اغراق آمیز است و برخی محققین وبزرگان ازجمله مقام معظم رهبری می فرمایند که میل جوانان به سوی معنویت ودین نه تنها کم نشده بلکه افزایش هم یافته است.به نظر بنده لازم است که یک گروه اهل تحقیق که قابلیت های علمی وتحقیقی دراین زمینه دارند باید تشکیل شود وبا تحقیق کامل دراین زمینه از قبل از انقلاب تاکنون ، اظهار نظر نمایند تا مورد استناد قرارگیرد ........
سیداصغرسعادت میرقدیم
**آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
باسلام واحترام
سوالات زیر را یکی از عزیزان برایم ارسال نمود ودرخواست کرد که پاسخ دهم.
واما سوالات:
1-با توجه به آداب معاشرت نظرشما درباره میزان ارتباط با یک نامحرم چیست؟
2-اگر یکی از رفقایتان به منزل شما بیاید شما دوست دارید همسرتان با او چگونه برخورد کند؟
3-شما میان نامحرمی که جزو فامیل است با دیگر نامحرمان تاچه اندازه تفاوت قایلید؟
4-شرکت درمجالس مذهبی را تاچه اندازه جزو زندگی می دانید؟
5-اگر همسرتان به جهت احترام به دیگران درمجلسی نشست ونمازش قضا شد چه حالی به شما دست می دهد؟
واما پاسخ بنده به سوالات بالا
پاسخ سوال 1:
ارتباط با اشخاص به اشکال وشیوه های مختلف است: ارتباط شغلی وکاری-ارتباط معامله ای و تجاری- ارتباط قومی و محلی-ارتباط فامیلی- ارتباط عاشقانه-ارتباط تحصیلی - ارتباط استاد وشاگر-ارتباط مرید ومراد-ارتباط مردم با امام معصوم ع-...
ارتباط هم گاهی کلامی است وگاهی نوشتاری و گاهی هم با وسایل ارتباطی مثل تلفن وموبایل واینترنت و...می باشد
ارتباط محرم ونامحرم می تواند در یکی از قالب های مذکور در بالا باشد. ارتباط محرم ونامحرم در حد متعارف ومعقول بدون اینکه مفسده ای دربین باشد اشکالی ندارد ولی درمواردی که .چنین ارتباطی(ارتباط محرم ونامحرم) مفسده ای ویا مفاسدی داشته باشد باید پرهیز نمود.
پاسخ سوال 2:
با حضور شوهر درمنزل و رضایتش و درصورت نیاز وصلاحدید، احوال پرسی در حد متعارف اشکالی ندارد.
3- از نظر نامحرمیت فرقی بین نامحرمی که فامیل باشد ونامحرمی که غیرفامیل وجود ندارد ولی نامحرمی که فامیل باشد و فساد اخلاقی نداشته باشد ارتباط متعارف با حضور سایرین بلااشکال است. ضمنا حفظ احترام فامیل لازم است ونباید به هیج عنوانی حرمت فامیلی شکسته شود. نامحرمی که غیر فامیل باشد نیازی به ارتباط وجود ندارد مگر درحد ضرورت. اصل احتیاط در روابط با نامحرم بایدهمیشه ملحوظ نظر باشد و حریم ها مراعات گردد.
به طور کلی به حکم عقل وشرع باید از ارتباط هایی که خوف مفسده و خلاف درآن وجود دارد پرهیز کرد و در غیر این صورت در حد متعارف و معقول با حفظ حریم و توجه به نکات جانبی ، ارتباط بلامانع است.
پاسخ سوال 4:
افراط وتفریط در هرکاری مذموم است. دین اسلام دین اعتدال و منطبق با فطرت است. باید به واجباتی که در اسلام معین شده ملتزم بود(البته واجبات فقط نماز وروزه وحج نیست .... بسیاری از واجبات است که متاسفانه در بین مسلمین مورد غفلت است ) واز محرمات پرهیز کرد و عمل نمودن به مستحبات با مراتبی که دارد در حدی که ضرر به واجبات نزند پسندیده ومطلوب است. اگر زیارت حرم ویا دعای ندبه رفتن ومانند آن(که از مستحبات است ) موجب نارضایتی پدر ومادر ویا شوهر باشد و سبب تضییع حقوق آنها و دیگران و... گردد ، معصیت وحرام است.
پس شرکت در مجالس مذهبی تا حدی که موجب ترک واجبات وتضییع حقوق دیگران نشود اشکالی ندارد وچه بسا سفارش هم شده است.
پاسخ سوال5:
اگر کسی ملتزم به وظایف شرعی ودینی باشددر واقع ناراحت میشود واز این کار اظهار نگرانی می کند اما حق پرخاشگری وظلم به همسرش را ندارد.باید به خوبی و ملایمت اظهار نگرانی نماید.درمسایل اعتقادی خشونت هیچ جایگاهی ندارد ونتیجه نامناسب وبد خواهد داشت. البته اگر کسی عمدا وقصدا واز روی آگاهی با قلم وبیان وزبان برضد دین اقدامی انجام دهد بر مردم ودیگران واجب است که با مراعات سلسله مراتب بطور معقول ومنطقی با او برخورد نمایند...
والسلام
سیداصغرسعادت میرقدیم
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
.: Weblog Themes By Pichak :.