حضرت آیتالله العُظمی صافی گلپایگانی
امام جواد(ع) در اخلاق کریمه و صفات پسندیده و علم، معرفت، دانش، زهد و تقوا، وارث اجداد بزرگوار و در عظمت و جلالت، زبانزد خاص و عام بود و شخصیتهای بزرگ علمی و دینی در برابر او خاضع و فروتن بودند.
محدثان بزرگ و علمای عالیقدر، افتخار کسب علوم از آن حضرت را داشته و در دشوارترین مسایل علمی، او را حلّال مشکلات مییافتند.
روایات بسیار در فضایل و کرامات و نصوصی که دلالت بر امامت آن حضرت میکند، وجود دارد.(1) با اینکه مدت زندگی امام جواد علیهالسلام دیری نپایید و عمر شریفش به بیست و شش سال نرسید، علوم بسیاری از آن بزرگوار صادر شد و مجالس بحث و مناظراتی بین آن حضرت و علمای بزرگ آن زمان صورت میگرفت. مانند مناظره علمی و مباحثهای که با «یحیی بن اَکثَم» قاضی القُضاة، در حضور مامون- خلیفه عباسی- و جمعی از بنیعباس و دیگران فرمود، و در پاسخ به مساله او، شقوق آن را چنان بیان کرد که قاضی القُضاة، حیران و خجل گشت و حکم تمام آن شقوق را بیان فرموده، سپس از یحیی- طبق پیشنهاد مامون- مسالهای پرسید که از جواب آن عاجز گردید و حل آن مساله را از شخص امام(ع) در خواست کرد و حضرت پاسخ فرمود و بر همه بنیعباس واضح شد که طبق گفته مامون، آن حضرت با وجود کمی سن، افضل و اعلم از همه علما است و خداوند متعال او را به این فضیلت و کمال مزین کرده است.(2)
از جمله مناظرات و مباحثات آن حضرت، مباحثهای است که برحسب روایت «ابن شهر آشوب» از کتاب «الجلاء و الشفاء» در سن هشت سالگی با جمعی از دانشمندان فرمود و مسایل مشکل آنها را به طور علمی پاسخ داد.
امامت در صباوت و صِغَرسنّ
دست یافتن بر امامت، پیش از سن بلوغ، گرچه تا آن زمان به طور رسمی سابقه نداشت و در بین امامان، هیچ یک در این سن بر مسند امامت ننشسته بود، ولی در بین سایر انبیا و پیامبران سابقهدار است و حضرت عیسی و یحیی در کودکی به مقام نبوت رسیدند و قرآن درباره حضرت عیسی میفرماید: (قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا؛ منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.)(3)
و درباره حضرت یحیی میفرماید: (.... وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا و از کودکی به او نبوت دادیم.)(4)
این مساله که علوم امامان و قوت فهم و کثرت معارف آنان به واسطه آموزش و گذشت زمان و رشد جسمانی نیست، همواره مقبول خواص و عوام بوده است.
از دوران کودکی هر یک از ایشان، حکایات و داستانهای شگفتانگیز بسیاری که حاکی از نبوغ فوقالعاده و فعلیت کمالات و فضایل آنهاست، نقل شده است؛ حتی معاویه و یزید و عبدالله بن عمر نیز از علم لدنی آنها سخن میگفتند، چون ابوحنیفه که وقتی حضرت موسی بن جعفر(ع) در سن هفت سالگی به سر میبرد، از ایشان مسائل فقهی میپرسید و پاسخ میشنید.
شاگردان خاص مکتب پیغمبر(ص)
هر کس در حالات آن بزرگواران مطالعه کند و علومی را که در دوران کودکی و بعد از بلوغ از آنها صادر شده را ملاحظه نماید، میفهمد که این همه علم و معرفت از راه تحصیل فراهم نمیشود.
علوم بیپایان امیرالمومنین(ع) را در همه رشتههای علوم اسلامی و حقوق و معارف و الهیات و...، چگونه میتوان با تحصیل به دست آورد و کدام مکتب و مدرسه غیراز مکتب خاص حضرت خاتمالانبیاء (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) میتوانست در آن زمان چنین فارغالتحصیل داشته باشد و کدام استاد میتوانست این شاگرد بینظیر را تربیت کند و غیر از علی(ع) چه کسی میتوانست علوم نبوت را حمل کند و باب مدینه علوم نبی شود؟
علوم تمام اصحاب و شاگردان مکتب پیامبر(ص) در برابر علوم علی(ع) قطرهای در مقابل دریا بود.
این علوم از فضل خدا و میراث آنان از رسول خدا(ص) است و صدور این علوم اگر از خردسالان تعجب داشته باشد، از سالمندان نیز متعجبکننده است. مگر سالمندان دیگر، ظرفیت این همه علم را دارند؟ و مگر دانشمندان سالمند، این گونه بدون سابقه و بالبداهه به مسایل مردم پاسخ دادهاند؟
در این باب فرقی ما بین کودک هفت ساله و مرد هفتادساله نیست؛ هر دو باید استواری خاص و صلاحیت تمام و کمال داشته باشندتا بتوانند این علوم را اخذ کرده و مُلهَم و مُفهَم و مُحَدَّث به آن شوند.
همانگونه که منصور، (خلیفه) در مورد امام جعفر صادق(ع) گواهی داد که آن حضرت، از کسانی بود که خدا در شان آن میفرماید: (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا...(5)
هر یک از امامان نیز بنده برگزیده خدا بودند که خدا کتاب و علم کتاب را برایشان عطا فرمود و هیچ گاه امت، از چنین شخصیتی از اهل بیت، محروم نخواهد شد.
احادیث «ثقلین»، «سفینه»،«امان» و حدیث « إنَّ فی کُلِّ خَلَفٍ مِن اُمَّتی» (6)و روایات دیگر، همه مُبیِّن و مؤیِّد این موضوع است و مرور زمان نیز ثابت کرد غیر از این ذوات مقدسه، فرد دیگری مصداق این احادیث نیست و ایشان هستند که علمشان از علم خدا و بصیرتشان، موهبت خاص خدا است و مسلمانان به شرق بروند یا به غرب، علم صحیح را جز در نزد آنها نخواهد یافت.
[ الإمامُ الباقرُ علیه السلام ـ لسَلَمَةَ بنِ کُهَیلٍ و الحَکَمِ ابنِ عُتَیبَةَ ـ : شَرِّقا و غَرِّبا لَن تَجِدا عِلما صَحیحا إلاّ شَیئا یَخرُجُ مِن عِندِنا أهلَ البَیتِ .
امام باقر علیه السلام ـ به سلمة بن کهیل و حکم بن عتیبه ـ فرمود : اگر به شرق و غرب بروید، هرگز دانش درستى را نخواهید یافت، مگر همان چیزى که از ما خاندان صادر شود.]
__________________________
1-ر.ک: به اصول کافی، ج1، در باب (اَلأِشارة و النَّص عَلی ابن جَعفَر الثّانی(ع) و باب (مَولِد اَبی جَعفَرَ مُحمَّدِ بنِ عَلیِّ الثّانی(ع)).
2- شرح این مجلس مناظره تاریخی و بینظیر، در کتب معتبر اهل سنت مانند: صواعق، الأِتحاف، نورالأَبصار، تَذکرةُ الخواص و... نقل شده و در کتب شیعه نیز مانند: مناقب ابن شهرآشوب، ارشاد و اعلام الوَری و کشفالغُمَّه و بیش از صدها کتاب حدیث و تراجم و تاریخ آمده است.
3-مریم، 30.
4-مریم، 12.
5-فاطر، 32.
6- عنه صلی الله علیه و آله : إنَّ فی کُلِّ خَلَفٍ مِن اُمَّتی عَدلاً مِن أهلِ بَیتی ، یَنفی عَن هذَا الدّینِ تَحریفَ الغالینَ وانتِحالَ المُبطِلینَ وتَأویلَ الجاهِلینَ . وإنَّ أئِمَّتَکُم قادَتُکُم إلَى اللّه ِ عَزَّوجَلَّ ، فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ فی دینِکُم وصَلاتِکُم .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : در هر نسلى از امّت من دادگرى از اهل بیت من حضور دارد که تحریف زیاده روان و در لباس دین درآمدن مبطلان و تأویل جاهلان را از این دین دور مى کند و امامان شما همان راهبران شما هستند به سوى خداوند عزّوجل، پس بنگرید که در دین و نماز خود به چه کسانى اقتداء مى کنید؟
http://kayhan.ir/fa/news/12252
*** اصلاح و اضافات : توسط استاد سیداصغر سعادت میرقدیم
***نسیم معرفت**
**هماکنون جنگ نرم برضدنظام اسلامی درجریان است
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه اول اردیبهشت 1395) در دیدار هزاران نفر از اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان سراسر کشور، یکی از عرصه های مهم رویارویی نظام جمهوری اسلامی با جبهه استکبار را موضوع جوانان دانستند و تأکید کردند: جبهه مقابل نظام اسلامی به دنبال تغییر هویت دینی و انقلابی جوان ایرانی، و گرفتن امید، نشاط و انگیزه از آنان است و تنها راه مقابله با این رویارویی پنهان و پیچیده، تربیت جوانانی «متدین، انقلابی، پاکدامن، مصمم، هوشیار، پرانگیزه، امیدوار، اندیشهورز، شجاع و فداکار» به عنوان «افسران جنگ نرم» است.
رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای این دیدار، جوانان را به بهرهگیری از فرصت بسیار مغتنم ماه رجب و سپس ماههای شعبان و رمضان توصیه کردند و گفتند: این سه ماه، «بهار معنویت» هستند و جوانان که در بهار عمر قرار دارند، می توانند از این فرصت گرانبها برای تقویت بُعد معنویتگرا در خود، استفاده کنند.
حضرت آیت الله خامنهای سپس با برشمردن برخی عرصههای درگیری نظام جمهوری اسلامی با جبهه استکبار به سرکردگی امریکا و صهیونیزم، افزودند: استقلال کشور اعم از استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یکی از این عرصهها است زیرا قدرتها با هر کشوری که بخواهد در مقابل سلطه و نفوذ بیگانگان بایستد و از استقلال خود دفاع کند، مقابله خواهند کرد.
ایشان موضوع پیشرفت را یکی دیگر از موارد درگیری نظام اسلامی با جبهه استکبار دانستند و گفتند: قدرتهای جهانی در مقابل هر کشوری که بخواهد بدون اتکا به آنها به پیشرفت دست یابد، می ایستند زیرا چنین پیشرفتی برای دیگر کشورها و ملتها، «الگوساز» خواهد بود.
رهبر انقلاب اسلامی یکی از اصلیترین انگیزههای قدرتهای استکباری برای صف آرایی در مقابل توانایی ایران در دستیابی به دانش هسته ای را همین موضوع خواندند و تأکید کردند: اگر در مقابل این قدرتها کوتاه بیاییم، قطعاً مخالفت خود را به پیشرفتها در حوزههای زیستفناوری، نانو و دیگر رشتههای علمی حساس گسترش خواهند داد، زیرا آنها با هرگونه پیشرفت علمی، اقتصادی و تمدنی جمهوری اسلامی ایران مخالف هستند.
حضرت آیت الله خامنهای، «حضور قدرتمند ایران در منطقه غرب آسیا و جهان»، «موضوع فلسطین»، «موضوع مقاومت» و «موضوع سبک زندگی ایرانی اسلامی» را از دیگر عرصههای اختلاف جبهه استکبار با نظام اسلامی دانستند و خاطرنشان کردند: اگر در کشوری، سبک زندگی غربی رواج پیدا کند، نخبگان آن جامعه به افراد تسلیمپذیر در مقابل سیاستهای استکبار تبدیل خواهند شد.
ایشان به موضوع «جوانان» به عنوان یکی از مهمترین عرصههای اختلاف، اشاره کردند و گفتند: اکنون در موضوع جوانان، یک جنگ نرمِ زیرپوستی و فراگیر میان جمهوری اسلامی ایران از یک طرف و امریکا و صهیونیستها و دنبالهروهای آنها از طرف دیگر، در جریان است.
رهبر انقلاب اسلامی، جوانان دانشآموز و دانشجو را افسران این جنگ خواندند و افزودند: در این جنگ نرم، می توان دو افسر با دو هویت متفاوت متصور شد که نتیجه این جنگ بر اساس هویت افسران متفاوت خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنهای با تأکید بر اینکه جنگ نرم خطرناکتر از جنگ سخت است، به برخی یاوهگوییهای دشمنان اشاره کردند و افزودند: برخی اوقات ما را تهدید به جنگ سخت و بمباران میکنند که این سخنان، غلط زیادی است، زیرا زمینه و جرأت آن را ندارند و اگر هم احیاناً چنین کاری انجام دهند، تودهنی خواهند خورد.
ایشان با اشاره به اینکه هماکنون جنگ نرم بر ضد نظام اسلامی در جریان است و ما باید بهجای دفاع صِرف، حمله نیز انجام دهیم، گفتند: اگر در قرارگاه و سنگرها، افسرانی متدین، انقلابی، مصمّم، هوشیار، پرکار، صاحب اندیشه، شجاع و فداکار داشته باشیم، می توان نتیجه گرفتن در این نبرد را حدس زد.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: اما اگر در این جنگ نرم، افسرانی تسلیمپذیر، فریب خور، اعتماد کننده به لبخند دشمن، بی انگیزه، بی فکر، بی اعتنا به سرنوشت خود و دیگران، و سرگرم غرائز، در قرارگاه و سنگرها باشند، نتیجه نبرد کاملاً مشخص است.
حضرت آیت الله خامنهای خاطرنشان کردند: بنابراین در جنگ نرم، دو افسر با دو هویت متفاوت میتواند وجود داشته باشد؛ یک افسر که مورد پسند جمهوری اسلامی است و یک افسر که مورد پسند جبهه استکبار است و حضور هر یک از این دو نوع افسر میتواند سرنوشت نبرد را تغییر دهد.
ایشان با تأکید بر اینکه اصرار بر «تدین، پاکدامنی و پارسایی جوانان» و «پرهیز آنان از سرگرم شدن به غرائز» را نباید تعصب و تحجر خواند، گفتند: غربیها بهویژه امریکاییها بهدنبال آن هستند تا جوان ایرانی، عنصری بی ایمان، غیر شجاع، بی انگیزه، بی تحرک، ناامید، خوشبین به دشمن و بدبین به فرمانده و عقبه خود باشد، اما نظام اسلامی بهدنبال تربیت جوانانی در نقطه مقابل خواست جبهه استکبار است.
رهبر انقلاب اسلامی، انجمنهای اسلامی دانش آموزی و دانشجویی را به اهتمام برای تربیت جوانانی با شاکله و هویت دینی و انقلابی و گسترش این روحیه به همه همسالان خود، توصیه مؤکد کردند و افزودند: همانگونه که ما برای حرکت علمی و دینی و انقلابی جوانان کشور برنامهریزی بلندمدت داریم، دشمن نیز برنامهریزی بلندمدت دارد، و راه مقابله با آن، گسترش کمی و کیفی جوانان انقلابی و متدین، و ایستادگی و ثبات قدم آنان است.
حضرت آیت الله خامنهای سپس به وظایف مسئولان در قبال جوانان اشاره کردند و با تأکید بر اینکه آموزش و پرورش از مدیریتی متدین برخوردار است و باید از این فرصت استفاده کرد گفتند: باید در مدارس علاوه بر اهتمام بر امور درسیِ دانش آموزان، با برنامهریزی صحیح، فرصت پرداختن آنان به کارهای انقلابی نیز فراهم شود، تا نسل جوان، نسلی انقلابی به بار آید.
باید فرصت پرداختن به کارهای انقلابی به دانشآموزان داده شود تا نسل جوان، انقلابی به بار آید
ایشان مسئولان آموزش و پرورش را به میدان دادن به تشکلهای انقلابی و متدین همچون اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان و بسیج دانش آموزی توصیه کردند و افزودند: شنیده شده است در برخی مدارس با کارهای انقلابی مخالفت می شود که آموزش و پرورش باید با این رویکرد برخورد کند.
رهبر انقلاب اسلامی، محیط جوانی کشور را محیطی «امید بخش» خواندند و تأکید کردند: با وجود عوامل مختلف انحراف و جبهه وسیع دشمنیها، اکنون در کشور، جوانانی مؤمن، انقلابی، اهل توسل، اهل پیاده روی اربعین، اهل قرآن، اهل اعتکاف و اهل ایستادگی در میدانهای انقلاب داریم که باید سپاسگزار خداوند متعال بود.
حضرت آیت الله خامنهای، وجود چنین جوانانی در کشور را بسیار با عظمت دانستند و با تأکید بر اینکه بعد از گذشت 37 سال، جبهه استکبار نتوانسته است جمهوری اسلامی ایران را از بین ببرد یا مانع رشد و قدرت آن در منطقه شود، گفتند: با وجود تهدیدهای عملی و تبلیغاتی فراوان، امروز حزب الله لبنان پیکره رشید خود را در دنیای اسلام نشان میدهد و محکومیت آن در یک ورق پاره بهوسیله دولتی فاسد، وابسته، توخالی و پوک، هیچ اهمیتی ندارد.
حزب الله مایه افتخار دنیای اسلام است و محکومیت آن در یک ورق پاره بهوسیله دولتی فاسد، وابسته، توخالی و پوک، هیچ اهمیتی ندارد
حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به شکست رژیم صهیونیستی از حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه و مقایسه این پیروزی با شکست ارتشهای قوی 3 کشور عربی از رژیم صهیونیستی، تأکید کردند: حزب الله و جوانان مؤمن آن همچون خورشید میدرخشند و مایه افتخار دنیای اسلام هستند.
رهبر انقلاب اسلامی، ذات حرکتهای حقیقتمحور را رو به رشد و بالنده خواندند و افزودند: حقیقت ممکن است با سختی هایی روبرو شود اما در نهایت پیروز خواهد شد.
حضرت آیت الله خامنهای شرط اصلی پیروزی حقیقت را ایستادگی افسران جنگ نرم در برابر مشکلات دانستند و تأکید کردند: حقیقت متعلق به جوانان است و به لطف خداوند روزی فرا خواهد رسید که مشکلات بهتدریج از بین خواهند رفت و جوانان در قله قرار خواهند گرفت.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین حاجعلیاکبری نماینده مقام معظم رهبری در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان با بیان گزارشی از فعالیتهای این تشکل گفت: آرمان امروز ما تربیت دانش آموزانی در تراز انقلاب اسلامی است و بر همین اساس، تربیت انقلابی با بهره گیری از معارف علوی سرلوحه همه برنامهها است.
همچنین دو نفر از دانش آموزان عضو اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان در سخنانی نظرات و دغدغههای خود را در خصوص فعالیتهای دانشآموزی و مسائل جوانان و تعلیم و تربیت در مدارس کشور بیان کردند.
http://www.leader.ir/fa/content/14724/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AA%D8%AD%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%E2%80%8C%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1
***نسیم معرفت**
فیلسوف شهیر و حکیم فرزانه، علامه شهید مطهری(ره) کتابی دارد به نام “جاذبه و دافعه علی(ع) “ این کتاب مشتمل است بر یک مقدمه و دو بخش، در مقدمه، کلیاتی درباره جذب و دفع به طور عموم و جاذبه و دافعه انسان هابه طور خصوص بحث شده است. در بخش اول جاذبه علی(ع) که همواره دل هایی را به سوی خود کشیده و می کشد و فلسفه آن و فایده و اثر آن، موضوع بحث قرار گرفته است. در بخش دوم، دافعه نیرومند آن حضرت که چگونه عناصری را به سختی طرد می کرد توضیح و تشریح شده است. استاد شهید در این کتاب ثابت نموده که علی(ع) دو نیرویی بوده است و هرکس که بخواهد در مکتب او پرورش یابد باید دو نیرویی باشد. با این مقدمه کوتاه اینک فرازهایی از دیدگاه آن شهید بزرگوار را پیرامون شناخت وی از شخصیت ملکوتی حضرت علی(ع) به صورت اختصار خواهیم آورد ؛
1. تاثیر علی(ع) بر روی انسان ها: یکی ازجوانب و نواحی وجود این شخصیت عظیم، ناحیه تاثیر او بر روی انسان ها به شکل مثبت یا منفی است و به عبارت دیگر “جاذبه و دافعه” نیرومند اوست که هنوز هم نقش فعال خود را ایفا می نماید.
2. امتیاز اساسی علی(ع:) امتیاز اساسی علی(ع) و سایر مردانی که از پرتو حق روشن بوده اند این است که علاوه بر مشغول داشتن خاطرها، به دل ها و روح ها نور و حرارت و عشق و نشاط و ایمان و استحکام می بخشند.
3. خاصیت و مکتب علی(ع:) در علی(ع) هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابی و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتی از نوع خاصیت پیامبران. مکتب او هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتب شور و انقلاب و هم مکتب تسلیم و انضباط و هم مکتب حُسن و زیبایی و جذبه و حرکت.
4. بیان اوصاف علی(ع:) پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند خود شخصا موجودی متعادل و متوازن بود. کمالات انسانیت را باهم جمع کرده بود. هم اندیشه ای عمیق و دور رس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار، کمال جسم و کمال روح را توام داشت. شب هنگام عبادت از ماسِوی می برید و روز در متن اجتماع فعالیت می کرد. روزها چشم انسان ها مواسات و از خودگذشتگی های او را می دید و گوش هایشان پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانه اش را می شنید و شب ، چشم ستارگان اشک های عابدانه اش را می دید و به گوش ، آسمان ، مناجات های عاشقانه اش را می شنید. هم مفتی بود وهم حکیم، هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضی بود و هم کارگر، هم خطیب بود و هم نویسنده، بالاخره به تمام معنی یک انسان کامل بود با همه زیبایی هایش.
5. علی(ع) شخصیت دو نیرویی: علی(ع) از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه و جاذبه و دافعه او سخت نیرومند است. شاید در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعه ای به نیرومندی جاذبه و دافعه علی(ع) پیدا نکنیم. دوستانی دارد عجیب، تاریخی، فداکار، با گذشت، از عشق او همچون شعله هایی از خرمنی آتش سوزان و پرفروغ اند جان دادن در راه او را آرمان و افتخار می شمارند ودر دوستی او همه چیز را فراموش کرده اند. از مرگ (شهادت) علی(ع) سالیان، بلکه قرونی گذشت اما این جاذبه همچنان پرتو می افکند و چشم ها را به سوی خویش خیره می سازد. در دوران زندگیش عناصر شریف و نجیب، خداپرستانی فداکار و بی طمع، مردمی با گذشت و مهربان، عادل و خدمتگزار خلق کرد و حول محور وجودش چرخیدند که هرکدام تاریخچه ای آموزنده دارند و پس از مرگش در دوران خلافت معاویه و امویان، جمعیت های زیادی به جرم دوستی او در سخت ترین شکنجه ها قرار گرفتند اما قدمی را در دوستی و عشق علی(ع) کوتاه نیامدند و تا پای جان ایستادند.
6. جاودانه ماندن علی(ع:) علی(ع) اگر رنگ خدا نمی داشت و مردی الهی نمی بود فراموش شده بود. تاریخ بشر قهرمان های بسیار سراغ دارد قهرمان های سخن، قهرمان های علم و فلسفه، قهرمان های قدرت و سلطنت، قهرمان میدان جنگ ولی همه را بشر از یاد برده و یا اصلا نشناخته است اما علی(ع) نه تنها با کشته شدنش نَمُرد بلکه زنده تر شد ، خود می گوید: “گردآورندگان دارایی ها در همان حال که زنده اند مرده اند و دانشمندان (علمای ربانی) پایدارند تا روزگار پایدار است جسم های آنها گمشده است اما نقش های آنها بر صفحه دل ها موجود است. ”(1) درباره شخص خودش می فرماید: “فردا روزهای مرا می بینید و خصایص شناخته نشده من برایتان آشکار می گردد و پس از تمام شدن جان من و ایستادن دیگری به جای من مرا خواهید شناخت”(2)
در حقیقت علی(ع) همچون قوانین فطرت است که جاودانه می مانند. او منبع فیاضی است که تمام نمی گردد بلکه روز به روز زیادتر می شود و به قول “جبران خلیل جبران” از شخصیت هایی است که در عصر پیش از عصر خود به دنیا آمده اند.
بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند و بعضی اندکی بعد از زمان خویش نیز رهبرند و به تدریج رهبریشان رو به فراموشی می رود. اما حضرت علی(ع) و معدودی از انسان ها با خصایص بیان شده همیشه هادی و رهبرند.
7. علی(ع) تجسم حقیقت: علی(ع) مقیاس میزانی است برای سنجش فطرت ها و سرشت ها، آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آن که فطرتی آلوده دارد به او علاقه مند نگردد ولو اینکه احسانش کند. چون علی(ع) جز تجسم حقیقت چیزی نیست او خود می فرماید: “اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زیرا که این سخن بر زبان پیغمبر امی جاری گشته که گفت: “یا علی! مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد. ”(3)
8. سبب دوستی و محبت علی(ع) در د ل ها: فوق العادگی علی(ع) در چیست که عشق ها را برانگیخته و دل ها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی گرفته و برای همیشه زنده است؟ چرا دل ها همه خود را با او آشنا می بینند و اصلا او را مرده احساس نمی کنند بلکه زنده می یابند؟ مسلما ملاک دوستی او جسم او نیست زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکرده ایم، و با محبت علی(ع) از نوع قهرمان دوستی که در همه ملت ها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوییم محبت علی(ع) از راه محبت نیست ، هم اشتباه است که بگوییم محبت علی(ع) از راه محبت فضیلت های اخلاقی و انسانی است و حب علی(ع) حب انسانیت است. درست است علی(ع) مظهر انسان کامل بوده و درست است که انسان نمونه های عالی انسانیت را دوست می دارد اما اگر علی(ع) همه این فضایل انسانی را که داشت می داشت آن حکمت و آن علم، آن فداکاری ها و از خود گذشتگی ها، آن تواضع و فروتنی ، آن ادب، آن مهربانی و عطوفت، آن ضعیف پروری، آن عدالت، آن آزادگی و آزادیخواهی، آن احترام به انسان، آن ایثار، آن شجاعت، آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن، آن سخا و جود و کرم و... اگر علی(ع) همه اینها را داشت می داشت اما رنگ الهی نمی داشت مسلما این قدر که امروز عاطفه انگیز و محبت خیز است نبود. علی(ع) از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد، دل های ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سر و سر و پیوستگی دارد و چون علی(ع) را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق می یابند به او عشق می ورزند. درحقیقت پشتوانه عشق علی(ع) پیوند جان ها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرت ها نهاده شده و چون فطرت ها جاودانی است مهر علی(ع) نیز جاودان است. نقطه های روشن در وجود علی(ع) بسیار زیاد است اما آنچه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده ایمان و اخلاص اوست و آن است که به وی جذبه الهی داده است.
9. علی(ع) مردی دشمن ساز و ناراضی ساز !!: علی(ع) مردی دشمن ساز و ناراضی ساز بود، این یکی دیگر از افتخارات بزرگ اوست. هر آدم هدفدار و مبارز و مخصوصا انقلابی که در پی عملی ساختن هدف های مقدس خویش است مصداق قول خداست که “یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ: در راه خدا می کوشند و از سرزنش، سرزنشگری بیم نمی کنند. ” (4)
اگر شخصیت علی (ع)، امروز تحریف نمی شد و همچنان که بوده ارائه داده می شد، بسیاری از مدعیان دوستیش در ردیف دشمنانش قرار می گرفتند! علی(ع) در راه خدا از کسی ملاحظه نداشت بلکه اگر به کسی عنایت می ورزید و از کسی ملاحظه می کرد به خاطر خدا بود. قهرا این حالت، دشمن ساز است و روح های پر طمع و پر آرزو را رنجیده می کند و به درد می آورد. در میان اصحاب پیغمبر (ص) هیچ کس مانند علی(ع) دوستانی فداکار نداشت، همچنانکه هیچ کس مانند او دشمنانی این چنین جسور و خطرناک نداشت. مردی بود که حتی بعد از مرگ، جنازه اش مورد هجوم دشمنان واقع گشت. او خود از این جریان آگاه بود و آن را پیش بینی می کرد و لذا وصیت کرد که قبرش مخفی باشد و جز فرزندانش دیگران ندانند، تا آنکه حدود یک قرن گذشت و دولت امویان منقرض گشت، خوارج نیز منقرض شدند و یا سخت ناتوان گشتند، کینه ها و کینه توزی ها کم شد و به دست امام صادق (ع) تربت مقدسش اعلان گشت.
10. علی(ع) مظهر جامعیت و انسان کامل: یکی از مظاهر جامعیت و انسان کامل بودن علی(ع) این است که در مقام اثبات و عمل با فرقه های گوناگون و انحرافات مختلف روبرو شده و با همه مبارزه کرده است. گاهی او را در صحنه مبارزه با پول پرست ها و دنیا پرستان متجمل می بینیم، گاهی هم در صحنه مبارزه با سیاست پیشه های ده رو و صدرو، گاهی با مقدس نماهای جاهل و منحرف. لذا وجود مقدس حضرت علی(ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست؛ اصحاب جمل که آنان را ناکثین نامید و اصحاب صفین که آنها را قاسطین خواند و اصحاب نهروان یعنی خوارج که آنها را مارقین می خواند. (5)
11. مبارزه علی(ع) با دو طبقه : سراسر وجود علی (ع)، تاریخ و سیرت علی (ع)، خُلق و خوی علی (ع)، رنگ و بوی علی (ع)، سخن و گفتگوی علی(ع) درس و سرمشق و تعلیم و رهبری است. همچنان که جذب های علی(ع) برای ما آموزنده و درس است، دفع های او نیز چنین است، ما معمولا در زیارت های علی(ع) و سایرِ اِظهارِ ادبها ، مدعی می شویم که ما دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو هستیم. تعبیر دیگر این جمله این است که به سوی آن نقطه می رویم که در جو جاذبه تو قرار دارد و تو جذب می کنی و از آن نقاط دوری می گزینم که تو آنها را دفع می کنی.
علی(ع) دو طبقه را سخت دفع کرده است1؛ - منافقان زیرک. -2 زاهدان احمق.
همین دو درس، برای مدعیان تشییع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند، تیزبین باشند و ظاهربینی را رها نمایند. [1]
پی نوشتها:
1. نهج البلاغه، حکمت 139
2. نهج البلاغه، خطبه 149
3. نهج البلاغه، حکمت 42
4. سوره مائده، 54
5. و قبل از آن حضرت، پیغمبر (ص) آنان را به این نام ها نامید که به وی گفت: “ستقاتل بعدی الناکثین و القاسطین و المارقین” پس از من با ناکثین و قاسطین و مارقین مقاتله خواهی کرد. این روایت را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 201 نقل می کند و می گوید این روایت یکی از دلایل نبوت حضرت ختمی مرتب است، زیرا که اخباری صریح است از آینده و غیب که هیچ گونه تاویل و اجمالی در آن راه ندارد.
- روزنامه - رسالت - تاریخ شمسی نشر 18/07/1387 [1]
منابع مقاله: www.bashgah.net، افشار، اسدالله
http://mortezamotahari.com/fa/ArticleView.html?ArticleID=78784&SubjectID=78489
برچسب ها : شخصیت حضرت علی(ع) ازنگاه علامه شهیدمرتضی مطهری ,
***نسیم معرفت**
مقدمه
در طول تاریخ، انقلاب های فراوانی به وقوع پیوسته و افراد بسیاری از خودگذشتگی و فداکاری کرده اند، اما با گذشت زمان، از یادها فاصله گرفته اند. ولی نهضت عاشورا با مرور زمان، پیوسته در دل های مسلمانان، ماندگار شده است.
بدون شک، عقیله بنی هاشم، زینب کبری ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) از جمله شخصیت های تأثیرگذار این نهضت عظیم است که در ماندگاری و جاودانی آن نقشی بی بدیل داشته; همان بانویی که از نوادر بانوان تاریخ اسلام است و در دامان پُرمِهر فاطمه زهرا( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) و مولای متقیان (علیه السلام)تربیت یافته و درس زندگی آموخته است.
درباره حیات درخشان این بانوی قهرمان، تاکنون ده ها کتاب و مقاله نگارش یافته و زندگی آنحضرت را مورد تحلیل و تجلیل قرار داده است.
در این مقاله برآنیم که شخصیت و فضایل آنحضرت را بررسی و بیان کنیم.
نام ها و القاب حضرت زینب( سَلامُ اللهِ عَلَیها )حضرت زینب (سلام الله علیها) ، نخستین دختر علی و زهرا (عَلَیهِمَاالسَّلامُ) است. معروف ترین نام این بانوی بزرگ، «زینب» است که در لغت، به معنای «درخت نیکو منظر» آمده(1) و معنای دیگر آن «زین اب» یعنی «زینت پدر» است. و به راستی زینب برای مکتب اسلام و مَرام پدر، مایه زینت و آبرومندی بی نظیر بوده است.
حضرت زینب (سلام الله علیها) در پنجم جمادی الاولی در سال پنجم یا ششم هجرت، در مدینه دیده به جهان گشود.پس از ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها) حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نوزاد را به دست حضرت علی(علیه السلام)داد و فرمود: نام این کودک را برگزین. امام(ع)فرمود: من از پیامبر خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) در نام گذاری دخترم، سبقت نمی گیرم.(2)، در آن هنگام،پیامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در سفر بود. چون بازگشت، امیرمؤمنان(علیه السلام)نام نوزاد را از آن حضرت پرسید. رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود: من از خدایم در نام گذاری او پیشی نمی گیرم. آن گاه از جانب خداوند جبرئیل فرود آمد و گفت: خداوند نام این نوزاد را «زینب» برگزیده(3) و آن را در لوح محفوظ نگاشته است.(4).
نام گذاری حضرت زینب (سلام الله علیها) از سوی پروردگار حکایت از عظمت و بزرگی مقام آنحضرت نزد خداوند متعال دارد
حضرت را ام کلثوم کبری، و صدیقه صغری مینامیدند برای آنحضرت نام ها والقاب زیادی بیان شده همانند عقیله بنی هاشم ،عالمه غیرمُعلَّّمه، عارفه، مُوَثَّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، اَمینةُ اللّه، نائبةُ الزهرا، نائبة الحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه، و شریکة الحسین.(5) حضرت زینب(علیها السلام) از نظر شخصیت و لیاقت، مصداق راستین نام ها و القاب مزبور است.
با پسر عموی خود «عبد اللّه بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانی بود که دو تن از آنها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبد اللّه الحسین (علیه لسلام) شربت شهادت نوشیدند(6)
آن بانوی بزرگوار سر انجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله باری از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانی را وداع گفت.
شخصیت حضرت زینب (علیها السلام)
روان شناسان معتقد اند که: عامل وراثت، تربیت و محیط در تَکوُّن و ساختار پایه های شخصیت آدمی نقش بنیادین دارند.(7) درباره حضرت زینب(علیها السلام)، سه اصل اساسیِ مزبور جایگاه ویژه داشت:
الف. وراثت: حضرت در خانواده وحی(نبوت و ولایت) بدنیا آمد، جدش پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) پدرش امیرالمومنین علی(علیه لسلام) ومادرش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دختر پیامبراکرم(ص)بود.
پیامبر اکرم در مورد فرزندان فاطمه (س) فرمود:
«... وُلدِ فاطِمَةَ فَانَا وَلِیُّهُم وَ عُصبَتُهُم، وَ هُم خُلِقُوا مِن طِینَتِی...»(8) فرزندان فاطمه (حسن، حسین، زینب، و امّ کلثوم)، که من ولی و سرپرست نَسَبی آنها هستم، از طینت و خمیره ذات من آفریده شده اند.
بنابر این حضرت زینب(سلام الله علیها)در همچون خانواده ای بدنیا آمد و مراتب کمال را از این سه شخصیت بزرگ به ارث گرفته است.
ب. تربیت: حضرت زینب(سلام الله علیها)از آغاز ولادت تا قریب شش سالگی، در دامان پُرمهر پیامبر و حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س)تربیت یافت و با نظارت دقیق این خانواده رشد نمود.
تربیت حضرت زینب(علیها السلام) در همچون خانواده ای سبب شد که این شخصیت والامقام به عنوان سومین بانوی جهان اسلام پس از حضرت خدیجه(علیها السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام)، به شمار آید.
ج. محیط: یکی دیگر از پایه های مهم ساختمان شخصیت آدمی محیط است. حضرت زینب(سلام الله علیها)در محیطی که کانون فضایل، صفا و صمیمیت بود، رشد و نمو یافت. محیط زندگی حضرت زینب(سلام الله علیها) در شهر مدینه، خانه حضرت علی(علیه السلام)، فاطمه(سلام الله علیها)، حسن و حسین (علیهما السلام)بود; همان خانه ای که کعبه آمال و محبوب دل های مؤمنان بوده است. چنین محیطی نورانی و خانه ای بابرکت، ارزش های والای دینی و انسانی را در وجود پر برکت ایشان بارور و شکوفا ساخت.
منزلت حضرت زینب (سلام الله علیها)حضرت از مقام و جایگاه ویژه ای بهرمند بود به طوری که هرگاه بر پدر وارد می شد، امام(علیه السلام)از جای برمی خاست و ایشان را با احترام زیاد در جای خود می نشاند. ایشان امین پدر بود.
همچنین زینب کبری(سلام الله علیها) بعد از پدر از منزلت ویژه ای نزد امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) برخوردار بود. این دو امام نهایت احترام را در حق خواهر روا می داشتند،سعی می کردند مصایب و مشکلاتی که برایشان رُخ می دهد حضرت زینب(علیها السلام) متوجه نشود و ناراحت نگردد.
اما محبت امام حسین(علیه السلام) و زینب(علیها السلام) علاقه ای متقابل و استثنایی بود. امام حسین(علیه السلام) نیز فوق العاده حضرت زینب(علیها السلام)را عزیز و گرامی می داشت،(9) ایشان را مَحرَم راز و امین خود می دانست و ودایع خویش را به ایشان می سپرد. امام حسین(علیه السلام)اسرار امامت را به ایشان سپرد.(10) این مسئله مقام و شأن حضرت زینب(علیها السلام) را گواهی می دهد. هنگام دیدار حضرت زینب(علیها السلام) از برادر، امام(علیه السلام)برای او جا باز می کرد، با شادمانی ایشان را در کنار خود می نشاند و در قرب جوارش بود.(11).
فضایل و مناقب حضرت زینب(علیها السلام)
زینب کبری(علیها السلام) دارای فضایل و مناقب فراوان است. همان گونه که اشاره شد،او را عالمه غیرمُعَلَّمه، عَقیله بنی هاشم، معصومه صُغری و... لقب داده اند.(12). که هر کدام از این موارد گواه روشن در اثبات مقام این بانوی بزرگ اسلام است.
حضرت زینب(علیها السلام) بانویی بلندقامت، نیکو چهره و عالی مقام بود، در وقار و شخصیت، مانند جدّه اش حضرت خدیجه(علیها السلام)، در حیا و عفّت، همچون مادرش فاطمه زهرا(علیها السلام)، در رسایی و شیوایی بیان، مانند پدرش حضرت علی(علیه السلام)، در حلم و بردباری، چون امام حسن(علیه السلام)و در شجاعت و قوّت قلب، مانند برادرش امام حسین(علیه السلام) بود.(13) که در اینجا به تعدادی از فضایل آنحضرت اشاره می کنیم.
1-علم و دانش
سخنان و خطبه های عالمانه، همراه با استدلال به آیات قرآن، در کوفه، مجلس عبیداللّه بن زیاد و همچنین در دربار یزید، از سوی حضرت زینب(علیها السلام) هر کدام شاهدی بر تواناییِ دانش این بانوست. ابن عبّاس گفتار پر ارج فاطمه زهرا (علیها السلام) را درباره «فدک»، از حضرت زینب(علیها السلام)نقل کرده، می گوید: «عقیله ما زینب دختر علی (ع)چنین گفت: ...»(14) افزون بر آن، درس و تفسیر قرآن از سوی حضرت زینب(علیها السلام)، برای زن های کوفه در زمان حکومت پدرش حضرت علی(علیه السلام)بیانگر دانش ایشان است.(15).
حضرت زینب(علیها السلام) مقام بیان روایت و حدیث را دارا بود; چنان که محمّدبن عَمرو، عطاء بن سائب، فاطمه بنت حسین و دیگران از زینب(علیها السلام) نقل حدیث کرده اند.(16).
عقیله بنی هاشم حتی آگاهی به حوادث آینده را از پدر بزرگوار خود فرا گرفته بود،همان گونه که بعضی از اصحاب خاص پیامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)مانند سلمان، ابوذر و برخی از یاران حضرت علی(علیه السلام)مانند میثم تمّار و رشید هجری به این گونه اسرار آگاه بودند.(17)
حضرت زینب(علیها السلام) دانشی سرشار داشت. طبیعی است کسی که از محضر پیامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) (شهر علم) و حضرت علی(علیه السلام) (دروازه علم) کسب دانش نموده باشد، باید دریای علم باشد.
درنتیجه حضرت زینب(سلام الله علیها) «عالمه غیرمُعَلَّمه» بود، چنان که احتجاجات او در کوفه و شام در برابر دشمن، مانند احتجاج مادرش حضرت زهرا(علیها السلام) بود که درباره «فدک» ابراز نمود.
2-پرستش و عبادت
عبادت رفیع ترین مقام آدمی است. ائمّه اطهار(علیهم السلام) هر کدام مرتبه اعلای از این مقام را دارا بودند. حضرت زینب(ع) نهایت عبادت و تعظیم را در برابر پروردگار داشت.
حضرت زینب(ع) از نیایش و مناجات های پیامبر(ص) با خبر بود، عبادت علی وفاطمه(ع) را شاهد بود. ونیز نیایش های امام حسن مجتبی(ع)را در دل شب ها و روزها دیده بود، وبلاخره عبادت و مناجات های امام حسین(ع) را، به ویژه در شب و صبح عاشورا، به تماشا نشسته بود و هر یک برایش درس و الگوی عبادت و مناجات بود.
حضرت زینب کبری(علیها السلام) شب ها به عبادت می پرداخت و در دوران زندگی، هیچ گاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد.(18) شب زنده داری حضرت زینب(علیها السلام)، حتی در شب دهم و یازدهم عاشورا، ترک نشد. فاطمه دختر امام حسین(علیه السلام)می گوید:
در شب عاشورا، عمّه ام پیوسته در محراب عبادت ایستاده بود، نماز و نیایش داشت و پیوسته اشک هایش سرازیر می شد.(19)
امام زین العابدین(علیه السلام)، می فرماید:
عمّه ام زینب در طول سفر اسارت از کوفه تا شام، پیوسته نمازهای واجب و مستحب خود را انجام می داد و در بعضی منزل گاه ها می دیدم که ایشان در اثر ضعف و گرسنگی، نماز خود را نشسته می خواند; چراکه سهمیه غذای خود را میان کودکان تقسیم می کرد و دیگر توان ایستادن نداشت.(20)
ارتباط حضرت زینب(علیها السلام) با خداوند آن گونه بود که حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)در روز عاشورا هنگام وداع، به خواهرش فرمود:
«یا اختی لا تنسینی فی نافلة اللیل» (21)
خواهرم! مرا در نمازهای شب، فراموش نکن.
3-حجاب و عفّت
یکی از مهم ترین وظایف بانوان در اسلام پاس داری در حفظ حریم حجاب و عفّت است. در قرآن مجید، در چند آیه(22) به ضرورت حجاب برای زنان تصریح گردیده و در چهارده آیه،(23) درباره عفّت و پاک دامنی هشدار داده شده و در احادیث فراوان نیز هشدارهای مؤکّد در این زمینه داده است.
عقیله بنی هاشم در حجاب و عفّت، مانند مادرش فاطمه زهرا(ع) بود و به این مهم بسیار اهمیت می داد. تا پیش از عاشورا و ماجرای اسارت، نامحرمی حضرت زینب(علیها السلام) را ندیده بود،چنان که در تاریخ آمده است:
هنگامی که زینب می خواست به مسجدالنبی کنار قبر رسول خدا(ص) برود، علی(ع) دستور می داد شب برود. به حسن و حسین(ع) می فرمود: همراه خواهرشان باشند. حسن(علیه السلام)جلوتر و حسین(ع)پشت سر، زینب در وسط حرکت می کردند. آنها از سوی مولای متقیان مأمور بودند که حتی چراغ روی مرقد منوّر پیامبر را خاموش کنند تا چشم نامحرم به قامت زینب نیفتد.(24)
یحیی مازنی می گوید: من در مدینه، مدت زیادی همسایه حضرت علی(علیه السلام) بودم. سوگند به خداوند! در این مدت، هرگز حضرت زینب(ع) را ندیدم و صدایش را نشنیدم.(25) حجاب و عفاف حضرت زینب(علیها السلام) به گونه ای بوده است که علّامه مامقانی در این باره می گوید:
زینب در حجاب و عفاف، یگانه روزگار بوده است. کسی از مردان، در زمان پدرش و برادرانش تا روز عاشورا، اورا ندیده بود.(26)
4-صبر و استقامت.............................. .......................... ادامه دارد......................... رجوع شود به :
http://hakim-askari.rozblog.com/
**حضرت زینب (سلام الله علیها) کیست ؟(کلیک کنید)
***نسیم معرفت**
به نام خدا
توجه توجه
یک آقایی که مغز روشنفکری دارد وخود را هم مسلمان می داند در یکی از گروه ها متن زیر را داده که بنده نیز به تناسب پاسخ گفتم:
برهنگی زنان را دیدند
وفریاد کشیدند!!!
عجبا از دیندارانی که
پاهای برهنه کودک شهرم را می بینند
وخفه خون می گیرند!!!
شاید هیچ زمانی دیگری نفهمند که گناه
برهنگی را
به پای برهنگان می نویسند
و گناه پاهای برهنه را
به پای سردمدارانش!!!
[« مجله شعر و عکس ناب» langhrod52@ ]
واما پاسخ بنده :
با سلام واحترام
برهنگی زنان را دیدند و بی تفاوت و بی تعهد از کنارش عبور کردند .
عجبا از مسلمان نماهایی که منکَرات مسلَّم و غیر قابل انکار را می بینند
ولی گویا مردگانی هستند که « گویا » نیستند
و یا همانند گنگ هایند که قدرت سخن ندارند .
در حق چنین کسانی مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
در خطبه 86 از نهج البلاغه فیض الاسلام چنین فرمودند :
.... آنها مردگانی در جمع زندگانند....
آنها شاید هیچ زمانی درک نکنند که اهمال و کوتاهی
در برابر هر وظیفه و تکلیفی به همان اندازه مؤاخذه الهی را در پی دارد
خواه بی توجهی به برهنگی زنان ویا بی اعتنایی به پابرهنگان.
مَثَل اینان مَثَل حیوان اَعوَر ماند که ناقص بیند لاجرم دچار خسران شود ...
سیداصغرسعادت میرقدیم
**...متاسقانه از اول قشر روشنفکر ما بیمار،وابسته به غرب و بی ایمان متولد شدند.
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای
***************************************************************
واما خطبه 86 از نهج البلاغه :
عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ ذَکَرَ فَاسْتَکْثَرَ وَ ارْتَوَى مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُهُ فَشَرِبَ نَهَلًا وَ سَلَکَ سَبِیلًا جَدَداً قَدْ خَلَعَ سَرَابِیلَ الشَّهَوَاتِ وَ تَخَلَّى مِنَ الْهُمُومِ إِلَّا هَمّاً وَاحِداً انْفَرَدَ بِهِ فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَى وَ مُشَارَکَةِ أَهْلِ الْهَوَى وَ صَارَ مِنْ مَفَاتِیحِ أَبْوَابِ الْهُدَى وَ مَغَالِیقِ أَبْوَابِ الرَّدَى قَدْ أَبْصَرَ طَرِیقَهُ وَ سَلَکَ سَبِیلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ وَ قَطَعَ غِمَارَهُ وَ اسْتَمْسَکَ مِنَ الْعُرَى بِأَوْثَقِهَا وَ مِنَ الْحِبَالِ بِأَمْتَنِهَا فَهُوَ مِنَ الْیَقِینِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ فِی أَرْفَعِ الْأُمُورِ مِنْ إِصْدَارِ کُلِّ وَارِدٍ عَلَیْهِ وَ تَصْیِیرِ کُلِّ فَرْعٍ إِلَى أَصْلِهِ مِصْبَاحُ ظُلُمَاتٍ کَشَّافُ عَشَوَاتٍ مِفْتَاحُ مُبْهَمَاتٍ دَفَّاعُ مُعْضِلَاتٍ دَلِیلُ فَلَوَاتٍ یَقُولُ فَیُفْهِمُ وَ یَسْکُتُ فَیَسْلَمُ قَدْ أَخْلَصَ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِینِهِ وَ أَوْتَادِ أَرْضِهِ قَدْ أَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ فَکَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْیُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ یَصِفُ الْحَقَّ وَ یَعْمَلُ بِهِ لَا یَدَعُ لِلْخَیْرِ غَایَةً إِلَّا أَمَّهَا وَ لَا مَظِنَّةً إِلَّا قَصَدَهَا قَدْ أَمْکَنَ الْکِتَابَ مِنْ زِمَامِهِ فَهُوَ قَائِدُهُ وَ إِمَامُهُ یَحُلُّ حَیْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ وَ یَنْزِلُ حَیْثُ کَانَ مَنْزِلُهُ . وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حَبَائِلِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ یُؤْمِنُ النَّاسَ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ . فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ وَ الْأَعْلَامُ قَائِمَةٌ وَ الْآیَاتُ وَاضِحَةٌ وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ فَأَیْنَ یُتَاهُ بِکُمْ وَ کَیْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَیْنَکُمْ عِتْرَةُ نَبِیِّکُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّینِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِیمِ الْعِطَاشِ أَیُّهَا النَّاسُ خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ ( صلى الله علیه وآله ) إِنَّهُ یَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِمَیِّتٍ وَ یَبْلَى مَنْ بَلِیَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِبَالٍ فَلَا تَقُولُوا بِمَا لَا تَعْرِفُونَ فَإِنَّ أَکْثَرَ الْحَقِّ فِیمَا تُنْکِرُونَ وَ اعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّةَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَا أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَ أَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ قَدْ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَةَ الْإِیمَانِ وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَةَ مِنْ عَدْلِی وَ فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی فَلَا تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْیَ فِیمَا لَا یُدْرِکُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ وَ لَا تَتَغَلْغَلُ إِلَیْهِ الْفِکَرُ . و منها : حَتَّى یَظُنَّ الظَّانُّ أَنَّ الدُّنْیَا مَعْقُولَةٌ عَلَى بَنِی أُمَیَّةَ تَمْنَحُهُمْ دَرَّهَا وَ تُورِدُهُمْ صَفْوَهَا وَ لَا یُرْفَعُ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ سَوْطُهَا وَ لَا سَیْفُهَا وَ کَذَبَ الظَّانُّ لِذَلِکَ بَلْ هِیَ مَجَّةٌ مِنْ لَذِیذِ الْعَیْشِ یَتَطَعَّمُونَهَا بُرْهَةً ثُمَّ یَلْفِظُونَهَا جُمْلَةً .
ترجمه:
بندگان خدا، محبوبترین بندگان در پیشگاه خداوند بندهاى است که خداوند به تسلّط بر نفسش او را یارى داده، پس اندوه را شعار خود کرده، و خوف از عذاب را تن پوش خویش، از این رو چراغ هدایت در دلش روشن شده، و طاعت و عمل براى روز مرگ آماده کرده، پس روز قیامت را بر خود نزدیک، و سختى را بر خویش آسان نموده است. اندیشه کرد و بینا شد، یاد حق کرد و کوشش بیشتر نمود، از آب گواراى معنى که راههاى ورودش براى او هموار شده بود سیراب شد، و با اولین بار نوشیدن هم سیراب گشت، و به راه راست و هموار رفت. لباسهاى شهوات را از وجودش به در آورد، و از تمام غمها جز غم طلب رضاى دوست خالى شد، در نتیجه کور دلى و مشارکت ارباب هوا بیرون آمد، و وجودش کلید درهاى هدایت و قفل ابواب ضلالت شد. راهش را شناخت، و وارد سلوک مسیر حق شد، نشانههاى هدایت را فهمید، و دریاهاى خطرات را پیمود و پشت سر گذاشت، از دستاویزها به استوارترین، و از ریسمانها به محکمترین آنها چنگ زد، و در یقین به مانند روشنى آفتاب است. در بلندترین امور، وجود خود را براى خدا قرار داده، از دستگیرى واردان و پاسخ اهل سئوال، و برگرداندن هر فرعى به اصلش. او چراغ تاریکىها، کاشف امور مشتبهه، کلید مبهمات، دفع کننده مشکلات، و راهنماى بیابانهاى گمراهى است. مىگوید و مىفهماند، ساکت مىشود و سالم مىماند. عملش را براى خدا خالص کرد و خدا هم او را براى خود اختیار نمود، پس او از معادن دین خدا، و میخهاى زمین اوست. خود را ملزم به عدالت کرد، و اوّل عدلش نفى هوا از نفس خود است. حق را وصف مىکند و خود به آن عمل مىنماید. براى خیر نهایتى نمىگذارد مگر اینکه انجامش را قصد مىکند، و آن را در جایى گمان نمىبرد مگر آنکه به دنبالش مىرود. عنانش را به دست قرآن داده، و قرآن رهبر و پیشواى اوست. فرود مىآید آنجا که بار و بنه قرآن فرود آید، و منزل مىگیرد آنجا که قرآن منزل کند. و دیگرى خود را دانشمند نامیده ولى دانشمند نیست، جهالتهایى از جاهلان، و گمراهیهایى از گمراهان به دست آورده، و دامهایى از ریسمانهاى فریب و گفتارهاى مزوّرانه براى مردم نصب کرده، قرآن را بر آراء خود تطبیق داده، و حق را بر اساس هواى خود تفسیر نموده، مردم را از خطرات بزرگ ایمنى مىدهد، و گناهان کبیره را آسان جلوه مىدهد. مىگوید: از شبهات خود دارم، ولى در آنها افتاده. و اعلام مىکند که از بدعتها کنارم، ولى در بستر بدعتها خوابیده. صورت صورت انسان است، و قلب قلب حیوان. آگاه به هدایت نیست تا از آن پیروى کند، و آشناى به گمراهى نیست تا از آن دست بردارد. این چنین آدمى مردهاى است در میان زندهها. اى مردم به کجا مىروید و شما را به کجا برمىگردانند در حالى که پرچمهاى هدایت بر پاست، و نشانهها واضح است، و علامت درستى منصوب است. چه جایى شما را سرگردان کردهاند بلکه چگونه متحیّرید و حال اینکه عترت پیامبرتان در میان شماست، آنان زمامداران حق، و نشانههاى دین، و زبانهاى صدقاند. پس آنان را به بهترین منازل قرآن (که قلب است) فرود آورید، و همانند ورود شتران تشنه بر چشمه آب بر ایشان وارد شوید. اى مردم، این سخن را از خاتم انبیاء صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بگیرید: «مىمیرد کسى که از ما مرده ولى مرده نیست، و کهنه مىشود از ما آن که کهنه مىشود ولى کهنه نیست.» پس نسبت به آنچه آگاه نیستید اظهار نظر نکنید، زیرا اکثر حق در همان چیزى است که شما انکار مىکنید. معذور دارید کسى را که شما را بر او حجّتى نیست، و آن منم. آیا در میان شما به ثقل اکبر (قرآن) عمل نکردم و ثقل اصغر (عترت) را در میان شما نگذاشتم پرچم ایمان را در میانتان نصب کردم، و بر حدود حلال و حرام آگاهتان نمودم، و بر شما از عدالت خود لباس عافیت پوشاندم، و با گفتار و عمل خویش سفره معروف را برایتان پهن کردم، و کرائم اخلاقى خود را به شما نمایاندم. پس رأى خود را در آنچه چشم عقل قعرش را درک مىکند اندیشه به آن راه ندارد به کار نبرید. تا اینکه گمان کننده گمان مىکند دنیا بسته به بنى امیه است، سودش را به آنان مىرساند، و بر آب پاکیزه خود واردشان مىنماید، و تازیانه و شمشیرشان از این امت برداشته نمىشود پندار این گمان کننده دروغین است، بلکه حکومت بنى امیه و لذت عیش آنان مانند آبى است که اندکى مىچشند، سپس تمام آن را از دهان بیرون مىریزند
.: Weblog Themes By Pichak :.