مسأله تناسخ و فرقه تَناسُخِیَّه+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لا - روستای سادات محله ی (بوجایه - لاهیجان)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وب

جستجوی وب
ذکر ایام هفته
آی پی کاربر
برچسب‌ها وب
شعر (4)
لینک های مفید

 

Related image

***نسیم معرفت***

          

                                              به نام خدا

 

                                  مسأله تناسخ و فرقه تَناسُخِیَّه


**معانی لغوی و اصطلاحی تَناسُخ :

تَناسُخ از ماده «نَ ، سَ ، خَ» : انتقال و نقل روح پس از مرگ در بدن دیگری - پی در پی آمدن - دست به دست گرداندن  - جابجایی - زائل کردن - از بین بردن و برطرف کردن - باطل کردن . تَناسُخ به معنای برداشتن چیزی و گذاشتن چیز دیگری به جای آن یا تغییر دادن چیزی به چیز دیگر است ؛ مثل «نَسَخَتِ الشَّمسُ الظِّلََ» (خورشید سایه را برطرف و زائل کرد و جای آن را گرفت). کلمه «نَسخ» در اصطلاح فقه به معنای برداشتن حُکمی در شریعت به وسیله حُکم دیگر و جایگزین کردن حُکم دوم بجای حُکم اول است و مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی معروف به میرزای قمی در کتاب «قوانین الأُصول»  در تعریف نَسخ گفته است : اَلنَسخُ رَفعُ الحُکمِ الشَّرعِیِّ بِدَلیلِِ شَرعِیِِّ مُتَأَخَّرِِ عَلَی وَجهِِ لَولاهُ لَکانَ ثابِتاً . یعنی نَسخ عبارت است از رفع حکم شرعی بواسطه دلیل شرعی متأخّر(بعدی) به گونه ای که اگر آن حکمِ بعدی نبود ، حکم اول ، ثابت و برقرار می بود و استمرار می داشت . و معنای نسخ در لغت چنین آمده است : اَلنَّسخُ هُوَ إِزالَةُ شَئِِ بِشَئِِ  یَتَعَقَّبُهُ کَنَسخِ الشََّمسِ الظِّلَّ ، وَ الظِّلِّ الشَّمسَ ، وَ الشَّیبِ  الشَّبابَ . نسخ یعنی از بین بردن و زائل نمودنِ چیزی به وسیله چیزی دیگر که به دنبال آن در می آید، مثل نسخ و از بین بردنِ خورشید سایه را و نسخِ سایه ، نور خورشید را  و نیز مانند نسخ پیری جوانی را که پیری جوانی را نسخ می کند و از بین می برد . به آمد و شد و عبور و مرور زمان‌ها که در پی یکدیگر می آیند و می روند «تَناسُخ اَزمِنَه» گفته می شود - تَناسَخَتِ الأَزمِنَةُ :  یعنی زمان ها پی در پی و به دنبال هم آمدند و رفتند . مرحوم ملاصدرای شیرازی در جلد 9 از اسفار ص 4  تَناسخ را چنین تعریف کرده است  : فَالتَّناسُخُ بِمَعنَی اِنتِقالِ النَّفسِ مِن بَدَنِِ عُنصُرِیِِّ اَو طَبیعِیِِّ اِلَی بَدَنِِ آخَرَ مُنفَصِلِِ عَنِ الأَوَّلِ ... . یعنی تناسخ به معنای انتقال نفس و روح از بدن عُنصری یا طبیعی به بدن و یا جسم دیگری که غیر از بدن اول است ، می باشد و همه اقسام تناسخ اعمِّ از تناسخ نزولی و تناسخ صعودی از نظر ملّاصدرا مُحال است مگر تناسخ مَلَکوتی که اشکالی ندارد چون تناسخ مَلَکوتی در واقع همان تجسُّم و تمثُّل اعمال در جهان آخرت است [ و امام صادق (عَلَیهِِ السَّلامُ )  فرمود : مَنْ یَزْرَعْ خَیْراََ یَحْصُدْ غِبْطَةً وَ مَنْ یَزْرَعْ شَرّاََ یَحْصُدْ نَدامَةً وَ لِکُلِّ زارِعٍ ما زَرَعَ : هر کس خوبى بکارد ، رفاه و خشنودى و سرور و شادمانی درو مى کند و هر کس بدى بکارد ، پشیمانى درومى کند و هر کس هر چه بکارد همان را برداشت مى کند .  اَلکافی ج 2 ص 458 . حدیث 19 . بِحارُ الأَنوار ج  یا 78 و یا 75  ص 373 . ] .
تَناسُخ (Tanasukh) یا سَمسارَه «Samsara»  یا وازایش یا باززایی یا تولُّدی دوباره «rebirth» یا تَکوین دوباره یا بازتَن یابی که بیشتر در ادیان هندى به کار مى رود ، اصطلاحی کلامی و فلسفی و عرفانی  به معنای انتقال روح از جسمی به جسم دیگر پس از مرگ و بازگشت دوباره آن به دنیا است . تناسخ یکی از موضوعات و مَباحِث قدیمی عِلمُ النَّفس است ریشه اعتقاد به تَناسُخ شبه قارّه هند است و از آنجا به سایر فرهنگ‌ها سرایت کرده است . و قِدمَتِ بحث و گفتگو درباره تناسخ به هزاران سال قبل برمی گردد و به نوعی می توان گفت که  همه آیین ها و نِحله ها و مذاهب و مکتب ها در جهت نفی و یا اثبات آن بحث و گفتگو و اظهار نظر کرده اند تا جایی که مرحوم صدرالمتألِّهین شیرازی در جلد 9 از کتاب اسفار ص 6 گفته است : «وَ لِذا قِیلَ ما مِن مَذهَبِِ اِلّا وَ لِلتَّناسُخِ فِیهِِ قَدَمُُ راسِخُُ» :  یعنی گفته شده است که هیچ مذهب و آیین و مکتبی نیست که  مسئله تناسخ در آن از جهت ردّ یا اثبات ، جایگاه و  مقامِ راسخ و شامخ و مُهمّی نداشته باشد . در مسئله تناسُخ اختلافات زیادی از جهت مفهومی و تعریف و تفسیر آن وجود دارد . تناسُخ با مفهوم و تعریف گوناگونی که دارد از اعتقادات و باورهای آیین هایی مانند هندو و بودا و دائو  و مانو و بَرَهما و جینیسم و سیکیسم و اهل حق و غُلات شیعه می باشد   . بر مبنای تَناسُخ ، روح انسان تا قبل از تزکیه و پاکی کامل ، بارها در بدنهای مختلف وارد شده و به این جهان بر می‌گردد و کیفیّت زندگی  او بسته به رفتار و کردار  در زندگی گذشته اش دارد . طرفداران تناسخ معتقدند روح دو گروه از انسان ها به دنیا باز نمی گردد: اوّل آنان که در مسیر سعادت به کمال نهایی رسیده اند که پس از مرگ به کمال مطلق نایل می آیند. اینان کمبودی ندارند تا بخواهند دوباره به دنیا باز گردند و کاستی های زندگی گذشته خویش را با سعی و عمل جبران کنند .  دسته دوم آنان که در حد بالای شقاوت قرار دارند. اینان نیز به دنیا باز نمی گردند؛ زیرا در ایام زندگی آن چنان به انحراف گراییده و راه سعادت را به روی خود بسته اند که دچار سقوط ابدی گردیده و نمی توانند با بازگشت به دنیا، گذشته ننگین خویش را جبران نمایند و به سعادت و کمال گرچه نسبی و محدود باشد برسند .  آنان بر این باورند که تناسخ و بازگشت به دنیا مخصوص دسته سوم است؛ یعنی گروه های متوسط که بین تکامل یافتگان سعادت مند و ساقط شدگان شقاوت مند هستند، اینان وقتی از دنیا می روند دوباره روحشان به دنیا باز می گردد و به تناسب خلق و خوی متفاوتی که دارند با شکل های مختلف و گوناگون به دنیا بر می گردند. از این رو برای هر شکلی نام مخصوصی گذاشته اند. اگر روح انسان به بدن انسان دیگری عود کند و انتقال یابد  آن را "نَسخ" و اگر به بدن حیوان منتقل گردد ، "مَسخ" و اگر  در یکی از نباتات و گیاهان داخل شود ، "فَسخ" و اگر به یکی از جمادات تعلق بگیرد "رَسخ" می نامند . مرحوم ملّاصدرای شیرازی درجلد 9 اسفار ص 4  ضمن مُحال دانستن تَناسخ ، اقسام آن را هم بیان می کند : ...  فَالتَّناسُخُ بِمَعنَی اِنتِقالِ النَّفسِ مِن بَدَنِِ عُنصُرِیِِّ اَو طَبیعِیِِّ اِلَی بَدَنِِ آخَرَ مُنفَصِلِِ عَنِ الأَوَّلِ مُحالُُ سَواءاََ کانَ فِی النُزُولِ ، اِنسانِیّاََ کانَ وَ هُوَ النَّسخُ اَو حَیوانِیّاََ وَ هُوَ المَسخُ او نَباتِیّاََ وَ هُوَ الفَسخُ اَو جَمادِیّاََ وَ هُوَ الرَّسخُ ، اَو فِی الصُّعُودِ وَ هُوَ بِالعَکسِ مِنَ الَّذِی ذَکَرناهُ . یعنی : پس آن تناسخی که به معنای انتقال نفس و روح از بدن عُنصری یا طبیعی به بدن و یا جسم دیگری که غیر از بدن اول است ، باشد ، مُحال خواهد بود و از نظر محال بودن فرقی بین تناسخ نزولی و تناسخ صعودی وجود ندارد و هر دو قسمش محال است . اقسام تناسخ نزولی عبارتند : 1- انتقال نفس و روح از انسانی به انسان دیگر که آن را نَسخ گویند 2-  انتقال روح از انسان به حیوان که آن را مَسخ نامند 3- انتقال روح از انسان به نَبات و گیاه که آن را فَسخ خوانند  4- انتقال روح از انسان به جماد که به آن رَسخ گفته می شود . تناسخ صعودی نیز که محال است به عکس آن اقسامی است که ذکر کردیم . یعنی تناسخ صعودی  آن است که نفس و روح از مرتبه پایین تر به مرتبه بالاتر انتقال یابد . مثلا روح از جسم نباتی و گیاهی به بدن حیوانی منتقل شود و سپس از بدن حیوانی به جسم انسانی وارد شود و آنگاه از جسم انسانی به مراتب بالاتر مثل فرشته یا جِرم آسمانی منتقل گردد . جامع همه این اقسامِ تَناسُخِ باطل همان تناسخ مُلکی می باشد . تناسخ  مُلکی را چنین تعریف کرده اند : اِنتِقالُ النَّفسِ مِن بَدَنِِ اِلَى بَدَنِِ آخَرَ  اَو اِنتِقالُ النَّفسِ الأِنسانِیَّةِ مِن جِسمِِ اِلَى جَسَدِِ آخَرَ : تناسخ مُلکى که به آن تناسخ «مُنفَصِل» ، «اِنفِصالى» ، «ظاهرى» و «اِنتِقالى» نیز می گویند عبارت است از انتقال و نقلِ نَفس و روح از یک بدن به بدن دیگر یا انتقال نَفس و روحِ انسانی از جسم و بدنی به جسد و بدنی دیگر . . پس همه اقسام تناسخ از نظر ملّاصدرا مُحال است مگر تناسخ مَلَکوتی که اشکالی ندارد چون تناسخ مَلَکوتی (یا تناسخ اتصالی ، باطنی ، کَونی) در واقع همان تجسُّم و تمثُّل اعمال در جهان آخرت است . تناسخ مَلَکوتی : عبارت است از انتقال روح و نفس از بدن دنیوی انسان به بدن اُخرَوی‌ او  به همراه آنچه از فضائل و رذائل که در دنیا کسب کرده است . این قسم از تناسخ به عقیده حُکَماء و فلاسفه از جمله از دیدگاه ملّا صدرا جائز و بلااشکال است و آیات و روایات نیز مؤیِّد آن می باشد . علامه حسن زاده آملی در تعریف تناسخ مَلَکُوتى، که به آن تناسخ متصل یا اتصالى و باطنى و کَونى هم گفته می شود چنین می گوید : «ظُهُورُ مَلَکاتِ النَّفسِ عَلَى مُثُلِها وََ صُوَرِها المُناسَبَةِ لَها لَدَى النَّفسِ وَ فِى صُقعِها وَ حاقِّ ذاتِها»؛ تناسخ ملکوتى آن است که مَلَکات نفس به صورت‌هاى مِثالى مناسب با آن مَلَکات در نزد نفس و بلکه در ذات نفس ظهور یابند . (حسن حسن‌زاده آملى، سَرح‌ُالعُیُون فى شَرح‌ِالعُیُون  ص811.)

 

** فرقه تَناسُخِیَّه :  یعنی کسانی که قائل به تَناسُخ هستند .  تناسُخِیان معتقدند که نُفوس و اَرواح انسانی پس از مرگ در صورتی مُجرّد و بی نیاز از اَبدان و اَجساد  می شوند که همه کمالاتِ نفسانی و روحانی را بالفعل ، واجد و دارا گردند و هیچ چیزی از کمالاتشان در مرتبه بالقوّه باقی نمانده باشد و اما نفوس و اَرواحی که حائز همه کمالات نباشند و بخشی از کمالاتشان بالقوّه مانده باشد در این صورت از اَبدانی به اَبدانی دیگر منتقل می شوند تا به غایت و نهایت کمال از جهت علمی و اخلاقی برسند .  تَناسُخِیّه این نوع انتقال را نَسخ می گویند  .  طرفداران و معتقدان به تناسخ می گویند ارواح دو گروه از انسان ها به دنیا  برنمی گردند : اوّل آنانی که در مسیر زندگی و طریق سعادت و نیکبختی و رستگاری به نهایت کمال رسیده باشند . آنها نقص و کمبودی ندارند تا بخواهند دوباره به دنیا باز گردند  و نقصان خود را جبران کنند  .  دسته دوم آنهایی  که در مسیر زندگی و دوران عمرشان به نهایت شر و شقاوت رسیده باشند . اینها نیز به دنیا برنمی گردند زیرا در ایام زندگی آنچنان  منحطّ و منحرف  و ساقط شده اند که همه راه های خیر و سعادت را به روی خود بسته اند و راهی برای جبران ندارند . ...  به لینک زیر پایگاه اندیشوران مراجعه شود :

http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15521


** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی


******************************

1-[تفسیر سوره کهف+اَلمیزان+ توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه +قسمت اوّل :  http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15095  ] .


2-[ تفسیر سوره کهف+اَلمیزان+توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+قسمت دوّم: http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15166  ]


3-[تفسیر سوره کهف+المیزان+ توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+قسمت سوّم http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15203  ]


4-[ تفسیر سوره کهف+المیزان+ توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+قسمت چهارم : http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15375   ]


5[ تفسیر سوه کهف+اَلمیزان+توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+قسمت پنجم : http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15494]

************************************

*** سعادت میرقدیم ها - دانش پیما+کلیک

http://saadatmirghadimha.rzb.ir/

http://saadatmirghadimha.rzb.ir/




تاریخ : چهارشنبه 98/3/8 | 6:30 عصر | نویسنده : سیذ اصغر سعادت میرقدیم | نظر


  • paper | فال حافظ | فروش Backlinks
  • رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی