***نسیم معرفت***
** مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین محمد محمدی ری شهری - پرتال
* لطفاً بفرمایید حضرت امام قبل از دور? قیام چه نظرهایی در مورد روحانیت داشتند؟
بسم الله الرحمن الرحیم. برخلاف پندار کسانی که مسئولیت روحانیت را در گذشته منحصر به تحصیل، تحقیق، تبیلغ و فتوا می دانستند، امام روحانیت را امانت داران اسلام و احکام الهی می دانستند و بر این باور بودن که روحانیت باید برای حفظ احکام الهی و اجرای و پیاده کردن آن در جامعه برنامه ریزی کند.
ایشان در سال 1350 خطاب به جمعی از روحانیون می فرمایند: «این طور نیست که تنها وظیف? شما تحصیل مشتی الفاظ و مفاهیم باشد بلکه حفظ اسلام و احکام اسلام است که به شما سپرده شده و شما امین وحی الهی هستید».
انبیای الهی و امامان معصوم امانت داران اصلی احکام الهی هستند، در زیارت جامع? کبیره، اهل بیت(ع) با عنوان «امناء الرحمن» مخاطب قرار می گیرند. امام(ره) در زمان غیبت ولی عصر(عج) همین شأن را برای روحانیت قائل است.
این دیدگاه در واقع زمینه ساز نظام اسلامی بر مبنای ولایت فقیه و ورود روحانیت در مسائل سیاسی و حکومتی است. حفظ اسلام و احکام الهی بدون قدرت حکومتی امکان پذیر نیست.
امام در شرایطی که هیچ کس باور نمی کرد روحانیت با حمایت مردم بتواند حکومتِ ستم شاهی را ساقط کند و جمهوری اسلامی را تحقق دهد، در یک سخن رانی تاریخی در تبعیدگاهش نجف ـ که بعدها با نام ولایت فقیه چاپ و منتشر شد ـ خطاب به جامع? روحانیت می فرماید: «مأیوس نباشید، خیال نکنید این امر ـ حکومت اسلامی ـ نشدنی است ـ خدا می داند که لیاقت و عُرض? شما کم تر از دیگران نیست، اگر عُرضه، ظلم و آدم کشی باشد که البته ما ندرایم. آن مردک (یکی از مقامات دولتی رژیم سابق) وقتی که آمد (در زندان) پیش من... گفت: «سیاست عبارت است از بدذاتی، دروغ گویی و... خلاصه پدرسوختگی است و این را بگذارید برای ما!» راست هم می گفت، اگر سیاست از این ها است مخصوص آن ها می باشد، اسلام که سیاست دارد، مسلمانان که دارای سیاست می باشند، ائمه هدی(ع) که «ساسة العباد» هستند غیر این معنایی است که او می گوید، او می خواست ما را اغفال کند.... این ها از اول در ذهن شما وارد کردند که سیاست به معنای دروغ گویی و امثال آن می باشد تا شما را از امور مملکتی منصرف کنند و آن ها مشغول کار خودشان باشند.»
امّا آیا از دیدگاه امام روحانیون یعنی هم? کسانی که در جامعه به عنوان روحانی شناخته می شوند، به طور مطلق از عهد? این مهم یعنی امانت داری احکام الهی بر می آیند بی تردید پاسخ منفی است.
اصناف روحانیون از دیدگاه امام: با مراجعه به سخنان امام دربار? روحانیت ملاحظه خواهیم کرد که از دیدگاه ایشان کسانی که در جامعه به عنوان روحانی شناخته می شوند به چهار دسته تقسیم می گردند:
دست? اول: روحانیون وابسته به نظام های طاغوتی که امام از آن ها به آخوندهای درباری و وعاظ السلاطین تعبیر می فرمایند.
دست? دوم: روحانیون فاقد بینش صحیح اسلامی هستند و به دلیل تعصب و خود بزرگ بینی با هر نوع حرکت اصلاحیِ نو در جهت پیش برد جامعه مخالفت می کنند که امام آن ها را روحانیون متحجّر می نامد و بیش ترین گله را امام از این ها دارد.
دست? سوم: روحانیون بی تفاوت که هیچ گونه مسئولیتی در ارتباط با مسائل اصلی و ریشه ای اسلام در خود احساس نمی کنند.
دست? چهارم: روحانیت اصیل و پیش رو. امام این دسته را وارث انبیای الهی و امانت داران احکام اسلام می دانست و با کمک همین قشر از روحانیت انقلاب اسلامی را به ثمر رساند.
خطر روحانیون وابسته و متحجّر: امام به همان میزان که از روحانیت اصیل و پیش رو دفاع می کرد، با روحانیون وابسته و متحجّر مخالفت بود و آن ها را برای اسلام و اهداف انقلاب اسلامی خطرناک می دانست. ایشان در پیامی که در تاریخ 3 / 12 / 1362 خطاب به روحانیون سراسر کشور، مراجع بزرگوار و مدرسین حوزه های علمیه داشتند، پس از تبیین جایگاه و نقش عظیم روحانیت می فرماید: «البته این بدان معنا نیست که ما از هم? روحانیون دفاع می کنیم، چرا که روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجّرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عده ای با ژست های تقدس مأبی چنان تیشه به ریش? دین و انقلاب و نظام می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. خطر تحجّرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. این ها مروج اسلام آمریکایی اند و دشمن رسول الله. آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود.» از نظر امام تعداد این دسته از روحانیون نه تنها اندک نبوده، بلکه بعد از انقلاب نیز قشر قابل توجهی از روحانیت را تشکل می دادند. تحلیل امام این است که: «وقتی استکبار از نابودی مطلق روحانیت مأیوس شد دو راه برای ضربه زدن انتخاب کرد: یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ. در قرن معاصر وقتی حرب? تحدید و ارعاب کارگر نشد، راه های نفوذ را تقویت کرد؛ اولین و مهم ترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه ای کارگرد شد تا جایی که دخالت در سیاست دونِ شأنِ فقیه و ورود در معرک? سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه می آورد.»
در این جا امام این قشر از روحانیت قبل از انقلاب را چنین توصیف می کند:
«خون دلی که پدر پیرتان از این دست? متحجّر خورده است هرگز از فشارها و سختی های دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید، حکاقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعضی افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سر و پای وجودش ببارد و الاّ آدم سیاسی و روحانی کاردان و زیرک، کاسه ای زیر نیم کاسه داشت! و این از مسائل رایج حوزه ها بود.»
به نظر من، این دقیق ترین تصویری است که امام از روحانیت قبل از نهضت ارائه می دهد در ادامه می فرماید: «یاد گرفتن زبان خارجی کفر، و فلسفه و عرفان گناه و شرک به شمار می رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می گفتم. تردیدی ندارم که اگر همین روند ادامه می یافت وضع روحانیت و حوزه ها، وضع کلیساهای قرون وسطی می شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منّت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزه ها را حفظ نمود.»
در ادامه امام بر این نکته تأکید دارند که: «آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است از هیچ قشر دیگری نخورده است! و نمون? بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین(ع) است که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه ها را بیش از این تلخ نکنم، ولی طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه هم چنان باز است و شیو? مقدس مأبی و دین فروشی عوض شده است. شکست خوردگان دیروز سیاست بازان امروز شده اند. آن ها که به خود اجازه ورود در امور سیاسی را نمی دادند پشتیبان کسانی شده اند که تا براندازی نظام و کودتا جلو رفته اند و غائله قم و تبریز با هماهنگی چپی ها و سلطنت طلبان و تجزیه طلبان کردستان تنها یک نمونه است که می توانیم ابراز کنیم[1] که در آن حادثه ناکام شدند ولی دست برنداشتند و از کودتای نوژه سر درآورند. باز خدا رسوایشان ساخت.»
ویژگی های روحانیت اصیل و پیش رو: ملاحظه دقیق سخنان نشان می دهد که ایشان برای روحانیت اصیل و پیش رو چند ویژگی قائل بود که حوزه های علمیه برای تربیت روحانیونی با این ویژگی ها برنامه ریزی کنند:
1 - جامعیت علمی: امام روحانیت را امانت داران اسلام و نگهبانان دین می دانست اما کدام روحانی می تواند از امانت احکام الهی پاسداری کند و برای پیاده کردن آن در جامعه برنامه ریزی کند؟ آیا هر کسی که فقه و اصول و فلسفه و کلام خواند و یا تدریس کرد می تواند پاسدار دین خدا باشد؟
پیامبر اسلام(ص) می فرمود: لَا یَقُومُ بِدِینِ اللهِ إِلَّا مَنْ حَاطَهُ مِنْ جَمِیعِ جَوَانِبِهِ؛ تنها آن کسی می تواند برای حفظ دین خدا قیام کند که از همه سو به آن احاطه داشته باشد.»
در حدیثی دیگر آمده: «ان دین الله تعالی لن ینصره الا من حاطه من جمیع جوانبه؛ دین خدا را هرگز یاری نرساند مگر کسی که از همه سو آن را احاطه و نگهبان کند.»
امام درباره ضرورت این ویژگی برای روحانیون می فرماید: «این جانب معقتد به فقه سنتی و اجتهاد هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم، اجتهاد به همان سبک صحیح است، ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست» و در ادامه می فرماید: «آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای فرهنگی حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون و فرمول های دیکته شده آنان و در کت موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت برجهان را ترسیم می کند، از ویژگی های یک مجتهد جامع است.»
2 ـ تهذیب نفس: علاوه بر جامعیت علمی یکی دیگر از ویژگی های مهم روحانیت اصیل که امام پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن، مکرر بر آن تأکید دارند تهذیب نفس است، در تاریخ 27 / 9 / 1359 در یک سخن رانی می فرمایند: «باید کوشش بشود در این حوزه های علمیه چه حال و چه بعدها که این ها را مهذّب کنند. در کنار علم فقه و فلسفه و امثال این ها، حوزه های اخلاقی حوزه های تهذیب باشد و حوزه های سلوک الی الله. تا اصلاح نکنید نفوس خودتان را، از خودتان شروع نکنید و خودتان را تهذیب نکنید، شما نمی توانید دیگران را تهذیب کنید.»
3 ـ ساده زیستی: یکی دیگر از ویژگی های روحانیت اصیل را امام ساده زیستی می دانست و می فرمود: «زیّ اهل علم خودتان را حفظ کنید. درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید، در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر، زندگیشان از حد معمولی مردم پایین تر بود و یا مثل آن ها بود. امروز سعی کنید زندگی تان از زیّ آخوندی تغییر نکند. اگر روزی از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زود مطرود می شوید، برای این که مردم می گویند ببینید آن وقت که نداشتند مثل مردم زندگی می کردند امروز که دارند و دستشان می رسد از مردم فاصله گرفته اند.»
4 ـ حضور در صحنه مبارزه و خدمت به مردم: از نظر امام روحانی واقعی و متعهد کسی است که در خدمت مردم باشد، و در هر سنگری که حضور او ضروری است حاضر باشد و در این باره این چنین به شهدای جامعه روحانیت افتخار می کند:
«خدا را سپاس می گذاریم که از دیوارهای مدرسه فیضیه گرفته تا سلول های مخوف و انفرادی رژیم شاه، و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعت، و از دفاتر کار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه ها و میادین مین، خون پاک شهدای حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون کرده است.»
5 ـ مبارزه با سرمایه داران زالو صفت: امام یکی دیگر از ویژگی های روحانیت اصیل را عزت نفس و نرفتن زیر بار منت سرمایه داران و پول پرستان می دانست و دراین باره می فرمود: «علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان از خوانین نرفته اند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کرده اند و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل طرف دار اسلام ناب محمدی با سرمایه داران در یک کاسه است و خداوند کسانی را که این گونه تبلیغ کرده یا چنین فکر می کنند، نمی بخشد. روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتی نداشته و نخواهد داشت. آن ها با زهد و تقوا و ریاضت درس خوانده اند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی نیز به همان شیوه زاهدانه و با فقر و تهی دستی و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگی کرده اند و هرگز زیر بار منّت و ذلّت نرفته اند.»
امام از روحانیت اصیل با این ویژگی ها دفاع می کرد و در برابر کسانی که اسلام منهای روحانیت را مطرح می کردند سخت می ایستاد و می فرمود: «اسلام منهای روحانیت مثل طب به استثنای طبیب است. این که اسلام را تا این جا رسانده همین طبقه بوده و شما الان موظف هستید که اسلام را با قدرت به نسل های آینده تحویل بدهید.»
قبل از خرداد 1342 عده ای می گفتند: روحانیت نیز باید مثل سایر قشرها شغل های مختلف داشته باشند، ظاهراً اولین کسی که این مسئله را مطرح کرد کسروی بود، امام در کتاب «کشف اسرار» با اشاره به این مسئله می فرمایند: «ما اگر بخواهیم دین داری را در میان توده رواج دهیم و با آن خدمت های خیلی برجسته، هم به مردم و هم به کشور بکنیم، باید بگوییم حزب روحانی یک حزب جداگانه است.»
* لطفاً درباره ضعف هایی که هنوز در قشری از روحانیت باقی مانده و ممکن است روحانیت اصیل را در انزوا قرار بدهد مقداری صحبت بفرمایید.
ضعف های روحانیت در گذشته را به چند بخش می توان تقسیم کرد:
1 ـ مدیریت داخلی حوزه های علمیه؛
2 ـ تأمین نیازهای روزافزون فرهنگی جامعه به خصوص نسل جوان؛
3 ـ برخورد با نظام های حاکم، و به طور کلی سیاست گریزی؛
4 ـ گسستگی از دانشگاه.
وقتی به 38 سال پیش که من وارد حوزه شدم برگردیم، ملاحظه خواهیم کرد طلبه هایی که ملاّ می شدند و به درد مردم می خوردند در واقع خودرو بودند؛ یعنی حوزه برای پرورش آن ها برنامه نداشت و با تشخیص خودشان تصمیم می گرفتند که چگونه پرورش پیدا بکنند. گفته می شد: «نظم روحانیت در بی نظمی است» و کم تر حاضر بودند زیر بار نظم بروند، حوزه علمیه برنامه ای مشخص برای رشد معنوی و تهذیب نفس طلاب نداشت. نیازها و انتظارات مردم خیلی فراتر از حاصل کار حوزه بود، افراد اندکی مانند شهید مطهری، شهید بهشتی احساس می کردند که باید حوزه پاسخ گوی نیاز نسل جوان و دانشگاه های امروز باشد، ولی اقدامات آن ها فردی بود و حوزه برنامه ای برای پاسخ گویی به نیازها نداشت، سیاست گریزی و دخالت نکردن در امور سیاسی که در سخنان امام هم اشاره شد یکی دیگر از کاستی های مهم حوزه بود که واقعاً نمی توانست پاسخ گوی نیازهای روز افزون جامعه در این زمینه باشد.
پاکسازی و تصفیه حوزه ها: پاکسازی حوزه و روحانیت از عناصر بی تفاوت، متحجر وعّاظ السلاطین، نکته ای بود که امام به آن عنایت داشت و می فرمود: «همان طور که پاکسازی و تصفیه در همه ارگان های دولتی اعم از کشوری و لشکری لازم است، در حوزه ها و دانشگاه ها که همگام با حوزه ها هستند و هردو از ویژگی خاصی برخوردارند، تصفیه و پاکسازی مهم تر است. با تصفیه این دو پایگاه جمهوری اسلامی به رشد و ترقّی خود ادامه می دهد و با انحراف این دو، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی از مسیر خود منحرف می شود.»
قبل از انقلاب برای تصفیه کردن روحانیت قدرتی نبود ولیکن بعد از انقلاب باید آن را جزء ره نمودهای عمل نشده امام در حوزه به حساب آورد. و متأسفانه افرادی هم که تصفیه و خلع لباس شده بودند مجدداً در حوزه حضور پیدا کردند.
دادگاه ویژه روحانیت: یکی از نکاتی که بعد از انقلاب امام به آن عنایت داشت این بود که دستگاه های اطلاعاتی و قضایی با روحانیون متخلف برخورد کند که دستور تشکیل دادگاه ویژه روحانیت به همین منظور است. سال اول یا دوم وزارت اطلاعات بود که به ایشان عرض کردم: دستگاه قضایی ما در شرایط حاضر از برخورد با برخی روحانی نماها ناتوان است، شما توصیه بفرمایید که شورای عالی قضایی بخش ویژه ای از تشکیلات قضا را به آن اختصاص بدهند.
ایشان پذیرفتند و چندبار توصیه کردند ولی انجام نگرفت تا این که مسئله ای راجع به فساد اخلاقی یکی از روحانیون پیش آمد که مقام معظم رهبری (که در آن وقت رئیس جمهور بودند) موضوع را با امام درمیان گذاشتند و تأکید کردند که در این موارد تشکیلات ویژه ای لازم است تا بتواند با این گونه مسائل برخورد جدّی کند. در آن جا امام احساس ضرورت کردند و دادگاه ویژه روحانیت را به وجود آوردند.
ایجاد نظم و انضباط در روحانیت: امام با این شعار که «نظم روحانیت در بی نظمی است» مخالف بود و می فرمود: «یکی از امور مهمی که مورد توجّه بزرگان و علمای حوزه علمیه قم بوده است لکن عمل مثبتی درباره آن انجام نگرفته، ایجاد نظم و انضباط در حوزه ها است که لازم است حوزه علمیه قم شروع شود و به طور جدّی و اساسی عمل بشود.»
در حال حاضر هرچند گام هایی در این زمینه برداشته شده است، لیکن تا رسیدن به نقطه مطلوب و عملی شدن فرمایش امام، فاصله زیادی داریم.
کادرسازی برای نظام: نکته دیگری که امام دربار? روحانیت مورد توجه قرار داده اند مسئله کادر سازی برای نظام است. در شرایطی که نظام جمهوری اسلامی نیاز به نیروهای روحانی دارد حوزه باید برای کادر سازی برنامه داشته باشد.
امام در این زمینه در تاریخ 18 / 9 / 1360 می فرمایند: «مدرسین حوزه ها، خصوصاً حوزه علمیه قم، فضلای حوزه های قم و مشهد و سایر حوزه ها باید ترتیبی بدهند که این احتیاجی که در سراسر کشور به ملاّ هست، به مبلّغ هست، به قاضی هست این را رفع کنند. افرادی بیایند در حوزه ها و بروند، باید رفت و آمد باشد؛ یک دسته معلم و مدرّس وقتی که آمدند و کار خودشان را انجام دادند خودشان را موظف بدانند که بروند و در بین مردم تبلیغ کنند یک جا متورم نشوند در یک جا، این طور نباشد که یک سری در حوزه به هیچ نحوه فعالیت نداشته باشند و با این وجود بمانند. این به حسب وضع کشور ما مشروع نیست. امروز کسانی که کار خودشان را تمام کردند، تحصیل خودشان را تمام کردند لکن در حوزه ها فعالیت تدریسی و فعالیت های تبلیغی و این ها را ندارند، این ها باید بروند در بلاد دیگر که محتاج هستند، در آن جا ادای وظیفه بکنند.»
متأسفانه باید بگوییم که در شرایط فعلی نه حوزه های علیمه و نه هیچ ارگانی این مسئولیت را به عهده نمی گیرد و این یکی از ضعف های جدّی است.
تخصصی شدن حوزه: نکته دیگری که امام دربار? حوزه ها مطرح کردند مسئله تخصصی شدن حوزه است. ایشان حدود دو ماه پس از پیروزی انقلاب در این باره می فرمایند:
«همان طور که قرآن ابعاد گوناگون دارد حسب ابعادی که انسان دارد، علما هم باید ابعاد مختلف داشته باشند در تألیف، حسب ابعادی که اسلام دارد و حسب ابعادی که انسان دارد. البته یک نفر نمی تواند همه این ابعاد را جواب گو باشد لکن یک حوزه مرکب از ده هزار نفر یا حوزه های مرکب از مثلاً سی هزار نفر، این ها می توانند دسته دسته باشند و هر دسته یک بُعدی را اداره بکند، یکی جهات عقلی را و یکی جهات سیاسی را، یکی جهات این هایی که همه در اسلام است. همه این جهات در اسلام است و باید حوزه ها آن طور باشند.»
در زمینه تخصصی شدن حوزه حرکت هایی شروع شده است اما ما تا نقطه مطلوب فاصله داریم.
پیوند حوزه و دانشگاه: نکته دیگر مسئله پیوند حوزه و دانشگاه است که امام فوق العاده نسبت به آن حساس بودند و در توصیه های مختلف این مسئله را مطرح می کردند که به یک نمونه از آن اشاره می کنیم:
«باید توجه داشته باشیم، باید دانشگاه ها و مدارس و همه جا توجه داشته باشند، دانشگاه پیوند خودش را با فیضیه محکم کند و فیضیه پیوستگی خودش را با دانشگاه. شما دو قشری هستید که اگر شما اصلاح بشوید، اصلاح می شود ملت ها و اگر خدای نکرده، خدای نخواسته، شما اصلاح نشوید، یا منزوی بشوید، مملکت تان و کسانی که می توانند در مملکت کاری بکنند منزوی خواهند شد، و قدرت هایی که منابع خودشان را از دست داده اند به میدان می آیند و یک حکومت وجیه الملّه می آورند روی کار.»
برای این ره نمود امام هم برنامه ریزی لازم نشده است و متأسفانه روز به روز فاصله حوزه و دانشگاه بیش تر می شود. باید به دور از شعار، برای تحقق ره نمود امام حوزه راه عملی پیدا کند.
* به نظر شما امام برای جبران این ضعف ها، در چه مواردی تأثیر گذاشتند؟
امام در همه عرصه هایی که نیاز به تأثیرگذاری در روحانیت بود کم و بیش تأثیر داشتند اما مهم ترین اثری که امام در حوزه های علمیه بلکه در جهان اسلام داشت در عرصه سیاسی یعنی جا افتادن نظریه حکومت اسلامی بود، از طریق این نظریه بود، دیانت با سیاست در جهان اسلام آمیخته شد. البته در عرصه های علمی، فرهنگی، اجتماعی و همه عرصه ها امام در جامعه و جامعه روحانیت اثر گذاری داشت، ولی به نظر من مهم ترین اثرگذاری امام در این اصل بود.
* امام می فرمودند: «کسانی که متحجران دیروز بودند، سیاست بازان امروز شده اند» به نظر شما حد اعتدال کجاست تا دخالت در سیاست، سیاست بازی تلقّی نشود؟
مرز اعتدال، سیاست به مفهوم اسلامی آن است، سیاستمداران منافع شخصی و گروهی خود را مدّنظر دارند، از این رو کسانی که در لاک تحجّر فرو رفته بودند امروز به زعم خود واردشدن در بازار سیاست را به سود خود می بینند سیاستمدار می شوند. اما سیاستمدار اسلامی به چیزی جز پیشرفت اسلام نمی اندیشد.
* عده ای از کلام امام چنین برداشت می کنند که: برخی قبلاً سیاست را حرام می دانستند، ولی الان سیاست را در خودشان منحصر می کنند و بعضی تحلیلشان این است که افراد متحجّر وقتی منافع خود را در دوری از سیاست می دیدند، سیاست گریزی شعار اصلی آن ها بوده ولی اگر با ورود در سیاست بتوانند در منافع شخصی یا گروهی موفق بشوند سیاست را در خودشان منحصر می کنند و می گویند افراد عادی جامعه حق ندارند در سیاست دخالت کنند. این نکته را شما چگونه بیان می فرمایید؟
در واقع این هم به همان نکته ای که اشاره کردم برگشت می کند؛ یعنی اگر آن موقع در برابر مبارزین می ایستادند، انگیزه اصلی آن ها تأمین منافع شخصی یا گروهی بود. آنان احساس می کردند که با این اقدام و این نوع موضع گیری آن اهداف تأمین می شود و الان که به نحو دیگری می توانند منافع خودشان را تأمین بکنند این راه را انتخاب می کنند.
* یعنی در واقع می شود گفت یک قضیه شخصی بود نه این که حضرت امام بخواهند با این جملات یک طرز فکری را معرفی کنند؟
همین طور است و راه حل آن در نظر امام تهذیب نفس می باشد.
* به نظر شما چه مقدار از اهداف امام در حوزه ها و در روحانیت تحقق پیدا کرد؟
من تصوّر می کنم اهداف آن گونه که شایسته است در حوزه ها تحقق نیافته، مواردی مثل: تصفیه حوزه ها از عناصر ناصالح، نظم دادن به حوزه ها، مسئله بسیار مهم تهذیب نفس و مسئله ساده زیستی هنوز به نقطه مطلوب نرسیده است.
* چه کسانی را می توان با ویژگیهای مورد نظر امام به عنوان مصادیق اسوه های روحانیت از آن ها نام برد؟
به طور موجز، اسوه های روحانیت از دیدگاه امام کسانی هستند که علاوه بر جامعیت علمی و بینش سیاسی، نفس خود را تهذیب کرده باشند و در خدمت مردم باشند، افرادی مانند مدرس رضوان الله تعالی علیه.
* شما رابطه قدرت طلبی و تهذیب نفس را چگونه ارزیابی می کنید؟
اگر کسی مهذّب باشد دیگر قدرت طلب نمی شود. امام در وصیت نامه اخلاقی شان به مرحوم حاج احمد آقا می فرمایند: «سعی کن که در این جهان به پیروزی در جهاد اکبر که جهاد با نفس است، یا به بعضی از مراحل آن دست یابی که اگر انسان به این پیروی برسد همه چیز و همه کس اصلاح می شود.» ....
..... .... ... ادامه دارد ....
منبع: کنگره امام خمینی و اندیشه حکومت اسلامی / مصاحبه های علمی، ج 10، ص 349.
[1] )) اشاره است به تلاش های آقای شریعتمداری در رابطه با غائله قم و هماهنگی های وی با کودتاگران.
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n136645/%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87_%D8%A8%D8%A7_%D8%AD%D8%AC%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C_%D8%B1%DB%8C_%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C
.: Weblog Themes By Pichak :.