سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منظور از اینکه قرآن«شفاء» است چیست؟+وبلاگ روستای سادات محله بوجا

***نسیم معرفت**

به نام خدا

پرسش : منظور از اینکه«شفاء» است چیست؟


وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً


و از قرآن ، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان ، نازل می کنیم و ستمگران را جز خسران ( و زیان ) نمی افزاید.

سوره اِسراء آیه 82.

پاسخ : در82«اسراء» مى خوانیم: (مارا نازل مى کنیم که مایه شفا و رحمت مومنان است)؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُوْمِنِین». بدون شک، بیمارى هاى روحى و اخلاقى انسان، شباهت زیادى با بیمارى هاى جسمى او دارد، هر دو، کشنده است، هر دو، نیاز به طبیب، درمان و پرهیز دارد، هر دو، گاهى سبب سرایت به دیگران مى شود، هر دو، باید ریشه یابى شوند و پس از شناخت ریشه اصلى باید به درمان هر دو، پرداخت. هر دو، گاهى به مرحله اى مى رسند که غیر قابل علاجند ولى در بیشتر موارد مى توان آنها را درمان کرد. چه تشبیه جالب، پر معنى و پرمایه اى؟ آرى،نسخه حیاتبخشى است براى آنها که مى خواهند، با جهل، کبر، غرور،و نفاق به مبارزه برخیزند.نسخه شفابخشى است، براى بر طرف ساختن ضعف ها، زبونى ها و ترس هاى بى دلیل. اختلاف ها و پراکندگى ها. قرآن، داروى شفابخشى است، براى آنها که از بیمارى عشق به دنیا، وابستگى به مادیات، تسلیم بى قید و شرط در برابر شهوت ها رنج مى برند. قرآن، نسخه شفابخشى است، براى دنیایى که آتش جنگ ها در هر سوى آن افروخته است، و در زیر بار مسابقه تسلیحاتى کمرش خم شده، و مهم ترین سرمایه هاى اقتصادى و انسانى خود را در پاى غول جنگ و تسلیحات مى ریزد.و سرانجام، قرآن، نسخه شفابخشى است براى آنها که پرده هاى ظلمانى شهوات آنها را از رسیدن به قرب پروردگار، مانع شده است. در57«یونس» مى خوانیم: «قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ»؛ (از سوى پروردگارتان اندرز و شفا دهنده دل ها نازل شد). در44«فصلت» نیز مى خوانیم: «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ»؛ (به این لجوجان تیره دل بگو، اینبراى مومنان مایه هدایت و شفاء است). على(علیه السلام) در سخن بسیار جامع خود در «نهج البلاغه» این حقیقت را با شیواترین عبارات بیان فرموده است:  «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ اَدْوایِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلى لاَ ْوایِکُمْ فَاِنَّ فِیهِ شِفاءً مِنْ اَکْبَرِ الدّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلالُ»؛ (از این کتاب بزرگ آسمانى، براى بیمارى هاى خود شفا بخواهید و براى حل مشکلاتتان از آن یارى بطلبید؛ چرا که در این کتاب درمان بزرگترین دردها است: درد کفر، نفاق، گمراهى و ضلالت)!(1) و در عبارت دیگرى، از همان حضرت مى خوانیم: «اَلا اِنَّ فِیهِ عِلْمَ ما یَاْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْماضِی وَ دَواءَ دایِکُمْ وَ نَظْمَ ما بَیْنَکُمْ»؛ (آگاه باشید! در این، خبرهاى آینده است، و بیان حوادث اقوام گذشته، و درمان بیمارى هاى شما و برنامه نظم زندگى اجتماعى شما) (2). و در جاى دیگر از همان امام بزرگ مى خوانیم: «وَ عَلَیْکُمْ بِکِتابِ اللّهِ فَاِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِینُ وَ النُّورُ الْمُبِینُ وَ الشِّفاءُ النّافِعُ وَ الرِّیُّ النّاقِعُ وَ الْعِصْمَهُ لِلْمُتَمَسِّکِ وَ النَّجاهُ لِلْمُتَعَلِّقِ لایَعْوَجُّ فَیُقامَ وَ لایَزِیغُ فَیُسْتَعْتَبَ وَ لاتُخْلِقُهُ کَثْرَهُ الرَّدِّ وَ وُلُوجُ السَّمْعِ مَنْ قالَ بِهِ صَدَقَ وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَقَ»؛ (کتابرا محکم بگیرید; زیرا رشته اى است بسیار مستحکم، و نورى است آشکار، دارویى است شفابخش و پر برکت، و آب حیاتى است که عطش تشنگان حق را فرو مى نشاند، هر کس به آن تمسک جوید او را حفظ مى کند، و آن کس که به دامنش چنگ زند او را نجات مى بخشد، انحراف در آن راه ندارد، تا نیاز به راست نمودن داشته باشد، و هرگز خطا نمى کند، تا از خوانندگانش پوزش بطلبد، تکرارش موجب کهنگى و یا ناراحتى گوش نمى گردد [و هر قدر آن را بخوانند، شیرین تر و دلپذیرتر خواهد بود] کسى که باسخن بگوید، راست مى گوید، و کسى که به آن عمل کند گوى سبقت را از همگان مى برد).(3) این تعبیرهاى رسا و گویا که نظیر آن در سخنان پیامبر(صلىعلیه وآله) و سایر گفته هاى على(علیه السلام) و ایمه هدى(علیهم السلام) کم نیست، به خوبى ثابت مى کند که: نسخه اى است براى سامان بخشیدن به همه نابسامانى ها، بهبودى فرد واز انواع بیمارى هاى اخلاقى و اجتماعى. بهترین دلیل براى اثبات این واقعیت، مقایسه وضع عرب جاهلى با تربیت شدگان مکتب پیامبر(صلىعلیه وآله) در آغازاست.دیدیم چگونه آن قوم خونخوار، جاهل و نادان که انواع بیمارى هاى اجتماعى و اخلاقى سر تا پاى وجودشان را فرا گرفته بود، با استفاده از این نسخه شفابخش، نه تنها درمان یافتند، بلکه آن چنان قوى و نیرومند شدند که ابرقدرت هاى جبار جهان را به زانو در آوردند. و این، درست همان حقیقتى است که مسلمانان امروز، آن را از یاد برده اند، و به این حال و روزگار که مى دانیم و مى دانید، گرفتار گشته اند. تفرقه، در میانشان غوغا مى کند، غارتگران بر منابعشان مسلط شده اند، سرنوشتشان به دست دیگران تعیین مى شود ، و انواع وابستگى ها آنها را به ضعف، زبونى و ذلت کشانده است. و این است، سرانجام کار کسانى که نسخه شفابخش در خانه هاشان باشد و براى شفاى دردهاى خود، دست به سوى کسانى دراز کنند که از آنها بیمارترند!قرآن، نه فقط شفا مى بخشد، که بعد از بهبودى، یعنى در دوران نقاهت، بیماران را با پیام هاى گوناگونش تقویت مى کند؛ چرا که بعد از «شفا»، «رحمت» است. جالب این که: داروهاى دردهاى جسمانى غالباً اثرهاى نامطلوبى روى ارگان هاى بدن مى گذارند، تا آنجا که درمعروفى آمده: (هیچ دارویى نیست مگر این که: خود سرچشمه بیمارى دیگر است) «ما مِن دَواء اِلاّ وَ یُهَیِّجُ داء».(4) اما این داروى شفابخش، هیچ گونه اثر نامطلوب روى جان، فکر و روح آدمى ندارد، بلکه به عکس تمام آن خیر و برکت است. در یکى از عبارات «نهج البلاغه» مى خوانیم: «شِفاءٌ لاتُخْشَى اَسْقامُه»؛ (قرآن داروى شفابخشى است که هیچ بیمارى از آن برنمى خیزد).(5) کافى است یک ماه خود را متعهّد به پیروى از این نسخه شفابخش کنیم، فرمانش را در زمینه علم، آگاهى، عدل، داد،و پرهیزگارى، اتحاد و صمیمیت، از خود گذشتگى وو... پذیرا گردیم، خواهیم دید به سرعت نابسامانى هامان سامان مى یابد. ذکر این نکته نیز، ضرورت دارد که: این نسخه، مانند نسخه هاى دیگر، وقتى موثر است که به آن عمل شود و الا صد بار اگر بهترین نسخه هاى شفابخش را بخوانیم و روى سر بگذاریم ولى به آن عمل نکنیم، نتیجه اى نخواهیم گرفت.(6)

        پی نوشت: 
(1). «نهج البلاغه»، خطبه 176.
(2). «نهج البلاغه»، خطبه 158.
(3). «نهج البلاغه»، خطبه 156.
(4). «سفینة البحار». «لَیْسَ مِنْ دَوَاءٍ إِلَّا وَ هُوَ یُهَیِّجُ دَاءً». (الکافی ج 8، ص 273، باب حدیث نوح ع یوم القیامة).
(5). «نهج البلاغه»، خطبه 198.
(6). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 12، ص 266.

http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=244467&typeinfo=25&catid=22995

 

 

** وبلاگ روستای سادات محله  (بوجایه - لاهیجان)

** وبلاگ روستای سادات محله  (بوجایه - لاهیجان)