خرداد 98 - روستای سادات محله ی (بوجایه - لاهیجان)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وب

جستجوی وب
ذکر ایام هفته
آی پی کاربر
برچسب‌ها وب
شعر (4)
لینک های مفید

Related image

***نسیم معرفت***


به نام خدا


روزنه امید


امید  واژه ای آشنا و امید بخش است و دقیقا در برابر یأس و نومیدی  است که تلخ و نازیبا و نومید کننده است  . کلمات با معانی که به همراه دارند اثر گذارند اعمّ از آثار خوب و بد . نقش کلمات در افاده معانی بسیار مهم است .  کلماتی چون  نومیدی ، خستگی ، غم ، اندوه ، حُزن ، مصیبت ، بیماری ، حادثه ناگوار  ، تصادفاتِ دلخراش ،  پریشانی ، اضطراب ، استرس ، فقر ، بدبختی ، فلاکت ، گرانی ، بحران ، بی ثباتی ، سیل ، زلزله ،  اعتیاد ، معتاد ،  بی عدالتی ، خیانت ،  دشمنی ، کینه ، عداوت ، آزار ، قتل  ، کشتار  ، خونریزی  ، جنگ ، غارت  ، آوارگی ،  نا امنی ، ظلم  ، ستم  ، جنایت ، آبرو ریزی ، حق کُشی ، دزدی ، کَلَک و حُقّه بازی ، باند و باند بازی ، ریا و ریاکاری ، نفاق ، شیطنت ، خود کُشی ، فحش ، دروغ ، تهمت ، طلاق و جدایی ،  نزاع و دعوا و پرخاشگری و ...    مخصوصا زمانی که انسان با این کلمات زیاد مواجه شود  سبب نگرانی و پریشانحالی  و خمودگی و افسردگی  و گرفتگی و انقباضِ روحی می گردد  ...   و کلماتی چون امید و امیدواری و عشق و محبت و رحمت  و صلح و آشتی و صفا و صداقت  و  مهر و وفا  و عفو و گذشت  و برداری و احسان و نیکی و  نوع دوستی  و جود و  کرم و بخشش و  گل و بلبل و گلستان و  نسیمِ خوش و آبشار و آب و چشمه و دریا و  رودخانه و کوه و طبیعتِ سرسبز  و باغ و چمن  و سبزه و نشاط و تفریح  و ... باعث نشاط و ابتهاج و سرور و شکفتگی  و انبساط  روحی است ...  در جامعه ای که زندگی می کنیم  یکایک  انسان ها  در هر  مقام و مرتبه ای که هستند  و نیز مسؤلان و حاکمان آن جامعه وظیفه دارند  که با گفتار و رفتار  و عمل و برنامه خود امید را در دل ها  و در جامعه تقویت کنند  و زنده نگه دارند و از هر کاری و سخنی که موجب دلسردی و نومیدی در بین مردم بویژه جوانان می گردد اجتناب کنند زیرا  جامعه ای که  در آن امید نباشد  و یا امیدش  آسیب ببیند  به انحطاط و سقوط نزدیک می شود  .  ما  با امید زنده ایم و با امید زندگی می کنیم و اسلام و قرآن کریم و اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ)  و خداوند متعال با آیات قرآنی ،  همه انسان ها را به امید و امیدواری دعوت می کنند . بزرگ ترین خیانت نا امید کردن دیگران است و کسانی که مردم را نامید می کنند شیطان صفت و در ردیف  شیاطین و دشمنان اسلام و خدا هستند  . انسان ها با امید تنفّس می کنند و حیات دارند و هیچ کسی نیست مگر اینکه در سایه امید زندگی می کند ... اگر معلّمی امیدش را از دست بدهد سر کلاسِ درس حاضر نمی شود و اگر هم حاضر شود  ثمربخش نیست ، اگر ورزشکاری و یا وزنه برداری امیدوار نباشد ناموفق خواهد بود . اگر مادری امید نداشته باشد به فرزند دلبندش شیر نمی دهد . اگر زن و شوهری امیدشان را از دست بدهند نظام زندگیشان مُختلّ و پاشیده  می شود  .  اگر دانشجو  و دانش آموی  امیدوار نباشد  در تحصیلاتش دچار  بحران می گردد و اگر کارگر و باغبان و کشاورز و دامداری  امیدش آسیب ببیند کارش را رها می کند و همه امورش تباه می شود ....   بابد روزنه امید حفظ شود و آسیب نبیندکسانی که متأسّفانه خودکشی می کنند در واقع همه راه ها و روزنه های امیدشان را از دست داده اند لذا اقدام به خودکشی می کنند که از گناهان کبیره است .  دولتمردان  و نمایندگان مجلس و مسؤلان بخش های مختلف اجرایی کشور و حکومت و ایمه جمعه  و نیز جرائد و مطبوعات و رسانه های دیداری و شنیداری و صاحبان قلم و بیان و تریبون و فعالان عرصه های مختلف خبری و سیاسی ...  باید با برنامه های درست و اقدامات مدبِّرانه و عاقلانه کاری کنند که مردم در همه امور زندگیشان امیدوار باشند . امید مایه حیات و شکوفایی و بالندگی جامعه است .  اگر امید در بین مردم و جامعه افزایش پیدا کند شوق به معنویات و دین و خوبی ها گسترش می یابد و جلو بسیاری از مفاسد گرفته می شود . بسیاری از ناهنجاری ها و حتی اغتشاشات ریشه در نومیدی و دلسردی و عقده های حل نشده دارد .  اگر امید و دلگرمی در میان مردم بویژه جوانان که بخش غالب جامعه هستند  تقویت گردد  طلاق ها  و بیکاری ها و جُرم و جنایت ها  و فحشا ها و مُنکَرات و فساد ها  و اعتیاد ها  و معتاد ها و ...  خیلی کم می شوند و یا از بین می روند . مساجد و نماز جمعه ها و مدارس و دانشگاه ها و ... باید با برنامه های متعالی  امید و امیدواری را در جامعه انتشار دهند .   روزنه امید باید تقویت شود و  نباید آسیب ببیند ....  به خدای مهربان امید بستیم و می بندیم ، خدایی که از همه کس به ما نزدیک تر است  .  ابوسعید ابوالخیر چه زیبا سرود :

غمناکم و  از کوی تو با غم نروم

جز شاد و امیدوار  و خُرّم نروم

از درگه همچون تو کریمی هرگز

نومید کسی نرفت و من هم نروم


 


** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی




تاریخ : چهارشنبه 98/3/8 | 6:41 عصر | نویسنده : سیذ اصغر سعادت میرقدیم | نظر

Related image

***نسیم معرفت***


بنام خدا


سفاهت چیست ؟

سفاهت عبارت است از خفت و سبکی در عقل و اندیشه  . کسی که از نعمت عقل که بعنوان پیامبر درونی است درست استفاده نکند و تمییز بین خیر و شر و نفع و ضرر ندهد چه در امور اخروی و چه در امور دنیوی ،  به سوی سفاهت گام برداشته و سفیه می باشد . هرگاه کسی خود را از خیر دنیا و آخرت محروم سازد او در نهایت  سفاهت و نادانی قرار دارد و چنین کسی بفرموده قرآن در سوره حج آیه 11 در زیان آشکاری می باشد : خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ? ذَ?لِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ . ممکن است کسی بظاهر عاقل بنظر آید اگر چنین کسی عقلش را  در مسیر درست و حق و خدمت به مردم بکار گیرد واقعا عاقل است و در غیر این صورت سفیهی و نادانی است عاقل نما که نباید فریبش را خورد و دوری از او لازم است زیرا که او دوست دارد که دیگران را همانند خویش کند . در سوره بقره آیه 13 خداوند  منافقین را  از سُفَهاء و نابخردان می شمارد درحالی که منافقین خود در ردیف مُصلحین و عاقلان می دانند : وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ ءَامِنُواْ کَمَآ ءَامَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَآ ءَامَنَ السُّفَهَآءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهآءُ وَلَکِن لَّا یَعْلَمُونَ‏  . و هنگامی که به آنان گفته شود شما نیز همانگونه که سایر مردم ایمان آورده ‏اند ایمان بیاورید با تکبّر و غرور می گویند : آیا ما نیز همانند سفیهان و ساده ‏اندیشان و سبک مغزان ، ایمان بیاوریم؟! آگاه باشید آنان خود سفیه و بى‏ خردند ولى نمى ‏دانند و نمی فهمند . 
عقل در یک تقسیم بر دو قسم است : عقل رحمانی و عقل شیطانی . منافقین و مانند آنها عقل شیطانی دارند و باید از کسانی که عقل شیطانی دارند پرهیز و دوری نمود .  از شیطان انسی و جِنّی باید گریخت تا عقل رحمانی نصیب گردد .


** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی




تاریخ : چهارشنبه 98/3/8 | 6:39 عصر | نویسنده : سیذ اصغر سعادت میرقدیم | نظر

Image result for ?تعیش الأَغنام طول حیاتها خائفة من الذئاب?‎

***نسیم معرفت***


 

بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم

 

 

*** گمان کردم رفیق و یار بودی*ولی بدتر ز گرگ و مار بودی+نسیم ادب+سعادت

 


حِکمَةُُ  عَجَبَتْنِی :

 

تَعیشُ الأَغنامُ طُولَ (طِوالَ) حَیاتِها خائِفَةََ مِنَ الذِّئابِ ثُمَّ  فِی النِّهایَةِ یَأْکُلُهَا الرّاعِی . فَکُنْ عَلَی حَذَرِِ مِمَّن تَمنَحُهُ الثِّقَةَ وَ تَظُنُّهُ صَدیقَکَ وَ هُوَ عَدُوُّکَ .

 

ترجمه متن عربی :

حکمتی که مرا به شگفتی و تعجّب وا داشت :

گوسفندان  در طول حیات و زندگیشان با ترس و وحشت از دست گرگ ها زندگی می کنند ولی در حقیقت طُعمه راعی و شَبان و چوپان واقع می شوند و چوپان آن ها را می خورد . پس بترس و برحَذَر باش نسبت به کسی که به او اعتماد می کنی و گمان داری که صدیق و  رفیق و دوست تو است در حالی که فِی الواقِع دشمنِ تو هست و از پشت به تو خنجر می زند !!!

 

گمان کردم رفیق و یار بودی

ولی بدتر ز  گرگ و مار بودی

 

شعر :  از سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 

 

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 





تاریخ : چهارشنبه 98/3/8 | 6:34 عصر | نویسنده : سیذ اصغر سعادت میرقدیم | نظر

Related image

 

***نسیم معرفت***



** ما کجاییم دراین بحرِ تفکر تو کجایی+پاسخ آیت الله خامنه ای به یکی ازشاگردان


 

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله امام خامنه ای در جلسه درس خارج از فقه خود در تاریخ دهم اردیبهشت 1398 برابر با  24 شعبانُ المُعَظّم 1440 «ه.ق» در واکنش به سؤال یکی از شاگردانشان که گفت : اگر بشود ماه رمضان به شاگردانتان افطاری هم بدهید ، ان شاء‌الله خوب است !! ،  با نیم بیت شعر از یکی از زیباترین غزل های سعدی «ما کجاییم در این بحرِ تفکر تو کجایی» پاسخ بسیار  مَلیح و زیبایی به ایشان دادند که همه حُضّار را خنداندند و خودشان هم خنده کَش دار و دلنشینی کردند . مُعظَّمُُ لَه که بحمدالله از حافظه بسیار بالایی برخوردارند و در هوش و ذکاوت و حُسن مجالست و معاشرت شُهره آفاق هستند خیلی عالی و بجا و ظریفانه از شعر شیخ اجلّ سعدی شیرازی استفاده فرمودند ... در اینجا شایسته است که غزل مورد اشاره را ذکر نماییم تا فائده بیشتری نصیب خوانندگان عزیز شود و لحظاتی جان و ضمیر و خاطرشان با شعر و غزلِ عاشقانه و عارفانه سعدی شیرین سخن ،  معطّر و مصفّا گردد .
 

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

ما کجاییم در این بَحرِ تفکر تو کجایی

آن نه خالست و زنخدان و سر زُلف پریشان

که دل اهل نظر بُرد که سِرّیست خدایی

پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند

تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی

حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان

این توانم که بیایم به محلّت به گدایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

همه سهلست تحمّل نکنم بار جدایی

روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا

در همه شهر دلی نیست که دیگر برُبایی

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

شمع را باید از این خانه به دَربردن و کُشتن

تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

سعدی آن نیست که هرگز ز کَمندت بگریزد

که بدانست که در بند تو خوشتر که رهایی

خلق گویند برو دل به هوای دگری ده

نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی

 

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی




تاریخ : چهارشنبه 98/3/8 | 6:33 عصر | نویسنده : سیذ اصغر سعادت میرقدیم | نظر

 

Related image

***نسیم معرفت***

          

                                              به نام خدا

 

                                  مسأله تناسخ و فرقه تَناسُخِیَّه


**معانی لغوی و اصطلاحی تَناسُخ :

تَناسُخ از ماده «نَ ، سَ ، خَ» : انتقال و نقل روح پس از مرگ در بدن دیگری - پی در پی آمدن - دست به دست گرداندن  - جابجایی - زائل کردن - از بین بردن و برطرف کردن - باطل کردن . تَناسُخ به معنای برداشتن چیزی و گذاشتن چیز دیگری به جای آن یا تغییر دادن چیزی به چیز دیگر است ؛ مثل «نَسَخَتِ الشَّمسُ الظِّلََ» (خورشید سایه را برطرف و زائل کرد و جای آن را گرفت). کلمه «نَسخ» در اصطلاح فقه به معنای برداشتن حُکمی در شریعت به وسیله حُکم دیگر و جایگزین کردن حُکم دوم بجای حُکم اول است و مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی معروف به میرزای قمی در کتاب «قوانین الأُصول»  در تعریف نَسخ گفته است : اَلنَسخُ رَفعُ الحُکمِ الشَّرعِیِّ بِدَلیلِِ شَرعِیِِّ مُتَأَخَّرِِ عَلَی وَجهِِ لَولاهُ لَکانَ ثابِتاً . یعنی نَسخ عبارت است از رفع حکم شرعی بواسطه دلیل شرعی متأخّر(بعدی) به گونه ای که اگر آن حکمِ بعدی نبود ، حکم اول ، ثابت و برقرار می بود و استمرار می داشت . و معنای نسخ در لغت چنین آمده است : اَلنَّسخُ هُوَ إِزالَةُ شَئِِ بِشَئِِ  یَتَعَقَّبُهُ کَنَسخِ الشََّمسِ الظِّلَّ ، وَ الظِّلِّ الشَّمسَ ، وَ الشَّیبِ  الشَّبابَ . نسخ یعنی از بین بردن و زائل نمودنِ چیزی به وسیله چیزی دیگر که به دنبال آن در می آید، مثل نسخ و از بین بردنِ خورشید سایه را و نسخِ سایه ، نور خورشید را  و نیز مانند نسخ پیری جوانی را که پیری جوانی را نسخ می کند و از بین می برد . به آمد و شد و عبور و مرور زمان‌ها که در پی یکدیگر می آیند و می روند «تَناسُخ اَزمِنَه» گفته می شود - تَناسَخَتِ الأَزمِنَةُ :  یعنی زمان ها پی در پی و به دنبال هم آمدند و رفتند . مرحوم ملاصدرای شیرازی در جلد 9 از اسفار ص 4  تَناسخ را چنین تعریف کرده است  : فَالتَّناسُخُ بِمَعنَی اِنتِقالِ النَّفسِ مِن بَدَنِِ عُنصُرِیِِّ اَو طَبیعِیِِّ اِلَی بَدَنِِ آخَرَ مُنفَصِلِِ عَنِ الأَوَّلِ ... . یعنی تناسخ به معنای انتقال نفس و روح از بدن عُنصری یا طبیعی به بدن و یا جسم دیگری که غیر از بدن اول است ، می باشد و همه اقسام تناسخ اعمِّ از تناسخ نزولی و تناسخ صعودی از نظر ملّاصدرا مُحال است مگر تناسخ مَلَکوتی که اشکالی ندارد چون تناسخ مَلَکوتی در واقع همان تجسُّم و تمثُّل اعمال در جهان آخرت است [ و امام صادق (عَلَیهِِ السَّلامُ )  فرمود : مَنْ یَزْرَعْ خَیْراََ یَحْصُدْ غِبْطَةً وَ مَنْ یَزْرَعْ شَرّاََ یَحْصُدْ نَدامَةً وَ لِکُلِّ زارِعٍ ما زَرَعَ : هر کس خوبى بکارد ، رفاه و خشنودى و سرور و شادمانی درو مى کند و هر کس بدى بکارد ، پشیمانى درومى کند و هر کس هر چه بکارد همان را برداشت مى کند .  اَلکافی ج 2 ص 458 . حدیث 19 . بِحارُ الأَنوار ج  یا 78 و یا 75  ص 373 . ] .
تَناسُخ (Tanasukh) یا سَمسارَه «Samsara»  یا وازایش یا باززایی یا تولُّدی دوباره «rebirth» یا تَکوین دوباره یا بازتَن یابی که بیشتر در ادیان هندى به کار مى رود ، اصطلاحی کلامی و فلسفی و عرفانی  به معنای انتقال روح از جسمی به جسم دیگر پس از مرگ و بازگشت دوباره آن به دنیا است . تناسخ یکی از موضوعات و مَباحِث قدیمی عِلمُ النَّفس است ریشه اعتقاد به تَناسُخ شبه قارّه هند است و از آنجا به سایر فرهنگ‌ها سرایت کرده است . و قِدمَتِ بحث و گفتگو درباره تناسخ به هزاران سال قبل برمی گردد و به نوعی می توان گفت که  همه آیین ها و نِحله ها و مذاهب و مکتب ها در جهت نفی و یا اثبات آن بحث و گفتگو و اظهار نظر کرده اند تا جایی که مرحوم صدرالمتألِّهین شیرازی در جلد 9 از کتاب اسفار ص 6 گفته است : «وَ لِذا قِیلَ ما مِن مَذهَبِِ اِلّا وَ لِلتَّناسُخِ فِیهِِ قَدَمُُ راسِخُُ» :  یعنی گفته شده است که هیچ مذهب و آیین و مکتبی نیست که  مسئله تناسخ در آن از جهت ردّ یا اثبات ، جایگاه و  مقامِ راسخ و شامخ و مُهمّی نداشته باشد . در مسئله تناسُخ اختلافات زیادی از جهت مفهومی و تعریف و تفسیر آن وجود دارد . تناسُخ با مفهوم و تعریف گوناگونی که دارد از اعتقادات و باورهای آیین هایی مانند هندو و بودا و دائو  و مانو و بَرَهما و جینیسم و سیکیسم و اهل حق و غُلات شیعه می باشد   . بر مبنای تَناسُخ ، روح انسان تا قبل از تزکیه و پاکی کامل ، بارها در بدنهای مختلف وارد شده و به این جهان بر می‌گردد و کیفیّت زندگی  او بسته به رفتار و کردار  در زندگی گذشته اش دارد . طرفداران تناسخ معتقدند روح دو گروه از انسان ها به دنیا باز نمی گردد: اوّل آنان که در مسیر سعادت به کمال نهایی رسیده اند که پس از مرگ به کمال مطلق نایل می آیند. اینان کمبودی ندارند تا بخواهند دوباره به دنیا باز گردند و کاستی های زندگی گذشته خویش را با سعی و عمل جبران کنند .  دسته دوم آنان که در حد بالای شقاوت قرار دارند. اینان نیز به دنیا باز نمی گردند؛ زیرا در ایام زندگی آن چنان به انحراف گراییده و راه سعادت را به روی خود بسته اند که دچار سقوط ابدی گردیده و نمی توانند با بازگشت به دنیا، گذشته ننگین خویش را جبران نمایند و به سعادت و کمال گرچه نسبی و محدود باشد برسند .  آنان بر این باورند که تناسخ و بازگشت به دنیا مخصوص دسته سوم است؛ یعنی گروه های متوسط که بین تکامل یافتگان سعادت مند و ساقط شدگان شقاوت مند هستند، اینان وقتی از دنیا می روند دوباره روحشان به دنیا باز می گردد و به تناسب خلق و خوی متفاوتی که دارند با شکل های مختلف و گوناگون به دنیا بر می گردند. از این رو برای هر شکلی نام مخصوصی گذاشته اند. اگر روح انسان به بدن انسان دیگری عود کند و انتقال یابد  آن را "نَسخ" و اگر به بدن حیوان منتقل گردد ، "مَسخ" و اگر  در یکی از نباتات و گیاهان داخل شود ، "فَسخ" و اگر به یکی از جمادات تعلق بگیرد "رَسخ" می نامند . مرحوم ملّاصدرای شیرازی درجلد 9 اسفار ص 4  ضمن مُحال دانستن تَناسخ ، اقسام آن را هم بیان می کند : ...  فَالتَّناسُخُ بِمَعنَی اِنتِقالِ النَّفسِ مِن بَدَنِِ عُنصُرِیِِّ اَو طَبیعِیِِّ اِلَی بَدَنِِ آخَرَ مُنفَصِلِِ عَنِ الأَوَّلِ مُحالُُ سَواءاََ کانَ فِی النُزُولِ ، اِنسانِیّاََ کانَ وَ هُوَ النَّسخُ اَو حَیوانِیّاََ وَ هُوَ المَسخُ او نَباتِیّاََ وَ هُوَ الفَسخُ اَو جَمادِیّاََ وَ هُوَ الرَّسخُ ، اَو فِی الصُّعُودِ وَ هُوَ بِالعَکسِ مِنَ الَّذِی ذَکَرناهُ . یعنی : پس آن تناسخی که به معنای انتقال نفس و روح از بدن عُنصری یا طبیعی به بدن و یا جسم دیگری که غیر از بدن اول است ، باشد ، مُحال خواهد بود و از نظر محال بودن فرقی بین تناسخ نزولی و تناسخ صعودی وجود ندارد و هر دو قسمش محال است . اقسام تناسخ نزولی عبارتند : 1- انتقال نفس و روح از انسانی به انسان دیگر که آن را نَسخ گویند 2-  انتقال روح از انسان به حیوان که آن را مَسخ نامند 3- انتقال روح از انسان به نَبات و گیاه که آن را فَسخ خوانند  4- انتقال روح از انسان به جماد که به آن رَسخ گفته می شود . تناسخ صعودی نیز که محال است به عکس آن اقسامی است که ذکر کردیم . یعنی تناسخ صعودی  آن است که نفس و روح از مرتبه پایین تر به مرتبه بالاتر انتقال یابد . مثلا روح از جسم نباتی و گیاهی به بدن حیوانی منتقل شود و سپس از بدن حیوانی به جسم انسانی وارد شود و آنگاه از جسم انسانی به مراتب بالاتر مثل فرشته یا جِرم آسمانی منتقل گردد . جامع همه این اقسامِ تَناسُخِ باطل همان تناسخ مُلکی می باشد . تناسخ  مُلکی را چنین تعریف کرده اند : اِنتِقالُ النَّفسِ مِن بَدَنِِ اِلَى بَدَنِِ آخَرَ  اَو اِنتِقالُ النَّفسِ الأِنسانِیَّةِ مِن جِسمِِ اِلَى جَسَدِِ آخَرَ : تناسخ مُلکى که به آن تناسخ «مُنفَصِل» ، «اِنفِصالى» ، «ظاهرى» و «اِنتِقالى» نیز می گویند عبارت است از انتقال و نقلِ نَفس و روح از یک بدن به بدن دیگر یا انتقال نَفس و روحِ انسانی از جسم و بدنی به جسد و بدنی دیگر . . پس همه اقسام تناسخ از نظر ملّاصدرا مُحال است مگر تناسخ مَلَکوتی که اشکالی ندارد چون تناسخ مَلَکوتی (یا تناسخ اتصالی ، باطنی ، کَونی) در واقع همان تجسُّم و تمثُّل اعمال در جهان آخرت است . تناسخ مَلَکوتی : عبارت است از انتقال روح و نفس از بدن دنیوی انسان به بدن اُخرَوی‌ او  به همراه آنچه از فضائل و رذائل که در دنیا کسب کرده است . این قسم از تناسخ به عقیده حُکَماء و فلاسفه از جمله از دیدگاه ملّا صدرا جائز و بلااشکال است و آیات و روایات نیز مؤیِّد آن می باشد . علامه حسن زاده آملی در تعریف تناسخ مَلَکُوتى، که به آن تناسخ متصل یا اتصالى و باطنى و کَونى هم گفته می شود چنین می گوید : «ظُهُورُ مَلَکاتِ النَّفسِ عَلَى مُثُلِها وََ صُوَرِها المُناسَبَةِ لَها لَدَى النَّفسِ وَ فِى صُقعِها وَ حاقِّ ذاتِها»؛ تناسخ ملکوتى آن است که مَلَکات نفس به صورت‌هاى مِثالى مناسب با آن مَلَکات در نزد نفس و بلکه در ذات نفس ظهور یابند . (حسن حسن‌زاده آملى، سَرح‌ُالعُیُون فى شَرح‌ِالعُیُون  ص811.)

 

** فرقه تَناسُخِیَّه :  یعنی کسانی که قائل به تَناسُخ هستند .  تناسُخِیان معتقدند که نُفوس و اَرواح انسانی پس از مرگ در صورتی مُجرّد و بی نیاز از اَبدان و اَجساد  می شوند که همه کمالاتِ نفسانی و روحانی را بالفعل ، واجد و دارا گردند و هیچ چیزی از کمالاتشان در مرتبه بالقوّه باقی نمانده باشد و اما نفوس و اَرواحی که حائز همه کمالات نباشند و بخشی از کمالاتشان بالقوّه مانده باشد در این صورت از اَبدانی به اَبدانی دیگر منتقل می شوند تا به غایت و نهایت کمال از جهت علمی و اخلاقی برسند .  تَناسُخِیّه این نوع انتقال را نَسخ می گویند  .  طرفداران و معتقدان به تناسخ می گویند ارواح دو گروه از انسان ها به دنیا  برنمی گردند : اوّل آنانی که در مسیر زندگی و طریق سعادت و نیکبختی و رستگاری به نهایت کمال رسیده باشند . آنها نقص و کمبودی ندارند تا بخواهند دوباره به دنیا باز گردند  و نقصان خود را جبران کنند  .  دسته دوم آنهایی  که در مسیر زندگی و دوران عمرشان به نهایت شر و شقاوت رسیده باشند . اینها نیز به دنیا برنمی گردند زیرا در ایام زندگی آنچنان  منحطّ و منحرف  و ساقط شده اند که همه راه های خیر و سعادت را به روی خود بسته اند و راهی برای جبران ندارند . ...  به لینک زیر پایگاه اندیشوران مراجعه شود :

http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15521


** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی


******************************

1-[تفسیر سوره کهف+اَلمیزان+ توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه +قسمت اوّل :  http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15095  ] .


2-[ تفسیر سوره کهف+اَلمیزان+توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+قسمت دوّم: http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15166  ]


3-[تفسیر سوره کهف+المیزان+ توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+قسمت سوّم http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15203  ]


4-[ تفسیر سوره کهف+المیزان+ توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+قسمت چهارم : http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15375   ]


5[ تفسیر سوه کهف+اَلمیزان+توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+قسمت پنجم : http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15494]

************************************

*** سعادت میرقدیم ها - دانش پیما+کلیک

http://saadatmirghadimha.rzb.ir/

http://saadatmirghadimha.rzb.ir/




تاریخ : چهارشنبه 98/3/8 | 6:30 عصر | نویسنده : سیذ اصغر سعادت میرقدیم | نظر


  • paper | فال حافظ | فروش Backlinks
  • رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی