***نسیم معرفت**
به نام خدا
پرسش : منظور از اینکه قرآن«شفاء» است چیست؟
و از قرآن ، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان ، نازل می کنیم و ستمگران را جز خسران ( و زیان ) نمی افزاید.
سوره اِسراء آیه 82.
پاسخ : در آیه82 سوره«اسراء» مى خوانیم: (ما قرآنرا نازل مى کنیم که مایه شفا و رحمت مومنان است)؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُوْمِنِین». بدون شک، بیمارى هاى روحى و اخلاقى انسان، شباهت زیادى با بیمارى هاى جسمى او دارد، هر دو، کشنده است، هر دو، نیاز به طبیب، درمان و پرهیز دارد، هر دو، گاهى سبب سرایت به دیگران مى شود، هر دو، باید ریشه یابى شوند و پس از شناخت ریشه اصلى باید به درمان هر دو، پرداخت. هر دو، گاهى به مرحله اى مى رسند که غیر قابل علاجند ولى در بیشتر موارد مى توان آنها را درمان کرد. چه تشبیه جالب، پر معنى و پرمایه اى؟ آرى، قرآننسخه حیاتبخشى است براى آنها که مى خواهند، با جهل، کبر، غرور، حسدو نفاق به مبارزه برخیزند. قرآننسخه شفابخشى است، براى بر طرف ساختن ضعف ها، زبونى ها و ترس هاى بى دلیل. اختلاف ها و پراکندگى ها. قرآن، داروى شفابخشى است، براى آنها که از بیمارى عشق به دنیا، وابستگى به مادیات، تسلیم بى قید و شرط در برابر شهوت ها رنج مى برند. قرآن، نسخه شفابخشى است، براى دنیایى که آتش جنگ ها در هر سوى آن افروخته است، و در زیر بار مسابقه تسلیحاتى کمرش خم شده، و مهم ترین سرمایه هاى اقتصادى و انسانى خود را در پاى غول جنگ و تسلیحات مى ریزد.و سرانجام، قرآن، نسخه شفابخشى است براى آنها که پرده هاى ظلمانى شهوات آنها را از رسیدن به قرب پروردگار، مانع شده است. در آیه57 سوره«یونس» مى خوانیم: «قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ»؛ (از سوى پروردگارتان اندرز و شفا دهنده دل ها نازل شد). در آیه44 سوره«فصلت» نیز مى خوانیم: «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ»؛ (به این لجوجان تیره دل بگو، این قرآنبراى مومنان مایه هدایت و شفاء است). على(علیه السلام) در سخن بسیار جامع خود در «نهج البلاغه» این حقیقت را با شیواترین عبارات بیان فرموده است: «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ اَدْوایِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلى لاَ ْوایِکُمْ فَاِنَّ فِیهِ شِفاءً مِنْ اَکْبَرِ الدّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلالُ»؛ (از این کتاب بزرگ آسمانى، براى بیمارى هاى خود شفا بخواهید و براى حل مشکلاتتان از آن یارى بطلبید؛ چرا که در این کتاب درمان بزرگترین دردها است: درد کفر، نفاق، گمراهى و ضلالت)!(1) و در عبارت دیگرى، از همان حضرت مى خوانیم: «اَلا اِنَّ فِیهِ عِلْمَ ما یَاْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْماضِی وَ دَواءَ دایِکُمْ وَ نَظْمَ ما بَیْنَکُمْ»؛ (آگاه باشید! در این، خبرهاى آینده است، و بیان حوادث اقوام گذشته، و درمان بیمارى هاى شما و برنامه نظم زندگى اجتماعى شما) (2). و در جاى دیگر از همان امام بزرگ مى خوانیم: «وَ عَلَیْکُمْ بِکِتابِ اللّهِ فَاِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِینُ وَ النُّورُ الْمُبِینُ وَ الشِّفاءُ النّافِعُ وَ الرِّیُّ النّاقِعُ وَ الْعِصْمَهُ لِلْمُتَمَسِّکِ وَ النَّجاهُ لِلْمُتَعَلِّقِ لایَعْوَجُّ فَیُقامَ وَ لایَزِیغُ فَیُسْتَعْتَبَ وَ لاتُخْلِقُهُ کَثْرَهُ الرَّدِّ وَ وُلُوجُ السَّمْعِ مَنْ قالَ بِهِ صَدَقَ وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَقَ»؛ (کتاب خدارا محکم بگیرید; زیرا رشته اى است بسیار مستحکم، و نورى است آشکار، دارویى است شفابخش و پر برکت، و آب حیاتى است که عطش تشنگان حق را فرو مى نشاند، هر کس به آن تمسک جوید او را حفظ مى کند، و آن کس که به دامنش چنگ زند او را نجات مى بخشد، انحراف در آن راه ندارد، تا نیاز به راست نمودن داشته باشد، و هرگز خطا نمى کند، تا از خوانندگانش پوزش بطلبد، تکرارش موجب کهنگى و یا ناراحتى گوش نمى گردد [و هر قدر آن را بخوانند، شیرین تر و دلپذیرتر خواهد بود] کسى که با قرآنسخن بگوید، راست مى گوید، و کسى که به آن عمل کند گوى سبقت را از همگان مى برد).(3) این تعبیرهاى رسا و گویا که نظیر آن در سخنان پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) و سایر گفته هاى على(علیه السلام) و ایمه هدى(علیهم السلام) کم نیست، به خوبى ثابت مى کند که: قرآن نسخه اى است براى سامان بخشیدن به همه نابسامانى ها، بهبودى فرد و جامعهاز انواع بیمارى هاى اخلاقى و اجتماعى. بهترین دلیل براى اثبات این واقعیت، مقایسه وضع عرب جاهلى با تربیت شدگان مکتب پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) در آغاز اسلاماست.دیدیم چگونه آن قوم خونخوار، جاهل و نادان که انواع بیمارى هاى اجتماعى و اخلاقى سر تا پاى وجودشان را فرا گرفته بود، با استفاده از این نسخه شفابخش، نه تنها درمان یافتند، بلکه آن چنان قوى و نیرومند شدند که ابرقدرت هاى جبار جهان را به زانو در آوردند. و این، درست همان حقیقتى است که مسلمانان امروز، آن را از یاد برده اند، و به این حال و روزگار که مى دانیم و مى دانید، گرفتار گشته اند. تفرقه، در میانشان غوغا مى کند، غارتگران بر منابعشان مسلط شده اند، سرنوشتشان به دست دیگران تعیین مى شود ، و انواع وابستگى ها آنها را به ضعف، زبونى و ذلت کشانده است. و این است، سرانجام کار کسانى که نسخه شفابخش در خانه هاشان باشد و براى شفاى دردهاى خود، دست به سوى کسانى دراز کنند که از آنها بیمارترند!قرآن، نه فقط شفا مى بخشد، که بعد از بهبودى، یعنى در دوران نقاهت، بیماران را با پیام هاى گوناگونش تقویت مى کند؛ چرا که بعد از «شفا»، «رحمت» است. جالب این که: داروهاى دردهاى جسمانى غالباً اثرهاى نامطلوبى روى ارگان هاى بدن مى گذارند، تا آنجا که در حدیثمعروفى آمده: (هیچ دارویى نیست مگر این که: خود سرچشمه بیمارى دیگر است) «ما مِن دَواء اِلاّ وَ یُهَیِّجُ داء».(4) اما این داروى شفابخش، هیچ گونه اثر نامطلوب روى جان، فکر و روح آدمى ندارد، بلکه به عکس تمام آن خیر و برکت است. در یکى از عبارات «نهج البلاغه» مى خوانیم: «شِفاءٌ لاتُخْشَى اَسْقامُه»؛ (قرآن داروى شفابخشى است که هیچ بیمارى از آن برنمى خیزد).(5) کافى است یک ماه خود را متعهّد به پیروى از این نسخه شفابخش کنیم، فرمانش را در زمینه علم، آگاهى، عدل، داد، تقواو پرهیزگارى، اتحاد و صمیمیت، از خود گذشتگى و جهادو... پذیرا گردیم، خواهیم دید به سرعت نابسامانى هامان سامان مى یابد. ذکر این نکته نیز، ضرورت دارد که: این نسخه، مانند نسخه هاى دیگر، وقتى موثر است که به آن عمل شود و الا صد بار اگر بهترین نسخه هاى شفابخش را بخوانیم و روى سر بگذاریم ولى به آن عمل نکنیم، نتیجه اى نخواهیم گرفت.(6)
پی نوشت:
(1). «نهج البلاغه»، خطبه 176.
(2). «نهج البلاغه»، خطبه 158.
(3). «نهج البلاغه»، خطبه 156.
(4). «سفینة البحار». «لَیْسَ مِنْ دَوَاءٍ إِلَّا وَ هُوَ یُهَیِّجُ دَاءً». (الکافی ج 8، ص 273، باب حدیث نوح ع یوم القیامة).
(5). «نهج البلاغه»، خطبه 198.
(6). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 12، ص 266.
http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=244467&typeinfo=25&catid=22995
** وبلاگ روستای سادات محله (بوجایه - لاهیجان)
** وبلاگ روستای سادات محله (بوجایه - لاهیجان)
***نسیم معرفت**
قال الأمام الجواد ( علیه السلام)
مَنْ أصْغى إلى ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَاللّهَ، وَإنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ
هرکس به سخنان کسی علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنان چه سخنور براى خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان و هوى و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.
مستدرک الوسائل، ج 17، ص 308، ح 5.
** وبلاگ روستای سادات محله (بوجایه - لاهیجان)
** وبلاگ روستای سادات محله (بوجایه - لاهیجان)
***نسیم معرفت**
به نام خدا
آیا زن ها شرّ هستند ؟!!!
قال علی (علیه السلام) :
الْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا .همه چیز زن (زنان ) شرّ است و بدتر از همه آنکه چاره ای جز بودن (زندگی کردن )با آنها وجود ندارد.( و به اصطلاح باید با آنها ساخت وسوخت) [تمام زن شر است؛ یا تمام زنها شر هستند .]
نهج البلاغه فیض الأسلام حکمت 230 .
برای اینکه از این حدیث شریف استفاده نامطلوب ونامناسبی نشود لازم است که ابتداءََ معنای کلمه شرّ واقسام آن را بیان کنیم وبعد معنای درستی از حدیث فوق ارائه نماییم. شرّ در لغت به معنای : بد ، خسارت ، چیز زیان آور ، مُضرّ ، بدی , زیان و... آمده است ولی در اصطلاح شرّ عبارت است از آن معنی ومفهومی که از تقابلش با کلمه خیر فهمیده می شود وبه اصطلاح ( تُعرَفُ الأشیاءُ بِأَضدادِها یعنی هرچیزی به ضد خود شناخته می شود) شرّ در مقابل خیر عبارت است از هر آن چیزی که مخالف فطرت ومانعِ رشد و پیشرفت وکمال وسعادت ورستگاری انسان باشد. و خیر عبارت است از هر آنچه که موافق فطرت و سبب رشد و تکامل وسعادت ورستگاری انسان باشد. یکی از بحث های مهم و پیچیده و دقیق فلسفی ومعرفتی ، بحث در باره شرّ وخیر است . خیر چیست و شرّ چیست؟ به چه اموری خیر ویا شرّ گفته می شود؟! آیا درعالم هستی ، شرّی وجود دارد یانه ؟! در رابطه با خیر وشرّ در عالَمِ هستی چنین گفته اند که خیرِ مطلق ومحض که هیچگونه بدی وزشتی و ناپسندی و نقص و کاستی در آن راه نداشته باشد فقط در باره خداوند متعال مُتَصوّر است و خداوند ، خیر مطلق و نور مطلق است و همه امور خیر و نور به او منتهی می شود.[ قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ بگو : بارالها! مالک حکومتها تویی به هر کس بخواهی ، حکومت می بخشی و از هر کس بخواهی ، حکومت را می گیری هر کس را بخواهی ، عزت می دهی و هر که را بخواهی خوار می کنی. تمام خوبیها به دست توست تو بر هر چیزی قادری.سوره آل عمرامن آیه 26. اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ . خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی ( پر فروغ ) باشد ، آن چراغ در حبابی قرار گیرد ، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان ، این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی ( روغنش آن چنان صاف و خالص است که ) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود نوری است بر فراز نوری و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند ، و خداوند به هر چیزی داناست. سوره نور آیه 35. ]
و در باره شرِّ مطلق ومحض در جای خود (در مَباحث فلسفی و معرفتی )ثابت شده که در عالَمِ هستی ، شرّ مطلق ومحض وجود ندارد وگفته شده است که اساسا شرّ امر عدمی می باشد نه وجودی ، بنابرین شرّ عقلاََ قابلیتِ وجود و تحقق در خارج را ندارد ولباس وجود پیدا نمی کند . واما شَرّ وشُرورِ نسبی که به اعتبار امرِ وجودی لحاظ واعتبار می گردد در عالَم هستی وجود دارد و وجودش هم به حَسَب مرتبه و شأن و موقعیت خودش است و به اصطلاح وُجودُ کُلِّ شَئِِ بِحَسَبِهِ . پس شرّ نسبی در عالَم وجود دارد . مثلا مریضی ( که امر عدمی است ) به اعتبار فقدان سلامتی ( سلامتی امرِ وجودی است ) یک امر شرّ تلقی می شود. نیش عقرب ومار و درندگی حیوانات درنده مثل گرگ وشیر وببر ، نسبت به ما شرّ است ولی همین ویژگی ها وخصوصیات وصفات برای آن حیوانات خیر است و لازمه حیات وزندگی آنها می باشد. پس شرّ وشُروری که در عالَم است با سنجش ومقایسه و نسبت به امر دیگر به عنوان شرّ وبدی شناخته می گردد و گرنه هرچیزی که به طور وجود مستقل در نظر گرفته شود جز خیر از آن انتزاع نخواهد شد. ( دقت بفرمایید). جناب جلال الدین مولوی رومی شاعر بلند آوازه در این رابطه چه زیبا فرموده است:
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این راهم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد ممات
بعد از اینکه فی الجمله ثابت شد که شرّ و شُرور در عالَم نسبی است نه استقلالی باید بدانیم که در کُمون وذات ودرون همین شرور هم خیراتی نهفته است و خداوند تبارک وتعالی این شرور را برای امتحان و آزمایش و رشد و کمال وسعادت انسان ها قرار داده است . کسی که در مقابل این شرور وبدی ها وناملائمات مقاومت وپایداری نشان دهد ومبارزه کند به رشد وکمال خواهد رسید. پس شُرور نیز در واقع وبا دقت نظر به خیر وصلاح ومصلحت و برای رشد و پیشرفت آدمی قرار داده شده است مثلا همین مرض و مریضی سبب شد که از قدیم الأیام تاکنون رشته های متنوع پزشکی و متخصصین عالی مقام پدیدار گردد ....
واما در رابطه با حدیث شریف فوق شرّ به معنای ناخوشایندی وناپسندی می باشد نه به معنای شرّ در مقابل خیر که در بالا بیان کردیم. برخی صفات وحالات وامور مخصوص خانم ها می باشد وبرخی اوصاف و حالات هم مختص به آقایان است و در برخی صفات هم باهم مشترکند. خانم ها نوعا جزیی نگرند ولی مردها کلی نگرند ونیز زن ها روحیات لطیفی دارند ولی مردان روحیات قوی و سخت تری دارند و بر این اساس ( حالات و ویژگی های جنس زن ومرد ) نیز در اسلام و شرع مقدس برای مردان وزنان علاوه بر احکام مشترک ، تکالیف خاصی وضع شده است . با توجه به نکات پیشین ومطالب یاد شده چنین استفاده می شود که در بسیاری از موارد زن ها ، رفتارهایی و حالاتی از خود نشان می دهند که مردها خوششان نمی آید و آن را ناپسند می دارند ولی بااین وجود باید مردها با خانم ها بسازند و با روش های معقول یک زندگی شیرین وباصفا در کنار هم داشته باشند و دردسرهای ظاهری خانم ها را که در حدیث فوق از آن به عنوان شرّ یاد شده تحمل کنند و همیشه کانون زندگی وخانواده را گرم نگه دارند وبه اصظلاح خیلی سر به سر خانم ها نگذارند و مثل خانم ها زیاد باریک بینی وجزیی نگری نکنند و مرد ها باید بر طبق خصوصیت و خصیصه خود در باره خانم ها، کلّی نگر باشند نه جزیی نگر وباریک بین . این حدیث( اَلْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا ) شبیه حدیث دیگری است که در نهج البلاغه فیض الأسلام حکمت 58 آمده که آن حضرت فرمود : الْمَرْاَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّسْبَةِ یعنی زن همانند عقربی است که نیش و گزیدنش شیرین است. پس سخنان و کلمات اینچنینی که از حضرت علی ع نقل شده دال برمذمّت وتوبیخ وتنقیص زنان نیست ( دقت بفرمایید) ضمنا کلمه (الْمَرْأَةُ ) در حدیث بالا به معنای غالب زنان می باشد وبه اصطلاح الف ولام در (الْمَرْأَةُ ) الف ولام عهد است به این معنی که غالب زنان در هرعصری با توجه به خصوصیات جنس زن ، مایه شرّ و دردسر و گرفتاری هستند که باید با آنها ساخت و به خوبی ونیکی از کنار آن ها عبور کرد . وَالسَّلام
**استاد سید اصغر سعادت میرقدیم
سلام علیکم
یکی از برادران در یکی از گروه ها در صفحه خصوصی بنده فرمودند که الف ولام در حدیث متن بالا(اَلْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا ) برای جنس است نه عهد که بنده چنین پاسخ دادم:
اَلْمَرْأَةُ .... یعنی غالب زنان در هرعصری.
به نظرم این الف ولام در حدیث مورد اشاره در متن بالا برای عهد است لکن ( عهد علی البدل که معنای کلی دارد نه عهد شخصی وجزیی که مخصوص زمان ویامکان خاص باشد) پس مراد از اَلْمَرْأَةُ یعنی غالب زنان منتشر در همه اعصار وامصار. اگر الف ولام در حدیث را عهد به معنایی که عرض کردم بگیریم اشکالی هم که مطرح است مرتفع می شود ولی اگر عهد جنس باشد مواجه با اشکال خواهد بود.
بعد دوباره مطلبی چنین ارسال فرمود :
ممنون
اما اونچه بنده تا حالا در مورد ال دیدم به غیر از ال زاید و موصول یا برای عهد ذهنی است یا ذکری یا ال جنس
تا حالا ال به عنوان عهد علی البدل ندیده بودم
خب این سخن شما باعث شد تحقیق بیشتری کنم
البته اگه حال حاضر آدرسی مد نظرتون هست لطف بفرمایید
ضمنا به نظر اگه ال جنس باشه مشکلی با توضیحات شما هم نخواهد داشت
یعنی جنس زن این نقص یا ضعف رو داره حالا ممکنه یه زنی پیدا بشه که از این قاعده مستثنی است یعنی این ضعف وجودی رو کم کرده
مثلا امور عدمی مثل عقلانیت کمتر یا عدم کلی نگری رو به واسطه توجه به ذات باری تعالی مرتفع کرده باشه
ادبای عرب برای ال جنس مثال می زنند الرجل اقوی من المرأ یعنی جنس مرد از زن قوی تره
ولی این همه پیش میاد که زنان مردان رو میزنند.
که بنده باز پاسخی به شرح زیر عرضه داشتم:علیکم السلام
ممنونم
لطف فرمودین
بنده گاهی درادبیات واصول وفقه وفلسفه تعبیراتی دارم که خیلی هم خارج از چارچوب قواعد نیست
باز اگر طبق فرمایش شما الف ولام جنس باشد باید توجه کنیم که دوقسم از الف ولام جنس دال بر حقیقت است که یکی به نحو حقیقت وماهیت جنس است ودیگری به نحو استغراق جنس است واما قسم سوم الف لام جنس ، دال براستغراق غیرحقیقی است.
حال در فرمایش مولا علی ع طبق نقل که فرمود: (اَلْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا... ) مراد از الف ولام جنس از نوع سوم نخواهد بود چون آن قسم از الف ولام جنس دال برمبالغه است که در اینجا نمی تواند مقصود باشد.
واما اگر مراد الف ولام جنس به نحو دوقسم اول باشد که دال برحقیقت جنس است که یکی به نحو استغراق ودیگری به نحو ماهیت و حقیقت جنس ، در این صورت اشکال مورد نظر که در پی پاسخگویی آن بودیم عَود می کند. فتامل جیدا??
در ضمن گاهی باید فراتر از ادبیات ابن هشامی گام برداشت تا به مفاهیم و مطالب عالیه دست پیدا کنیم خصوصا در معارف قرآنی. به قول علامه جوادی آملی که فرمود اگر آیه کریمه (هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِما یَعْمَلُونَ... سوره آل عمران آیه 163.) را به ابن هشام بدهیم یک لام حتما در تقدیر می گیرد ولی نیازی به تقدیر لام نیست بلکه خود مومنین در آنجا درجه هستند که حتما به دنبال آن برای آنها درجات بالا هم خواهد بود.
فتامل جیدا??
استاد ما مرحوم آیت الله صالحی مازندرانی هم از این نکته ها گاهی در باره آیات دیگر داشتند.
وباز نکته دیگر عرض کنم:
مرحوم آخوند خراسانی در اکثر جاهای کفایه بر سر غیر الف ولام در می آورد با اینکه کلمه غیر متوغل در اِبهام است لذا عده ای به مرحوم آخوند ایراد می گیرند وبه اصطلاح می گویند مرحوم آخوند اشتباه کرده است؟!!! اگر یکی دو مورد مرحوم آخوند برسر غیر الف ولام درمی آورد جای اشکال بود که ......
ولی وقتی که اکثر جاهای کفایه برسر غیر الف ولام در می آورد حتما نظری دراین رابطه دارد...... نکته اش را بنده احتمال می دهم که چنین باشد الف لام غیر مثل الف لام( اَلخَلیل فَکَالخَلیل) باشد ویا ....
سیداصغرسعادت میرقدیم
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
** وبلاگ روستای سادات محله (بوجایه - لاهیجان)
** وبلاگ روستای سادات محله (بوجایه - لاهیجان)
اگر مردم نباشند رهبر، مجلس و دولت مقبولیت ندارند
سفیر سبز : آیت الله زین العابدین قربانی گفت : پیامبر (ص) مُبیِّن احکام دین و تشکیل دهنده حکومت اسلامی بود.
وی افزود: بعد از ایشان دوازده امام معصوم (ع) از ناحیه آن حضرت و بنا بر دستور خداوند مامور تبلیغ دین و تشکیل حکومت اسلامی بودند اما متاسفانه جاه طلبان نگذاشتند اهل بیت (ع) حکومت اسلامی را تشکیل دهند و بعضی ها را خانه نشین، اسیر و شهید کردند.
نماینده ولی فقیه در گیلان با بیان اینکه خداوند مصلحت دید امام زمان(عج) از دسترس ظالمان بیرون نگه داشته شود، بیان کرد: مردم در زمان غیبت باید در مسایل دین و حکومت الهی به عالمان ربانی مراجعه کنند اما طاغوتیان در طول تاریخ مانع این کار شدند و در طول چهارده قرن حکومت در دست ظالمان بود .
آیت الله قربانی با تاکید بر اینکه امام راحل از تبار پیامبر (ص) ، اصل حکومت اسلامی را تبیین نمود، گفت: صالحان باید در رأس کار باشند و راه انداختن این موضوع برای امام گران تمام شد و او را زندانی و به عراق و ترکیه تبعید کردند و در نهایت به فرانسه رفت.
امام جمعه رشت با تأکید بر اینکه ملت ایران خواهان امام راحل بودند و برادران سُنّی ما هم حکومت صالحان را قبول دارند، گفت: روزی که کماندوهای شاه به مدرسه فیضیه حمله کردند من کنار (شهید) آقا سیدیونس رودباری بودم و با آیت الله العظمی نوری همدانی در اتاقی بودیم و صحنه آن جنایت بزرگ را دیدیم.
نماینده ولی فقیه در گیلان با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرد و امام در رأس کار قرار گرفت، افزود: مردم در جماران به زیارت امام راحل (ره) می رفتند تا نظامی نظام مند و قانونمند تشکیل شد.
آیت الله قربانی با بیان اینکه در قانون اساسی مجتهد جامع الشرایط باید در رأس نظام و رهبری باشد، گفت: 10 ویژگی برای آن مرجع مشخص شده است و امام خامنه ای عزیز این ویژگی ها را داشتند و ایشان این کِشتی نظام را هدایت و فرمانروایی می کنند.
نماینده ولی فقیه در گیلان با تأکید بر اینکه 37سال از جمهوری اسلامی گذشت و نظام ما پابرجاتر، جهانگیرتر و جا افتاده تر است، ادامه داد: رهبری آگاه و مؤمن رمز بقای انقلاب اسلامی است.
وی با بیان اینکه توضیح المسائل را باید داشته باشیم تا بر اساس آن عمل کنیم، ادامه داد: تمام مراجع صاحب توضیح المسائل نمی توانند حاکم حکومت اسلامی باشند........ مملکت را باید با برنامه و قانون اداره کرد.
نماینده ولی فقیه در گیلان ادامه داد: نمایندگان مجلس شورای اسلامی قانون جامعه را وضع می کنند و مراقب وزرا، دولت و مسئولان کشور هستند ....
نماینده ولی فقیه در گیلان با اشاره به اینکه اگر مردم نباشند رهبر، مجلس و دولت مقبولیت ندارد، تصریح کرد: مردم هستند که کشور را نگه می دارند .....
**سایت دفتر آیت الله زینالعابدین قربانی لاهیجی
http://safiresabz.com/index.php?mod=content&met=content_more&id=433#.Vvd9QOaz5lk
***نسیم معرفت**
زندگینامه شهید یونس رودباری؛ هم نام میرزا، عزیز خمینی(ره)
زندگینامه شهید یونس رودباری؛ هم نام میرزا، عزیز خمینی(ره)
زندگینامه شهید یونس رودباری؛ هم نام میرزا، عزیز خمینی(ره)
سایت (شهید) سیدیونس رودباری سیّدِ شهیدان نهضت امام خمینی ره(کلیک کنید)
(شهید) سیدیونس رودباری سیّدِ شهیدان نهضت امام خمینی ره(کلیک کنید)
(شهید) سیدیونس رودباری سیّدِ شهیدان نهضت امام خمینی ره(کلیک کنید)
(شهید) سیدیونس رودباری سیّدِ شهیدان نهضت امام خمینی ره(کلیک کنید)
(شهید) سیدیونس رودباری سیّدِ شهیدان نهضت امام خمینی ره(کلیک کنید)
(شهید) سیدیونس رودباری سیّدِ شهیدان نهضت امام خمینی ره(کلیک کنید)
(شهید) سیدیونس رودباری سیّدِ شهیدان نهضت امام خمینی ره(کلیک کنید)
(شهید) سیدیونس رودباری سیّدِ شهیدان نهضت امام خمینی ره(کلیک کنید)
.: Weblog Themes By Pichak :.