سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یوحنای دیلمی کیست؟ +وبلاگ روستای سادات محله بوجایه-لاهیجان

***نسیم معرفت***

یُوحنّای دَیلَمِی کیست؟

وی ازبزرگان نامی دنیاوافتخارات منطقه دیلمان است ونام پدرش اسیدای دیلمی که احتمالا ازمتدینین به دین نصاری بوده ودرحدود600 سال قبل ازاسلام می زیسته است.یوحنای دیلمی ازشاگردان عیسی بن مریم(علیه السلام) وازحواریون آن حضرت بوده وکسی است که یکی ازاناجیل نصاری به اومنسوب است.واوکسی است که ذکرپیامبرخاتم محمدمصطفی(صلی الله علیه وآله وسلّم) واهل بیتش (علیهم السلام) نزد وی بوده وامت عیسی رابشارت به آمدن خاتم الانبیاء(صلی الله علیه وآله وسلّم)می داده است.محبوب ترین مردم نزد حضرت عیسی(علیه السلام)بودوامام هشتم(علیه السلام)ازوی درآن مناظره ای که با جاثلیق نصرانیدرمجلس مامون عباسی داشتند تعبیربه (عدل مقدم) می کند یعنی عادلی که نزدیکترین مردم به عیسی(علیه السلام)بوده است.این روایت درکتاب عیون اخبارالرضا(علیه السلام)ذکرشده است وماعین عبارت آن راذکرمی کنیم"ص319پاراگراف 3-تاص321پاراگراف اول.کتاب پیشینه تاریخی وفرهنگی لاهیجان وبزرگان آن"

ترجمه روایت این است:درمجلسی که عده ای ازنصاری نشسته بودندومامون عباسی نیزحضورداشت وقتی امام رضا(علیه السلام) واردمجلس شدند:مامون عباسی روکردبه جاثلیق که یکی ازعلماء نصاری بودوگفت:ای جاثلیق این شخصی که واردشده است پسرعموی من علی بن موسی بن جعفر(علیهم السلام) است واوازفرزندان حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) دخترپیامبرماوفرزند علی بن ابیطالب(علیهمالسلام) است که درودخدا برآنها باد.پس من دوست دارم که تو بااواحتجاج نمائی وازطریق انصاف خارج نشوی.جاثلیق گفت:ای مامون من چگونه باکسی محاجّه کنم که برمن دلیل ازکتابش می آورد درحالی که من منکرآنم وازپیغمبری می گوید که من به اونگرویده ام.حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند:ای نصرانی ازانجیل برای تو دلیل وحجت بیاورم آیااقرار می کنی؟جاثلیق گفت:آیامن می توانم چیزی راکه انجیل درباره اوگواه باشدردکنم؟بلی  قسم به خدا اقرار نمایم اگرچه برضرر من باشد.

حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند:ازهرچه می خواهی سوال کن وجواب شنو،جاثلیق پرسید:درباب نبوت عیسی وکتاب او چه می گوئیدآیااین دو را انکارمی کنید.حضرت رضا(علیه السلام)فرمودند:من به پیامبری عیسی وکتاب اواعتراف دارم وهم برآنچه امت خودرابدان بشارت داده است وحواریون به آن اقرار نموده اند معترفم ولیکن پیامبری ونبوت عیسائی راکه اقرار به پیامبری حضرت محمد(ص) وکتاب اوننموده وامت خودرابدان مژده نداده است قبول ندارم.

جاثلیق گفت:آیا نه چنین است که دعوا وحکم به دوشاهدعادل تمام شود؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند:بله،جاثلیق گفت: پس دوشاهد عادل که اهل ملت(ودین) خودت نباشند برنبوت حضرت محمد(ص)اقامه نما وآن دونفرازکسانی باشند که ازملت (و آیین)نصاری باشند وقولشان پذیرفته وقابل قبول برای ماباشد وتو هم ازما مانند آن رابخواه.

حضرت رضا(علیه السلام)فرمودند:ای نصرانی الان ازطریق انصاف درآمدی آیا (عدل مقدم) که درزمان خودعیسی(علیه السلام)بودازمن نمی پذیری.جاثلیق پرسید:این عدل مقدم کیست نامش رابرای من بگو.حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند:چه می گویی دربارهیوحنای دیلمی،جاثلیق گفت:به به چه خوب کسی رانام بردی پیرومسیح ودوست دارترین مردم نسبت به مسیح بود.حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند:تراقسم به خدا آیادرانجیل آمده که یوحناگفت مسیح مرابدین حضرت محمدعربی(صلی الله علیه وآله وسلّم) خبرداده است،وبشارت داده است که بعدازاو( بعد از عیسی ع) پیامبر است ومن نیزحواریون راباین خبربشارت دادم وآنها به اوایمان آوردند؟

جاثلیق گفت:یوحنا این خبرراازمسیح یادنموده وبه نبوت مردی وبه اهل بیتش ووصی اومژده داده است ولی مشخص ننموده است که اودرچه زمانی خواهدبودونام اورانبرده تامااورابشناسیم.حضرت رضا(علیه السلام)فرمودند:اگرماکسی رابیاوریم که انجیل بداند ونام حضرت محمد(ص)رابرای توبخواندواهل بیت وامت اورایادکندآیابدان ایمان می آوری.

جاثلیق گفت:بلی این گفتارصحیح ودرست واستواراست.حضرت رضا(علیه السلام)به نسطاس رومی که درمجلس حاضربودفرمودند:آیاتوسِفرسوم انجیل راچگونه ازبرداری؟ اوگفت:حفظ ندارم.حضرت رضا(علیه السلام)روبه راس جالوت نمودندوفرمودند:آیا توانجیل رانمی توانی قرائت کنی؟جواب دادبلی،قسم به جانم می توانم.حضرت فرمودند:پس سِفرسوم انجیل راازمن گوش گیر.پس اگردرآن ذکرحضرت محمد(ص) واهل بیت وامت اوهست برای من گواهی دهید.آنگاه حضرت رضا(علیه السلام)شروع به خواندن سِفرسوم انجیل نموده تابنام حضرت محمد(ص)رسیددرآنجا توقف نموده وفرمودند:ای نصرانی( ای جاثلیق) به حق مسیح ومادرش آیا تو میدانی که من به انجیل داناترم؟ چه می گوئی آیا این کلام عیسی بن مریم هست یانه؟،اگربگوئی این کلام ازانجیل نیست دروغ به انجیل بسته ای وتکذیب موسی وعیسی(علیه السلام) رانموده ای واگراین راانکارکنی قتل توواجب است چون تو به خداوپیامبروکتابت کافرشده ای.

جاثلیق گفت:من انکارنمی کنم بدانچه درانجیل آمده است ومن بدان اقرار دارم.حضرت رضا(علیه السلام)فرمودند:شاهدبراقراراین فردباشید.

آنگاه حضرت رضا(علیه السلام)رو کردندبه جاثلیق و فرمودند:حال هرچه می خواهی سوال کن.

جاثلیق پرسید:حواریون حضرت عیسی چندنفربودند وعالمان به انجیل چندنفربودند.

حضرت رضا فرمودند:ازآشنای به این مسائل سوال نموده ای،اماحواریون 12نفرمردبودندوداناترین وبرترین آنها لوقا بودواما علماءنصاری سه مردبودند:

1-یوحنّا الاکبر که درمحله اج یاباج مدفون است

2-یوحنا بقرقیسیا

3- یوحنای دیلمی که در زجار مکان داشته است ونزداو ذکرپیامبر خاتم(ص)واهل بیتش بودوامت حضرت عیسی وبنی اسرائیل رابه آمدن حضرت محمد(ص)بشارت داد.

http://milayjon.blogfa.com/

**************************************************************
***  یُوحَنّای دَیلَمِی کیست؟  + نسیم معرفت

 

** سیمان دیلمان از رؤیای شیرینِ اشتغال تا مصائب برای مردم و صاحبان!+حمید خوش سیرت لاهیجی


** برنج شمــال ( نوشته ای از حمید خوش سیرت لاهیجی درد دل همه برنج کاران)


** سیمان دیلمان ازرؤیای شیرین اشتغال تامصائب...+نسیم معرفت

 

 

** وبلاگ روستای سادات محله  (بوجایه - لاهیجان)

** وبلاگ روستای سادات محله  (بوجایه - لاهیجان)



      

سیمان دیلمان ازرؤیای شیرین اشتغال تامصائب...+وبلاگ روستای سادات

 

***نسیم معرفت***

 

 ** سیمان دیلمان از رؤیای شیرینِ اشتغال تا مصائب برای مردم و صاحبان!+حمید خوش سیرت لاهیجی

 


به قلم: حمید خوش سیرت لاهیجی

 

باید فکری کرد و راهی اندیشید و تصمیمات و فشارهای سیاسی جای خود را به تعقل و تدبیر بدهد. انتظاری که مردم منطقه دیلمان و سیاهکل از دولت تدبیر در این دوره دارند شاید همین باشد تا تدبیری برای حل این مشکل به جامانده از دولت های قبل شود.

 

درسیاهکل/حمید خوش سیرت:

 
روند شکل گیری کارخانه سیمان گیلان سبز دیلمان:

 
مردم دیلمان در سال های منتهی به 1381 باخبری مبنی بر احداث کارخانه سیمان دیلمان در منطقه خود رو به رو شدند که در آغاز با وعده هایی همچون “ایجاد اشتغال زیاد برای بومیان و جوانان دیلمان و سیاهکل”! و رشد و شکوفایی بخش دیلمان و تاثیرگذاری این صنعت بر شهرهای همجوارش چون سیاهکل و لاهیجان و بالطبع املش و رودسر و گاهی نیز این شعار پررنگ تر شد که صنعت سیمان بر همه استان گیلان تاثیرگذار است.
اساسا روند شکل گیری کارخانه سیمان دیلمان به این صورت بود که هولدینگ سیمان تهران برای برون رفت از مشکلات بوجود آمده از کارخانه سیمان در لوشان که یکی از کارخانجات زیرنظر این هولدینگ بود به دنبال کوچ و جابه جایی از لوشان بودند و گرچه این رفتن برای آنها سخت بود ولی تبعات اجتماعی و اعتراضات مردم لوشان راهی برای این صنعت نگذاشته بود. چراکه زندگی مردم شهر لوشان تحت تاثیر قرار گرفته بود. آنها در ابتدا بر سر دوراهیی بودند ولی بعدها براساس تحقیقات گسترده متوجه منابع غنی سیمان در دیلمان و خاصه در مناطق مورد توجه روستایی از جمله گولک و غیره قرار گرفتند. در ابتدای تحقیق و طرح مطالعاتی یکی از نکاتی که بسیار مورد توجه آنان بود معدنی بود که به گفته یکی از مدیران سیاسی وقت در آن زمان این معدن قابلیت سرمایه گذاری تا 100 سال را دارد که این نکته برای سرمایه گذاران قابل توجه بود. ولی آنان با مشکلات اساسی و ساختاری رو به رو شدند که در آغاز فاز مطالعاتی متوجه شدند که راهی بس سخت و طولانی و پهزینه برای آنان در پیش است.
ورود دولتی ها در ماجرا
پس از طرح ایجاد کارخانه سیمان در دیلمان در زمان تصدی استانداری سلطانی فر در دولت دوم خاتمی وی که در صدد بود در زمینه های گردشگری و صنعت برای گیلان اقدامات اساسی کند در این پروژه ورود جدی انجام داد و به فرماندار وقت و بخشدار و مدیرکل صنایع وقت دستور داد تا هرگونه کمکی که هست برای کمک به راه اندازی این مجموعه انجام دهند. یکی از مدیران سیاسی وقت در آن زمان می گفت که استاندار گفته است تا هر کاری دارید به کنار بگذارید و همه وقتتان را برای کمک به این مجموعه به کار بندید.
حمایت های نماینده مجلس هفتم
اما این پایان ماجرای راه اندازی کارخانه سیمان نبود، چراکه نماینده وقت مجلس در مصاحبه و نطق و تذکر خود در مجلس و در همه مجامع شهرستان های سیاهکل و دیلمان و لاهیجان از راه اندازی کارخانه سیمان به عنوان نقطه قوت در کارنامه خود یاد می کرد و عدم راه اندازی این صنعت را برای خود شکست قلمداد می کرد و از همه توان خود برای حل مشکلات ایجاد سیمان در این منطقه بهره برد. در تبلیغات انتخاباتی خود نیز ایجاد این کارخانه را جزء کارنامه خود قلمداد نمود و برای توجیه این پروژه چند نکته مهم را در همه محافل مطرح می کرد که در صورت راه اندازی این مجموعه چند اتفاق اساسی و مهم در زندگی مردم بخش دیلمان و پیرکوه، سیاهکل، لاهیجان و بعدتر املش و حتی گیلان انجام خواهد پذیرفت از جمله،
تعریض و اتوبان راه دسترسی سیاهکل به دیلمان
روشنایی معابر از سیاهکل به دیلمان و پیرکوه
تعریض و احداث راه دسترسی به کلیشم و قزوین
تعریض و احداث راه دسترسی به رستم آباد رودبار
حل مشکل اشتغال و بیکاری جوانان تحصیلکرده دیلمان و پیرکوه و بلکه سیاهکل و لاهیجان
در دوره مجلس هفتم با همه این حمایت ها و شعارها سرانجام مدیران هولدینگ سیمان تهران متقاعد شدند که عملیات اجرایی این کارخانه را شروع کنند و این کار با توجه به مشکلات فراوان در حوزه راه و زیرساخت هایی که وجود نداشت طولانی گشت تا موعد انتخابات مجلس هشتم شد که موج انتقادات از نماینده وقت توسط کاندیداها و بویژه کاندیدای بومی دیلمان صورت گرفت که مردم دیلمان و پیرکوه با راه اندازی این کارخانه همه زندگی آنان تحت شعاع تخریب های بیش از اندازه زیست محیطی گردیده و راه دسترسی فعلی این منطقه هم نابود می گردد و جوانی هم از این منطقه در آنجا مشغول به کار نمی گردد! روند انتقادات از احداث کارخانه سیمان تا بدانجا پیش رفت که نماینده وقت هم در همه محافل انتخاباتی از این کار دفاع سخت می کرد و سرانجام در انتخابات پس از رد صلاحیت نماینده وقت، این “یوسف قاسمی گولک” بود که توانست به عنوان نماینده دوره هشتم از حوزه لاهیجان وسیاهکل انتخاب شود.
روند ادامه کار احداث کارخانه سیمان دیلمان در این دوره شتاب بیشتری گرفت و برای افتتاح به زمان و دوره نمایندگی یوسف قاسمی نرسید تا سرانجام در دولت دوم احمدی نژاد یکی از پروژه های مورد انتقاد مردم، توسط معاون اول دولت و محمد رضا رحیمی افتتاح شد که نماینده دوره نهم از آن به عنوان یکی از کارهای اساسی که توسط خود وی شروع و به سرانجام و افتتاح توسط معاون اول دولت را به عنوان نقطه عطف موضوع مطرح کرد.
شروع گلایه ها و انتقادات مردم دیلمان
روند احداث و افتتاح همه ماجرا نبود چراکه انتقادات از این صنعت روز به روز بیشتر و بیشتر می شد تا جاییکه نماینده دوره نهم مورد بیشترین انتقادات و درخواست ها بود تا تنها راه دسترسی منطقه را که سالها از آن استفاده می شد درست شود. چراکه ماشین های سنگین کارخانه سیمان همه راه های منطقه را تخریب کرده بودند و گرچه آنها مقصر نبودند چراکه راهی جز این برای آنها متصور نبود ولی تخریب این راه بیشترین آسیب را به مردم منطقه بعد از انقلاب وارد کرد و هیچگونه اقدامی هم جهت حل مشکل نشد و اگر هم در قسمتی از راه مرمتی صورت می گرفت بازهم تخریب می شد.
آغاز انتخابات مجلس دهم
در هنگامه انتخابات مجلس و شروع تبلیغات ازچند ماه قبل از انتخابات این موج انتقادات مردم منطقه دیلمان از نماینده وقت مجلس نهم که مدعی بود یوسف قاسمی در بهترین دوره پول ودرآمد احمدی نژاد میتوانست همه مشکلات وزیرساخت های منطقه را درست کند و نکرد!و من میتوانم با ارتباطات خود در دولت دهم !و بعدتر دولت یازدهم !همه مشکلات را حل کنم !و چون هیچکدام از قول ها وعده ها به سرانجام نرسیده بود این بار مردم منطقه دیلمان دیگر هیچکدام از قول وفعل ها را قبول نکرده وخواستار تجدیدنظر درانتخاب خود شده بودند.
انتقادات گردشگران و دیلمانی های مقیم شرق گیلان و قزوین و تهران
موج نارضایتی ها نه تنها شامل ساکنان منطقه بلکه همه دیلمانی های مقیم مناطق شهرهای جلگه ای شرق گیلان و قزوین تهران را هم شامل شد که برای دیدار با اقوام خود نمی توانستند به منطقه سفر کنند و در صورت سفر با هزینه های خرابی ماشین های خود مواجه می شدند. گردشگران هم وقتی طی سفرهای خود با این حجم خرابی های راه دسترسی مواجه شدند دیگر همانند سابق به این منطقه زیبای گرشگری سفر نمی کردند و مکان های گردشگری خود را تغییر می دادند.
آغاز راه جدید کارخانه سیمان به اسپیلی
ولی بافشارهای مردم احداث راه جدیدی پیشنهاد شد که قرار شد این راه توسط یکی از شرکتهای زیرمجموعه ایمیدرو(سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران) که از سازمان های زیرمجموعه وزارت صنعت، معدن و تجارت است انجام گردد که در این راه با مشکل کمبود و عدم تخصیص و مشکلاتی با محیط زیست، منابع طبیعی، میراث فرهنگی و معارضین محلی روبه رو شد. در پیگیریهایی که نماینده دوره دهم لاهیجان و سیاهکل جهت حل مشکل این راه احداثی در محل شرکت احداث صنعت داشتند مدیران مجموعه در گزارش های خود تاکید کردند که بدون پول و اعتبار کار شده و پیمانکار با مشکلات صدرالاشاره روبه رو هستند.
کارخانه و راهی که منجر به تغییر نماینده مجلس شد!
هنگامه انتخابات مجلس که شد یکی از خواسته های اکثر مردم منطقه درست شدن راه دسترسی و بیکاری جوانان بود که از همه کاندیداها این انتظار را داشتند. “علی محرر” یکی از کاندیداهای دوره دهم در سخنرانی های خود در محلات دیلمان دائما می گفت که مردم از این راه خراب خسته شده اند و کارخانه سیمان نمی خواهند و به جای این صنعت که مردم را گرفتار و هیچ مشکلی را هم حل نکرده است باید به کشاورزی منطقه رسید.

وی که زمانی رئیس سازمان چای کل کشور بود و خود اصالتی دیلمانی داشت تاکید می کرد که دیلمان مرکز گیاهان دارویی است و باید این کار در دیلمان تقویت و حمایت شود نه اینکه صنعتی آورده شود که همه زندگی مردم منطقه را تحت تاثیر قرار بدهد آن هم به صورت منفی! این سخنرانی ها ادامه داشت تا اینکه ذبیح نیکفر که در این دوره با برنامه ای منسجم تر وارد عرصه انتخابات شده بود، هم در سخنرانی های خود تاکید کرد اگر شما و ما نمی توانیم مشکلی از مشکلات مردم حل کنیم لااقل بر مشکلات مردم نیفزایید!
و این انتقادات و نارضایتی ها سرانجام منجر به تغییر در انتخابات شد که ذبیح نیکفر توانست با 47000 رای و اختلاف فاحش 17000 رای نسبت به نماینده وقت پیروز انتخابات شود.
ضررها و هزینه های وارد شده بر مردم منطقه
شاید کمتر کسی از گردشگران و مدیران و مردم منطقه باشد که با صحنه های دلخراش تصادفات ماشین های سنگین با مردم و گردشگران روبه رو نشده باشد. راهی که قرار بود تبدیل به اتوبان و یا تعریض شود امروزه باعث شده است که شهرستان سیاهکل شاهد تصادفات متعدد در این راه باشد. ماشین های سنگینی که برای کار می آیند و به مقصد نمی رسند. راهی که در آن امنیتی وجود ندارد و هیچکس حاضر نیست در این راه تردد کند و موجب نارضایتی اکثریت گردشگران و مردم منطقه شده است.

باید سوال کرد چه کسی پاسخگوی این مصائب و مشکلاتی که برای مردم منطقه وارد شده است می باشد؟ چرا کسی پاسخگو نیست؟
پیگیری مشکلات و انتقادات
اما ذبیح نیکفر بعد از شروع به کار در مجلس دهم به طور مرتب پیگیر راه دسترسی جدید کارخانه سیمان “از گولک تا اسپیلی” بوده است. در این جلسات که با وزیر صنعت و مدیرعامل ایمیدرو و معاون وزیر نیز در چندین نوبت برگزار شده است همه بر حل مشکل مردم دیلمان اذعان داشته ولی در فحوای سخنان خود از احداث این مجموعه در آن منطقه گردشگری و کشاورزی به شدت انتقاد می کنند.

در یکی از جلسات یکی از مدیران ارشد سیمان کشور می گفت که ما از اول با احداث این مجموعه مخالف بودیم ولی با دستور وزیر دولت احمدی نژاد، که گفت از طرف نماینده وقت تحت فشار هستم و این کار باید انجام شود ماهم به ناچار کار را ادامه دادیم و اکنون با بدهی و زیان انباشته در سال 95 و سرمایه گذاری بیش از 280 میلیارد داشته ایم که هیچگونه برگشت سرمایه هم نداشته و بلکه موجب ضرردهی و در نهایت تعطیلی این کارخانه خواهد شد.

در جلسات متعدد با مدیران هولدینگ کارخانه سیمان تهران چند نکته مهم گفته شد که باید به اطلاع مردم هم برسد تا به عمق این فاجعه بیشتر پی برده شود.
سیمان دیلمان یکی از مرغوب ترین سیمان های منطقه میب اشد. هزینه تمام شده تولید برای سیمان سبز دیلمان تا بدانجا است که قدرت رقابت با هیچ سیمانی را ندارند. برای حمل و نقل بیشترین هزینه پرداخت می شود به طوریکه به قزوین نمی توانند سیمان بفرستند چراکه اولا راه دسترسی وجود ندارد و در ثانی با قیمت سیمان آبیک قزوین قدرت رقابت با توجه به هزینه های تمام شده وجود ندارد.

یکی از مشکلات اساسی دیگر این است که با توجه به هزینه های بالای حمل و نقل به شرق و غرب گیلان در این مناطق هم دارای مشکل هستند. در مازندران هم سیمان نکا و غیره هستند.

و سرانجام با توجه به درست نشدن راه دسترسی این صنعت که با تصمیمات عجولانه و بدون داشتن زیرساختهای مناسب و عدم در نظر گرفتن استعدادهای منطقه تاریخی طبیعی و گردشگری و کشاورزی منطقه دیلمان که استعداد رشد در زمینه های گردشگری و کشاورزی را داشته و دارد، صنعتی با هزینه ای بالغ بر 300 میلیارد آورده شده است که برای هولدینگ سیمان تهران، نه تنها سودی نداشته، بلکه برای مردم نیز مصائبی بس فراوان داشته است.

همه رایزنی ها و فشارهای سیاسی که به دولت های مختلف برای ایجاد این صنعت آورده شده بود با کمی فکر و تحقیق و گوش کردن به نظرات متخصصین شاید این فشارها به سمت مثبتی روانه می شد تا گردشگری و کشاورزی منطقه رشد داشته باشد. منطقه ای که بیشترین محصولات کشاورزی و حتی عسل، فندق، گردو و غیره در استان قزوین پیش فروش می شود و در مسیر خاکی تا قزوین حمل و نقل می شود می توانست این سرمایه گذاری ها در این عرصه ها شود. کارخانه ای که به گفته یکی از مدیران ارشد صنعت سیمان راهی جز نفس زدن های پایانی و سرانجامی جز تعطیلی ندارد و در این میان آنچه که به مردم این مناطق رسیده است چیزی جز ضرر نمی باشد.
انتظار مردم از دولت
باید فکری کرد و راهی اندیشید و تصمیمات و فشارهای سیاسی جای خود را به تعقل و تدبیر بدهد. انتظاری که مردم منطقه دیلمان و سیاهکل از دولت تدبیر در این دوره دارند شاید همین باشد تا تدبیری برای حل این مشکل به جامانده از دولت های قبل شود.

تدبیری که گرچه نمی تواند ضررهای به جامانده از قبل را جبران کند ولی امیدی به مردم بدهد تا کمی از مصائب آنان کم شود و این منطقه دوباره به جایگاه واقعی خود برسد و مشکلات مردم هم رفع شود. در این راه استاندار، نماینده و مدیران صنعت گیلان می توانند با کمک وزیر صنعت، مدیرعامل ایمیدرو و مدیرعامل بنیاد مستضعفان که این کارخانه از ریرمجموعه های هولدینگ سیمان تهران است این مشکل را حل کنند.

http://www.darsiahkal.ir/88379/%d8%b3%db%8c%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%af%db%8c%d9%84%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%9b-%d8%a7%d8%b2-%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%a7%db%8c-%d8%b4%db%8c%d8%b1%db%8c%d9%86-%d8%a7%d8%b4%d8%aa%d8%ba%d8%a7%d9%84-%d8%aa%d8%a7/

 *****************************************

 

** نمایندگان لاهیجان و سیاهکل  در مجلس شورای اسلامی (در اَدوار مختلف)

*************************************************


** برنج شمــال ( نوشته ای از حمید خوش سیرت لاهیجی درد دل همه برنج کاران)


** سیمان دیلمان ازرؤیای شیرین اشتغال تامصائب...+نسیم معرفت

 

** وبلاگ روستای سادات محله  (بوجایه - لاهیجان)

** وبلاگ روستای سادات محله  (بوجایه - لاهیجان)



      

خاطره جالب مادر شهید آیت الله بهشتی+وبلاگ روستای سادات محله بوجا

نتیجه تصویری برای شهید بهشتی

***نسیم معرفت***

 


** خاطره جالب مادر شهید آیت الله بهشتی - تبیان

 


پدرم خوابی دیده بودند که از منزل آقای بهشتی از من خواستگاری می‌کنند و از من اولادی به وجود می‌آید که عام‌المنفعه می‌شود.

مرحومه معصومه بیگم خاتون آبادی مادر شهید بهشتی بودند. ایشان یکی از خاطرات جالب خود را در مورد فرزنش محمد حسینی بهشتی این گونه تعریف می کند:

پدرم چون اولاد پسر نداشتند و من هم درس خوانده بودم، می‌گفتند که حوزه درس مرحوم بحرالعلوم را یک دختر اداره می‌کرد. من هم می‌خواهم که این دختر در خانه باشد و به جای پسر پیش دستم، برایم بنویسد و برایم بخواند.

بعداً پدرم خوابی دیده بودند که از منزل آقای بهشتی از من خواستگاری می‌کنند و از من اولادی به وجود می‌آید که عام‌المنفعه می‌شود. در خواب به پدرم گفته بودند که عمرت آن‌قدرها کفاف نمی‌کند و پدرم در خواب به مادرم گفته بودند که از جانب خدا بنا شده است این دخترمان را شوهر بدهیم. به هر حال من شوهر کردم. پدرم منتظر بود که پسرم به دنیا بیاید. وقتی به دنیا آمد و یک ساله شد، پدرم از دنیا رفت.

پس از فوت پدرم شبی او را خواب دیدم که می‌گفت وقتی می‌خواستم از دنیا بروم، چهارده معصوم دور تختم بودند تا روح را از بدنم برانند. چهارده معصوم روح مرا گرفتند و پیش پیغمبر بردند و من  گفتم که ما چه کار کنیم که پیش آنها از ما شفاعت بشود، گفتند این «آقای محمد» را خیلی محافظت کنید. این باقیات صالحات است. خیلی سفارش از این قبیل به من کرد.

...  آن اندازه‌ای که توانستم مواظبت کردم تا درسش را بخواند. قرآن را به بچه‌ام یاد دادم. وقتی او را به مدرسه بردند، استعدادش را برای کلاس ششم تشخیص دادند.

خودم خیلی توجه به این بچه کردم. از اول که این بچه به‌وجود آمد، قرآن زیاد می‌خواندم، بعد از وضع حمل هم قرآن می‌خواندم و هنگام شیر دادن طفل هم قرآن می‌خواندم.

همین‌طور که من می‌خواندم، بچه شیر می‌خورد. آن وقت این بچه خیلی علاقه‌مند شده بود به صوت قرآن. تا زمانی که پستان در دهان بچه بود، من قرآن می‌خواندم، وقتی پستانم از داخل دهانش بیرون می‌آمد و قرآن را نمی‌خواندم، بچه ناراحت می‌شد و با سرش اشاره می‌کرد که بخوان، یعنی به این اندازه علاقمند شده بود به قرآن. وقتی که بزرگ‌تر شد، حواسم را برای مواظبت از او جمع کردم.

در دوران حاملگی خیلی مواظب بودم و نماز اول وقت می‌خواندم و به نامحرم نگاه نمی‌کردم. در خانه چهار تا برادر شوهر داشتم، اما هیچ وقت با اینها رو به رو نمی‌شدم.....

 

شهید بهشتی

...  تا 17 سالگی پهلوی من بود. بعد از اینکه به مدرسه رفت و هفت کلاس درس خواند، به طلبگی پرداخت و رفت بازار توی مدرسه بازار درس عربی را خواند و بعد که 17سالش شد، آمد و گفت، «مادر اجازه بدهید که من بروم قم. چون اینجا استادی برای من نیست.» رفت قم پای درس آقای طباطبایی و آقای خمینی (که آن موقع معروف بودند به حاج آقا روح‌الله) و بعداً نامه نوشت که من دارم درس می‌خوانم، پدرش وقتی رفت به قم برگشت و گفت، «بچه ما پیش آقای خیلی خوبی است.»

 

...  آن وقتی که می‌خواست ازدواج کند، گفت،«شما هر دختری را پسندیدی، من همان دختر را می‌گیرم. من نمی‌روم دختر نامحرم را ببینم.» چنین اخلاقی داشت. وقتی که می‌رفت مسجد سخنرانی کند، دستور داده بود که یک پرده بلند بگذارند که زن‌ها به او نگاه نکنند و او هم چشمش به زن‌ها نیفتد.

این‌طور مردی بود و وقتی هم می‌خواستیم برایش زن بگیریم، می‌گفت شما دیدید کافی است و من می‌پسندم. ....   خیلی صفات خوب و اخلاق عالی داشت. مثلاً بچه که بود بچه‌های همقدش، بچه‌های خاله و عمه‌اش که همقدش بودند، می‌گفتند بیا بازی کنیم، ولی او نمی‌رفت و بیشتر به قرآن و احادیث علاقه داشت و می‌گفت که قرآن و علم را به من یاد بدهید. حواسش اصلاً به بازی نبود. بچه‌ای نبود که به فکر بازی باشد.

او دُرّ گرانبهایی بود که به راه خدا نثار شد.

خدا را شکر می‌کنم که شهیدی داشتم در راه خدا و در راهی که آقای خمینی برگزید. از شهادتش تا چهل روز خبر نداشتم. خواهرش پنهان می‌کرد. رادیو و تلویزیون را از جلوی من برداشته بودند.

مرامش این بود که هفته‌ای یک بار به من تلفن بزند یا صبح یا ظهر و من از دخترم می‌پرسیدم، «مادرجان! چرا داداشت تلفن نمی‌زند؟» می‌گفت، «رفته‌‌اند استراحت و مسافرتند.» می‌گفتم، «حتماً به دستور آقای خمینی به جایی رفته که تلفن نمی‌زند.» روز عید رفته بودم وضو بگیرم و نماز و قرآن بخوانم. روز اول ماه شوال بود. به بچه‌ها گفتم، «پسر من در میان این 72 تن بود، چون که نمی‌شد که یک ماه بگذرد و تلفن به من نزند. بچه من هم داخل این شهیدان بوده، شما می‌خواهید به من نگویید.» یکدفعه دیدم خانه را سکوت فرا گرفت. دکترها هم می‌گفتند که بگذارید خودشان بفهمند.

بعداً هم که فهمیدم یک مقدار بی‌تابی کردم و گفتم، «خدایا» به من صبر بده و ایمان مرا نگیر. حالا که بچه من رفت، ایمان باقی بماند.» و خدا هم صبر داد. کسی که برای خدا سخنرانی می‌کرد و به خاطر خدا شهید شده، اگر برایش ناراحت باشم، خدا ناراحت می‌شود و خدا خواست که شهید شود. در سخنرانی‌هایش از خدا درخواست شهادت می‌کرد و خون پاکش را در راه خداوند داد و شکر می‌کنم.

اگر کسی از خدا ترسید، دنیا را دارد، آخرت را دارد، همه‌ چیز دارد. اگر از خدا ترسید، دروغ نمی‌گوید، اگر از خدا ترسید، فساد نمی‌کند و عاقبت به خیر می‌شود.

http://article.tebyan.net/167910/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D9%8A%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA%D9%8A



      

روح احساس+خاطره ای از شهید دکتر بهشتی+وبلاگ روستای سادات محله بو

نتیجه تصویری برای تصویر زیبای شهید بهشتی

***نسیم معرفت***

**  آیت الله شهید  سیدمحمد حسین حسینی بهشتی  اصفهانی لومبانی+روح احساس+خاطره

+روح احساس+خاطره ای از شهید دکتر بهشتی


از زمان کودکی یعنی هنگامی که 12 یا 13 ساله بودم، همیشه در برخورد با ناپاکیها و ناروائیهایی که مخالف اسلام بود; حساسیت و جوش و خروشی داشتم که نمی توانستم آرام بگیرم و تحمل کنم; زیرا اسلام مسلمان را حساس می سازد، حساس در برابر ناروائیها و ناپاکیها .

یادم می آید آن وقتها که شاید 15 ساله بودم و آغاز طلبگی من بود با یکی دو نفر از طلاب دیگر درس می خواندیم، گاهی در خیابانها راه می افتادیم تا چیزی را که به نظرمان منکر می آید جلویش را بگیریم و نهی از منکر کنیم، مثلا گاهی می دیدیم از مغازه ای صدای ترانه های زشت و فساد آور می آید، آن وقت یک کدام از ما جلو می رفتیم و نصیحتش می کردیم; می گفت برو دنبال کارت، بگذار به کسب و کارمان برسیم! یکی دیگر از دوستان جلو می رفت و پشتوانه می شد که البته مؤثر واقع می گردید . در اینجا بود که ما می فهمیدیم   یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَةِ   : دست خداوند با جماعت است .»


http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/3868/29078/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-(1)

** شهید بهشتی خار چشم دشمنان اسلام(امام خمینی)+پیام امام خمینی «ره»+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی
** شهید بهشتی خار چشم دشمنان اسلام(امام خمینی)+پیام امام خمینی «ره»+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی

 



      

شهید بهشتی خار چشم دشمنان اسلام(امام خمینی)+پیام امام خمینی+وبلا

 

***نسیم معرفت***


** شهید بهشتی خار چشم دشمنان اسلام(امام خمینی)+پیام امام خمینی «ره»


پیام حضرت امام خمینی به مناسبت  حادثه و فاجعه هفتم تیر1360 .


کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 15 » صفحات 1 تا 3.

 

زمان: 9 تیر 1360 / 27 شعبان 1401
مکان: تهران، جماران
موضوع: شهادت 72 تن از یاران امام و امت
مناسبت: فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین
مخاطب: ملت ایران - خانواده‌های معظم شهدای هفتم تیر
بسم الله الرحمن الرحیم
انا للَّه و اناالیه راجعون
ملتی که برای اقامه عدل اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید و کوتاه کردن دست جنایتکاران ابرقدرت و زیستن با استقلال و آزادی قیام نموده است، خود را برای شهادت و شهید دادن آماده نموده است و به خود باکی راه نمی‌دهد که دست جنایت ابرقدرتها از آستین مشتی جنایتکار حرفه‌ای بیرون آید و بهترین فرزندان راستین او را به شهادت رساند. مگر شهادت ارثی نیست که از موالیان ما که حیات را عقیده و جهاد می‌دانستند و در راه مکتب پرافتخار اسلام با خون خود و جوانان عزیز خود از آن پاسداری می‌کردند به ملت شهیدپرور ما رسیده است؟ مگر عزت و شرف و ارزشهای انسانی، گوهرهای گرانبهایی نیستند که اسلاف صالح این مکتب، عمر خود و یاران خود را در راه حراست و نگهبانی از آن وقف نمودند؟
مگر ما پیروان پاکان سرباخته در راه هدف نیستیم که از شهادت عزیزان خود به دل تردیدی راه دهیم؟ مگر دشمن قدرت آن دارد که با جنایت خود مکارم و ارزشهای انسانی شهیدان عزیز ما را از آنان سلب کند؟ مگر دشمنهای فضیلت می‌توانند جز این خرقه خاکی را از دوستان خدا و عاشقان حقیقت بگیرند؟ بگذار این ددمنشان که جز به «من» و «ما» های خود نمی‌اندیشند 
وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ  (1) عاشقان راه حق را از بند طبیعت رهانده و به فضای آزاد جوار معشوق برسانند.
ننگتان بادای تفاله‌های شیطان، و عارتان بادای خودفروختگان به جنایتکاران بین المللی که در سوراخها خزیده و در مقابل ملتی که در برابر ابرقدرتها برخاسته است، به خرابکاریهای جاهلانه پرداخته‌اید. عیب بزرگ شما و هوادارانتان آن است که نه از اسلام و قدرت معنوی آن و نه از ملت مسلمان و انگیزه فداکاری او اطلاعی دارید. شما ملتی را که برای سقوط رژیم پلید پهلوی و رها شدن از اسارت شیطان بزرگ دهها جوان عزیز خود را فدا کرد و با شجاعت بیمانند ایستاد و خم به ابرو نیاورد، نشناخته‌اید. شما ملتی را که معلولانشان در تختهای بیمارستانها آرزوی شهادت می‌کنند و یاران را به شهادت دعوت می‌کنند، نشناخته‌اید. شما کوردلان با آنکه دیده‌اید با شهادت رساندن شخصیتهای بزرگ صفوف فداکاران در راه اسلام فشرده‌تر و عزم آنان مصمم‌تر می‌شود، می‌خواهید با به شهادت رساندن عزیزان ما این ملت فداکار را از صحنه بیرون کنید. شما تا توانسته‌اید به فرزندان اسلام چون شهید بهشتی و شهدای عزیز مجلس و کابینه با حربه ناسزا و تهمتهای ناجوانمردانه حمله کردید که آنها را از ملت جدا کنید، و اکنون که آن حربه از کار افتاد و کوس رسوایی همه‌تان بر سر بازارها زده شد، در سوراخها خزیده و دست به جنایاتی ابلهانه زده‌اید که به خیال خام خود ملت شهیدپرور و فداکار را با این اعمال وحشیانه بترسانید، و نمی‌دانید که در قاموس شهادت واژه وحشت نیست. اکنون اسلام به این شهیدان و شهیدپروران افتخار می‌کند و با سرافرازی همه مردم را دعوت به پایداری می‌نماید، و ما مصمم هستیم که روزی رخش ببینیم و این جان که از اوست تسلیم وی کنیم.
ملت ایران در این فاجعه بزرگ 72 تن بیگناه به عدد شهدای کربلا از دست داد. ملت ایران سرافراز است که مردانی را به جامعه تقدیم می‌کند که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین کرده بودند و دشمنان خلق گروهی را شهید نمودند که برای مشورت در مصالح کشور گرد هم آمده بودند. ملت عزیز، این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق، (2) گروهی را از خلق گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند. گیرم که‌شما با شهید بهشتی که مظلوم زیست و مظلوم مُرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمنی سرسختانه داشتید، با بیش از هفتاد نفر بیگناه که بسیاری‌شان از بهترین خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان کشور و ملت بودند چه دشمنی داشتید؟ جز آنکه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صاف کنان چپاولگران شرق و غرب می‌باشید. ماگر چه دوستان و عزیزان وفاداری را از دست دادیم که هر یک برای ملت ستمدیده استوانه بسیار قوی و پشتوانه ارزشمند بودند، ماگر چه برادران بسیار متعهدی را از دست دادیم که اشداء علی الکفار رحماء بینهم (3) بودند و برای ملت مظلوم و نهادهای انقلابی سدی استوار و شجره‌ای ثمربخش به شمار می‌رفتند، لکن سیل خروشان خلق و امواج شکننده ملت با اتحاد و اتکال به خدای بزرگ هر کمبودی را جبران خواهد کرد. ملت ایران با اعتماد به قدرت لایزال قادر متعال همچون دریایی مواج به پیش می‌رود و در مقابل ابرقدرتها و تفاله‌های آنان با صفی مرصوص (4) ایستاده است، و شما درماندگان عاجز را که در سوراخها خزیده‌اید و نفَسهای آخر را می‌کشید به جهنم می‌فرستد و خداوند بزرگ پشت و پناه این کشور و ملت است.
اینجانب بار دیگر این ضایعه عظیم را به حضور بقیة الله - ارواحناله الفداء - و ملتهای مظلوم جهان و ملت رزمنده ایران تبریک و تسلیت عرض می‌کنم. من با بازماندگان شریف و عزیز این شهدا در غم و سوگ شریک و رحمت واسعه خداوند رحمان را برای این مظلومان و صبر و شکیبایی را برای بازماندگان محترم آنان از درگاه خداوند متعال خواستارم. رحمت خدا و درود بی‌پایان ملت بر شهدای انقلاب از 15 خرداد 42 تا 7 تیرماه 60، و سلام و تحیت بر مظلومان جهان و مظلومان ایران در طول تاریخ.
روح الله الموسوی الخمینی

(1)- بخشی از آیه 12 سوره محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) :: «همانند حیوانات می‌خورند (و می‌دَرَند)».

(2)- اشاره به سازمان تروریستی منافقین، که نام خود را سازمان مجاهدین خلق نهاده‌اند.

(3)- بخشی از آیه 29 سوره فتح: «مُحمّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الّذینَ مَعَهُ اشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءٌ بَیْنَهُمْ» محمد (ص) فرستاده خداست و کسانی که با اویند، بر کفار سخت می‌گیرند و به خویشتن مهربانند».
(4)- استوار و مستحکم.

http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=15&tid=1



      
<      1   2   3      >