سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مسأله تناسخ و فرقه تَناسُخِیَّه+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لا

 

Related image

***نسیم معرفت***

          

                                              به نام خدا

 

                                  مسأله تناسخ و فرقه تَناسُخِیَّه


**معانی لغوی و اصطلاحی تَناسُخ :

تَناسُخ از ماده «نَ ، سَ ، خَ» : انتقال و نقل روح پس از مرگ در بدن دیگری - پی در پی آمدن - دست به دست گرداندن  - جابجایی - زائل کردن - از بین بردن و برطرف کردن - باطل کردن . تَناسُخ به معنای برداشتن چیزی و گذاشتن چیز دیگری به جای آن یا تغییر دادن چیزی به چیز دیگر است ؛ مثل «نَسَخَتِ الشَّمسُ الظِّلََ» (خورشید سایه را برطرف و زائل کرد و جای آن را گرفت). کلمه «نَسخ» در اصطلاح فقه به معنای برداشتن حُکمی در شریعت به وسیله حُکم دیگر و جایگزین کردن حُکم دوم بجای حُکم اول است و مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی معروف به میرزای قمی در کتاب «قوانین الأُصول»  در تعریف نَسخ گفته است : اَلنَسخُ رَفعُ الحُکمِ الشَّرعِیِّ بِدَلیلِِ شَرعِیِِّ مُتَأَخَّرِِ عَلَی وَجهِِ لَولاهُ لَکانَ ثابِتاً . یعنی نَسخ عبارت است از رفع حکم شرعی بواسطه دلیل شرعی متأخّر(بعدی) به گونه ای که اگر آن حکمِ بعدی نبود ، حکم اول ، ثابت و برقرار می بود و استمرار می داشت . و معنای نسخ در لغت چنین آمده است : اَلنَّسخُ هُوَ إِزالَةُ شَئِِ بِشَئِِ  یَتَعَقَّبُهُ کَنَسخِ الشََّمسِ الظِّلَّ ، وَ الظِّلِّ الشَّمسَ ، وَ الشَّیبِ  الشَّبابَ . نسخ یعنی از بین بردن و زائل نمودنِ چیزی به وسیله چیزی دیگر که به دنبال آن در می آید، مثل نسخ و از بین بردنِ خورشید سایه را و نسخِ سایه ، نور خورشید را  و نیز مانند نسخ پیری جوانی را که پیری جوانی را نسخ می کند و از بین می برد . به آمد و شد و عبور و مرور زمان‌ها که در پی یکدیگر می آیند و می روند «تَناسُخ اَزمِنَه» گفته می شود - تَناسَخَتِ الأَزمِنَةُ :  یعنی زمان ها پی در پی و به دنبال هم آمدند و رفتند . مرحوم ملاصدرای شیرازی در جلد 9 از اسفار ص 4  تَناسخ را چنین تعریف کرده است  : فَالتَّناسُخُ بِمَعنَی اِنتِقالِ النَّفسِ مِن بَدَنِِ عُنصُرِیِِّ اَو طَبیعِیِِّ اِلَی بَدَنِِ آخَرَ مُنفَصِلِِ عَنِ الأَوَّلِ ... . یعنی تناسخ به معنای انتقال نفس و روح از بدن عُنصری یا طبیعی به بدن و یا جسم دیگری که غیر از بدن اول است ، می باشد و همه اقسام تناسخ اعمِّ از تناسخ نزولی و تناسخ صعودی از نظر ملّاصدرا مُحال است مگر تناسخ مَلَکوتی که اشکالی ندارد چون تناسخ مَلَکوتی در واقع همان تجسُّم و تمثُّل اعمال در جهان آخرت است [ و امام صادق (عَلَیهِِ السَّلامُ )  فرمود : مَنْ یَزْرَعْ خَیْراََ یَحْصُدْ غِبْطَةً وَ مَنْ یَزْرَعْ شَرّاََ یَحْصُدْ نَدامَةً وَ لِکُلِّ زارِعٍ ما زَرَعَ : هر کس خوبى بکارد ، رفاه و خشنودى و سرور و شادمانی درو مى کند و هر کس بدى بکارد ، پشیمانى درومى کند و هر کس هر چه بکارد همان را برداشت مى کند .  اَلکافی ج 2 ص 458 . حدیث 19 . بِحارُ الأَنوار ج  یا 78 و یا 75  ص 373 . ] .
تَناسُخ (Tanasukh) یا سَمسارَه «Samsara»  یا وازایش یا باززایی یا تولُّدی دوباره «rebirth» یا تَکوین دوباره یا بازتَن یابی که بیشتر در ادیان هندى به کار مى رود ، اصطلاحی کلامی و فلسفی و عرفانی  به معنای انتقال روح از جسمی به جسم دیگر پس از مرگ و بازگشت دوباره آن به دنیا است . تناسخ یکی از موضوعات و مَباحِث قدیمی عِلمُ النَّفس است ریشه اعتقاد به تَناسُخ شبه قارّه هند است و از آنجا به سایر فرهنگ‌ها سرایت کرده است . و قِدمَتِ بحث و گفتگو درباره تناسخ به هزاران سال قبل برمی گردد و به نوعی می توان گفت که  همه آیین ها و نِحله ها و مذاهب و مکتب ها در جهت نفی و یا اثبات آن بحث و گفتگو و اظهار نظر کرده اند تا جایی که مرحوم صدرالمتألِّهین شیرازی در جلد 9 از کتاب اسفار ص 6 گفته است : «وَ لِذا قِیلَ ما مِن مَذهَبِِ اِلّا وَ لِلتَّناسُخِ فِیهِِ قَدَمُُ راسِخُُ» :  یعنی گفته شده است که هیچ مذهب و آیین و مکتبی نیست که  مسئله تناسخ در آن از جهت ردّ یا اثبات ، جایگاه و  مقامِ راسخ و شامخ و مُهمّی نداشته باشد . در مسئله تناسُخ اختلافات زیادی از جهت مفهومی و تعریف و تفسیر آن وجود دارد . تناسُخ با مفهوم و تعریف گوناگونی که دارد از اعتقادات و باورهای آیین هایی مانند هندو و بودا و دائو  و مانو و بَرَهما و جینیسم و سیکیسم و اهل حق و غُلات شیعه می باشد   . بر مبنای تَناسُخ ، روح انسان تا قبل از تزکیه و پاکی کامل ، بارها در بدنهای مختلف وارد شده و به این جهان بر می‌گردد و کیفیّت زندگی  او بسته به رفتار و کردار  در زندگی گذشته اش دارد . طرفداران تناسخ معتقدند روح دو گروه از انسان ها به دنیا باز نمی گردد: اوّل آنان که در مسیر سعادت به کمال نهایی رسیده اند که پس از مرگ به کمال مطلق نایل می آیند. اینان کمبودی ندارند تا بخواهند دوباره به دنیا باز گردند و کاستی های زندگی گذشته خویش را با سعی و عمل جبران کنند .  دسته دوم آنان که در حد بالای شقاوت قرار دارند. اینان نیز به دنیا باز نمی گردند؛ زیرا در ایام زندگی آن چنان به انحراف گراییده و راه سعادت را به روی خود بسته اند که دچار سقوط ابدی گردیده و نمی توانند با بازگشت به دنیا، گذشته ننگین خویش را جبران نمایند و به سعادت و کمال گرچه نسبی و محدود باشد برسند .  آنان بر این باورند که تناسخ و بازگشت به دنیا مخصوص دسته سوم است؛ یعنی گروه های متوسط که بین تکامل یافتگان سعادت مند و ساقط شدگان شقاوت مند هستند، اینان وقتی از دنیا می روند دوباره روحشان به دنیا باز می گردد و به تناسب خلق و خوی متفاوتی که دارند با شکل های مختلف و گوناگون به دنیا بر می گردند. از این رو برای هر شکلی نام مخصوصی گذاشته اند. اگر روح انسان به بدن انسان دیگری عود کند و انتقال یابد  آن را "نَسخ" و اگر به بدن حیوان منتقل گردد ، "مَسخ" و اگر  در یکی از نباتات و گیاهان داخل شود ، "فَسخ" و اگر به یکی از جمادات تعلق بگیرد "رَسخ" می نامند . مرحوم ملّاصدرای شیرازی درجلد 9 اسفار ص 4  ضمن مُحال دانستن تَناسخ ، اقسام آن را هم بیان می کند : ...  فَالتَّناسُخُ بِمَعنَی اِنتِقالِ النَّفسِ مِن بَدَنِِ عُنصُرِیِِّ اَو طَبیعِیِِّ اِلَی بَدَنِِ آخَرَ مُنفَصِلِِ عَنِ الأَوَّلِ مُحالُُ سَواءاََ کانَ فِی النُزُولِ ، اِنسانِیّاََ کانَ وَ هُوَ النَّسخُ اَو حَیوانِیّاََ وَ هُوَ المَسخُ او نَباتِیّاََ وَ هُوَ الفَسخُ اَو جَمادِیّاََ وَ هُوَ الرَّسخُ ، اَو فِی الصُّعُودِ وَ هُوَ بِالعَکسِ مِنَ الَّذِی ذَکَرناهُ . یعنی : پس آن تناسخی که به معنای انتقال نفس و روح از بدن عُنصری یا طبیعی به بدن و یا جسم دیگری که غیر از بدن اول است ، باشد ، مُحال خواهد بود و از نظر محال بودن فرقی بین تناسخ نزولی و تناسخ صعودی وجود ندارد و هر دو قسمش محال است . اقسام تناسخ نزولی عبارتند : 1- انتقال نفس و روح از انسانی به انسان دیگر که آن را نَسخ گویند 2-  انتقال روح از انسان به حیوان که آن را مَسخ نامند 3- انتقال روح از انسان به نَبات و گیاه که آن را فَسخ خوانند  4- انتقال روح از انسان به جماد که به آن رَسخ گفته می شود . تناسخ صعودی نیز که محال است به عکس آن اقسامی است که ذکر کردیم . یعنی تناسخ صعودی  آن است که نفس و روح از مرتبه پایین تر به مرتبه بالاتر انتقال یابد . مثلا روح از جسم نباتی و گیاهی به بدن حیوانی منتقل شود و سپس از بدن حیوانی به جسم انسانی وارد شود و آنگاه از جسم انسانی به مراتب بالاتر مثل فرشته یا جِرم آسمانی منتقل گردد . جامع همه این اقسامِ تَناسُخِ باطل همان تناسخ مُلکی می باشد . تناسخ  مُلکی را چنین تعریف کرده اند : اِنتِقالُ النَّفسِ مِن بَدَنِِ اِلَى بَدَنِِ آخَرَ  اَو اِنتِقالُ النَّفسِ الأِنسانِیَّةِ مِن جِسمِِ اِلَى جَسَدِِ آخَرَ : تناسخ مُلکى که به آن تناسخ «مُنفَصِل» ، «اِنفِصالى» ، «ظاهرى» و «اِنتِقالى» نیز می گویند عبارت است از انتقال و نقلِ نَفس و روح از یک بدن به بدن دیگر یا انتقال نَفس و روحِ انسانی از جسم و بدنی به جسد و بدنی دیگر . . پس همه اقسام تناسخ از نظر ملّاصدرا مُحال است مگر تناسخ مَلَکوتی که اشکالی ندارد چون تناسخ مَلَکوتی (یا تناسخ اتصالی ، باطنی ، کَونی) در واقع همان تجسُّم و تمثُّل اعمال در جهان آخرت است . تناسخ مَلَکوتی : عبارت است از انتقال روح و نفس از بدن دنیوی انسان به بدن اُخرَوی‌ او  به همراه آنچه از فضائل و رذائل که در دنیا کسب کرده است . این قسم از تناسخ به عقیده حُکَماء و فلاسفه از جمله از دیدگاه ملّا صدرا جائز و بلااشکال است و آیات و روایات نیز مؤیِّد آن می باشد . علامه حسن زاده آملی در تعریف تناسخ مَلَکُوتى، که به آن تناسخ متصل یا اتصالى و باطنى و کَونى هم گفته می شود چنین می گوید : «ظُهُورُ مَلَکاتِ النَّفسِ عَلَى مُثُلِها وََ صُوَرِها المُناسَبَةِ لَها لَدَى النَّفسِ وَ فِى صُقعِها وَ حاقِّ ذاتِها»؛ تناسخ ملکوتى آن است که مَلَکات نفس به صورت‌هاى مِثالى مناسب با آن مَلَکات در نزد نفس و بلکه در ذات نفس ظهور یابند . (حسن حسن‌زاده آملى، سَرح‌ُالعُیُون فى شَرح‌ِالعُیُون  ص811.)

 

** فرقه تَناسُخِیَّه :  یعنی کسانی که قائل به تَناسُخ هستند .  تناسُخِیان معتقدند که نُفوس و اَرواح انسانی پس از مرگ در صورتی مُجرّد و بی نیاز از اَبدان و اَجساد  می شوند که همه کمالاتِ نفسانی و روحانی را بالفعل ، واجد و دارا گردند و هیچ چیزی از کمالاتشان در مرتبه بالقوّه باقی نمانده باشد و اما نفوس و اَرواحی که حائز همه کمالات نباشند و بخشی از کمالاتشان بالقوّه مانده باشد در این صورت از اَبدانی به اَبدانی دیگر منتقل می شوند تا به غایت و نهایت کمال از جهت علمی و اخلاقی برسند .  تَناسُخِیّه این نوع انتقال را نَسخ می گویند  .  طرفداران و معتقدان به تناسخ می گویند ارواح دو گروه از انسان ها به دنیا  برنمی گردند : اوّل آنانی که در مسیر زندگی و طریق سعادت و نیکبختی و رستگاری به نهایت کمال رسیده باشند . آنها نقص و کمبودی ندارند تا بخواهند دوباره به دنیا باز گردند  و نقصان خود را جبران کنند  .  دسته دوم آنهایی  که در مسیر زندگی و دوران عمرشان به نهایت شر و شقاوت رسیده باشند . اینها نیز به دنیا برنمی گردند زیرا در ایام زندگی آنچنان  منحطّ و منحرف  و ساقط شده اند که همه راه های خیر و سعادت را به روی خود بسته اند و راهی برای جبران ندارند . ...  به لینک زیر پایگاه اندیشوران مراجعه شود :

http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15521


** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی


******************************

1-[تفسیر سوره کهف+اَلمیزان+ توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه +قسمت اوّل :  http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15095  ] .


2-[ تفسیر سوره کهف+اَلمیزان+توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+قسمت دوّم: http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15166  ]


3-[تفسیر سوره کهف+المیزان+ توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+قسمت سوّم http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15203  ]


4-[ تفسیر سوره کهف+المیزان+ توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+قسمت چهارم : http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15375   ]


5[ تفسیر سوه کهف+اَلمیزان+توسط آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+قسمت پنجم : http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=15494]

************************************

*** سعادت میرقدیم ها - دانش پیما+کلیک

http://saadatmirghadimha.rzb.ir/

http://saadatmirghadimha.rzb.ir/



      

از ماست که بر ماست+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+وبلاگ رو

 

 

Image result for ?تصویر خامنه ای و خمینی?‎

Image result for ?تصویر خامنه ای و خمینی?‎

***نسیم معرفت***

 

به نام خدا


از ماست که بر ماست


 

برخی از آسیب ها  و خسارت ها در کشور ناشی از حوادث طبیعی است که کمی هم طبیعی است هر چند که بشریت و جوامع بشری در طول  تاریخ در مَصاف با حوادث طبیعی به راه حل های ثمر بخشی رسیده اند و می رسند و مسؤلان کشور ما هم باید در این باره طرح و فکر و برنامه دقیق داشته باشند  ...   و برخی از آسیب های مختلف اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و حتی مدیریتی در کشور ما ناشی از کاستی ها و خسارت هایی است که از رژیم فاسد شاهنشاهی پهلوی و مانند آن بجا مانده است که باید در این باره  چاره اندیشی شود  و اقداماتی انجام گیرد ...  و بخشی از مشکلات و گرفتاری ها ناشی از فشارها و تهدیدها و اقدامات خصمانه و کینه توزانه دشمنان اسلام و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است که از قبل و بعد از انقلاب وجود داشته و هنوز هم با فراز و نشیب هایی ادامه دارد . یک سال و اندی و یا دو سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذشت که مستکبرین عالَم از شرق و غرب و در رأس آنها آمریکای جهانخوار و ستمگر در تاریخ 31 شهریور سال 1359 جنگ ویرانگری را توسط رژیم سفّاک و جتایتکار حزب بعث عراق و صدّام ملعون به کشور و ملّت و نظامِ مقدّسِ نوپای ما وارد کردند که هنوز هم آثار تخریبی آن مشاهده می شود ، اگر چه از زاویه دیگر به فرمایش امام خمینی «ره» ما می پذیریم که جنگ یک نعمت بود تا در برابر تهدیدهای دیگر آبدیده تر و محکم تر و استوارتر و مقاوم تر باشیم ...  بحمدالله به برکت اسلام و قرآن و اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ)  و هدایت ها و رهنمود های علماء و مراجع عظام و روحانیت و خواصِّ مُتعهد حوزوی و دانشگاهی و درایت و بصیرت ملّت شریف ایران و اقدامات و آمادگی های نهاد های امنیتی و نظامی بخصوص سپاه و بسیج و نیز به برکت هدایت ها و تدبیرهای هوشمندانه و مقتدرانه حضرت امام خمینی و امام خامنه ای تا کنون در برابر همه اقدامات و تهدیدات و فشارهای ظالمانه دشمنان اسلام و انقلاب و معاندین داخلی و خارجی ایستادگی کردیم و  نقشه های شوم شان را نقش بر آب کردیم و خواهیم کرد ... دشمنان اسلام و انقلاب و حکومت های استکباری از ولایت فقیه و ولیّ فقیه ضربه خوردند زیرا که هر نقشه شومی که پیاده کردند توسط این رُکنِ رَکینِ نظام  از هم پاشید و عقیم ماند و باید بدانیم که :  ولایت فقیه ستون و عمود استوارِ خیمه نظام و انقلاب و دژِ نفوذ ناپذیر است . مسؤلان و همه ملت باید قدر این هدیه الهی را بدانند . امام خمینی ولایت فقیه را هدیه الهی می دانست و فرمودند : ولایت فقیه برای مسلمین یک هدیه ‏ای است که خدای تبارک و تعالی داده است . (صحیفه امام؛ ج 10، ص 407 . ) و نیز جهت صیانت از کشور و نظام توصیه فرمودند : پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد ....   و همچنین بخشی از مشکلات و خسارت ها و گرفتاری های کشور و ملّت عزیز ما ناشی از سوء مدیریت و بی عرضگی و سادگی و سطحی نگری برخی از مسؤلین است که مستکبرین را جسور و گستاخ کرده و فشارها و تهدیدات و تحریم ها را افزایش داده است . اگر دست اندرکاران امور اجرایی کشور در سطوح مختلف اعمّ از دولت و مجلس و ...  به رهنمود ها و دستورالعمل ها و تذکرات و اخطارهای واقع بینانه ولیّ فقیه زمان و ولیّ امر مسلمین حضرت آیت الله العُظمی امام خامنه ای  اهتمام و توجه و عمل می کردند بسیاری از این فشارها و مشکلات معیشتی و ناهنجاری های فرهنگی و سیاسی و ...  مُرتفع می شد ولی چه کنیم که : از ماست که بر ماست . و چه زیبا سرود آن شاعر ناموَر :  از خویش بنالیم که جانِ سخن اینجاست - از ماست که‌ بر ماست * ما بحث نرانیم در آن نکته که پیداست - از ماست که‌ بر ماست ...  امید است که برخی از مسؤلین بیدار شوند و دغدغه های مردم و علماء و روحانیت متعهد و رهبر عزیز ما را درک  کنند و بفهمند و بیشتر از این مایه زیان و ضرر نگردند .


آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 




      

شعری بسیار زیباازآیة الله حُجت هاشمی خراسانی در وصف امام زمان عج

 

Image result for ?حجت هاشمی خراسانی?‎

***نسیم معرفت***

 

 

***  شعری بسیار زیبا و عالی از آیة الله سید علی حُجت هاشمی خراسانی از سادات موسوی در وصف امام زمان (عج)


             (اَبو مُعین حَمیدُ الدّین سیّد عَلِیّ حُجت هاشمی خُراسانی)



تذکر مهم : اینجانب سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی  مُفتَخرم  که در آستانه میلاد با سعادت  و سراسر نور حُجت ثانی عَشَر و  قُطب دائره امکان  و مُنجی عالَم بشریّت ، توفیقی نصیب شد تا  این شعرِ ناب  از آیة الله سیّد علی حُجت هاشمی خراسانی را  که در وصف حضرت حُجّة بن الحَسَن العسکری   (عَلَیهِِما السَّلامُ ) سروده اند در تاریخ  29  /  1  /  1398  تایپ کنم  و در (وبلاگِ نسیم معرفت)  منتشر سازم .  امیدوارم  که این کار ناقابل سبب خوشنودی آن عزیز سفر کرده باشد .

 

گر دل سنگ تو بر ما مهربان می شد چه می شد

گر لبِ لعل تو بر ما رایگان می شد چه می شد

خسته و آزرده گشته در ره وصل تو ای دوست

دیدن رویت نصیب عاشقان می شد چه می شد

مر مرا اندر همه عالَم نباشد آشیانه

بر سَرِ کویت مرا گر آشیان می شد چه می شد

گشته ام چون مو برای دیدن  روی نکویت

گر گل رویت انیس بُلبلان می شد چه می شد

ای دو زُلفِ تو کَمَندِ هر خردمندِ برومند

گر دو دستم را کَمَند از گیسوان می شد چه می شد

تا به کی بایست اندر آتش هِجرت بسوزم

گر یکی مَعذور از این امتحان می شد چه می شد

تو نکو دانی مرا و من نکو خود می شناسم

اِمتحان گر مُنعَدِم اندر میان می شد چه می شد

از شرابِ لَعل فامت جُرعه ای ما را بنوشان

جُرعه ای گر زان بکام مَیکَشان می شد چه می شد

خانه دل کرده ام از هر خسی جاروب و خالی

گر دلم مَر حضرتت را میزبان می شد چه می شد

من شنیدستم بمهمانی روی هر شب به جایی

گر شبی ما را جمالت میهمان می شد چه می شد

هر کسی را توشه ای پنهان ز دیدارِ نکویت

قسمت این خسته گر اندر عَیان می شد چه می شد

ای سُلَیمانِ زمان ای حاکِم اندر مُلکِ امکان

گر ترا یک نَظْرَه بر ما دوستان می شد چه می شد

نی غلط گفتم  ترا بر ما هزاران لُطف و مِهر است 

ار به ظاهر رحمتی بر شیعیان می شد چه می شد

ای که اندر عفو و بخشش بی مِثال و بی نظیری

بخششت گر شاملِ این عاصِیان می شد چه می  شد

حُجَّتِ افسرده دل  در  انتظارِ  دیدنِ  تو

گر لقایی قسمت این بی نشان می شد چه می شد

 

*  توضیحی کوتاه در باره مصرع اول از شعر مذکور :


گر دل سنگ تو بر ما مهربان می شد چه می شد  ....

 

یکی از چیزهایی که در اشعار عُرَفاء عالیمقام مُتعارف است  مسئله مُعاتَبه با معشوق است که عاشق جهت تحریک و جلب توجه معشوق به سوی خویش  با او معاتبه می کند . گاهی عاشق به معشوقش می گوید : تو خیلی بی وفایی ، قرار اینگونه نبوده ، چرا توجهی به من بیچاره نمی کنی   و نمونه هایش در اشعار حافظ دیده می شود . مثل این شعر از حافظ که می فرماید :

چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری

سرگرانی صفت نرگس رَعنا باشد


کلمه سر گرانی  به معنای  سنگینی در رفتار و بی اعتنایی و تکبر و غرور  آمده است.


در لسان ادعیّه معصوین علیهم السلام نیز دلال و عتاب و ... به معشوق  با توجه به مقاماتشان  در نزد خداوند متعال وارد شده است .


در آغازین  شعر فوق از  آیت الله حجت هاشمی خراسانی  جهت جلب نظر آن حضرت به سوی خود چنین گفته است :

 

گر دل سنگ تو بر ما مهربان می شد چه می شد

گر لبِ لعل تو بر ما رایگان می شد چه می شد

 

یعنی آقا جان  از اینکه عمری  این همه داد و فریاد می کنم گویا دل نازنینت  سخت شده و به ما توجهی نمی فرمایی ....


 

تذکر مهم : اینجانب سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی  مُفتَخرم  که در آستانه میلاد با سعادت  و سراسر نور حُجت ثانی عَشَر و  قُطب دائره امکان  و مُنجی عالَم بشریّت ، توفیقی نصیب شد تا  این شعرِ ناب  از آیة الله سیّد علی حُجت هاشمی خراسانی را  که در وصف حضرت حُجّة بن الحَسَن العسکری   (عَلَیهِِما السَّلامُ ) سروده اند در تاریخ  29  /  1  /  1398  تایپ کنم  و در (وبلاگِ نسیم معرفت)  منتشر سازم .  امیدوارم  که این کار ناقابل سبب خوشنودی آن عزیز سفر کرده باشد .

 

http://nasimemarefat.parsiblog.com/Posts/4948/  + وبلاگ نسیم معرفت



      

با شهید و شهداء حسّ رفاقت دارم+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاه

Image result for ?ملتی که شهادت دارد شکست ندارد?‎

**نسیم معرفت***


** شهدا مظهر پاکیّ و صفا و عشقند+نسیم ادب +کلیک

 

شوق شهادت


«در دلم یکسره من شوق شهادت دارم»

شوقِ پرواز سوی کوی سعادت  دارم

دلم از ماندن در روی زمین بیزار است

میل سوی شهدا و سوی جنت دارم

شهدا مظهر پاکیّ و صفا و عشقند

با شهید و شهداء حسّ رفاقت دارم

مرغ طوفان زده ام قدرت پروازم نیست

با همین حال، هوسِ راه شهادت دارم

 

شهید +شعر :  از سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی


*********************************************

 

Image result for ?احادیثی از امامان در باره شهادت?‎

***نسیم معرفت***

 

به نام خدا


آمادگی شهادت کمتر از خود شهادت نیست .


ترور های کور اشرار و منافقین و اَیادی استکبار جهانی و شهادت و یا مجروح شدن عزیزان ما مایه ننگ و نکبت و سیه روزی برای دشمنان و مُعاندین و منافقین و باعث افتخار و عزت و سربلندی در دنیا و آخرت برای شهداء و جانبازان ما است . اسلام و قرآن در کنار منطق گویا و رسای خود در برابر کفار و دشمنان قسم خورده ، جهاد و مبارزه شهادت طلبانه دارد و باب جهاد بدون باب شهادت معنایی ندارد اگر چه در واقعه ای کسی هم به شهادت نرسد ولی آمادگی شهادت کمتر از خود شهادت نیست . پیغمبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)  و ائمّه طاهرین   (عَلَیهِمُ السَّلامُ) و حضرت فاطمه  (سَلامُ اللهِ عَلَیها)  همه آنها به نوعی از انواع و به نحوی از اَنحاء به شهادت رسیدند و طبق اخبار وارده حضرت ولیّعصر    (عَجَّلَ اللهُ تَعالَی فَرَجَهُ الشَّریفُ)   نیز بعد از دوران حکومت عدل گستر خویش نیز به فوز عظیم شهادت نائل می گردد . شیعیان علی بن ابیطالب   (عَلَیهِ السَّلامُ)  و آل علی  درس ایثار و جهاد و شهادت را از مکتب علی بن ابیطالب (عَلَیهِ السَّلامُ) و از کربلای خونین حسین بن علی (عَلَیهِما السَّلامُ) گرفته اند . انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران محصول فداکاری ها و  رشادت ها   و جانبازی ها و شهادت ها ی مجاهدانِ راستین راه قرآن و اسلام و اهل بیت  (عَلَیهِمُ السَّلامُ)  بوده است و شجره طیّبه جمهوری اسلامی با خون صدها هزار شهید و جانباز آبیاری گشت و تا زمانی که مجاهدان و انقلابیون و مبارزان و پاسداران راستین و شهادت طلب برای دفاع از مرزهای گوناگون این نظام مقدس با همه وجود خود آماده به خدمت و فداکاری باشند دشمنان و معاندین راه به جایی نخواهند برد و به اهداف شومشان نخواهند رسید. ملت ما که درس جهاد و شهادت را از عاشورای حسینی گرفته است هرگز مرعوب اقداماتِ جنایت آمیز تروریست ها و پشتیبانان آنها نخواهد شد بلکه روز به روز بیدارتر و مقاوم تر می گردند . حضرت امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران «ره» در خطاب به تروریست های جنایتکار فرمودند : این نهضت باید زنده بماند و زنده ماندنش به این خونریزیها(شهادت ها) است . بریزید خونها را ؛ زندگی ما دوام پیدا می کند. بُکشید ما را ؛ ملت ما بیدارتر می شود. ما ازمرگ نمی ترسیم ... لکن (شما) منطق ندارید، منطق شما ترور است ! منطق اسلام تروررا باطل می داند. اسلام منطق دارد ...   و حضرت سیِّدُ السّاجدین زین العابدین (عَلَیهِ السَّلامُ)  در مقابل تهدید های اِبن زیاد ملعون چنین فرمودند : «أَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنی یَابْنَ زِیادِِ، أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَهٌ وَ کَرامَتَنَا الشَّهادَهُ» : اى پسر زیاد ! (ای حرام زاده) آیا ما را با قتل و کُشتن تهدید مى کنى؟!!  مگر نمى دانى که کشته شدن و شهادت در راه خدا  سیره و عادت دیرینه ما و مایه کرامت و افتخار ماست؟!! 

[لُهوف سیِّد بن طاووس ص202  - بِحارُ الانوار، ج45، حدیث118 .- ترجمه نَفَسُ المَهمُوم  مرحوم شیخ عبّاس قمی ص 458 -  مَناقِب آل ابی طالب، ج 3، ص 305 - بِحارُ الأنوار، ج 45، ص 137 و 174- مَعالِی السِّبطَین، ج 2، ص178.]


** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی


http://nasimemarefat.parsiblog.com/Posts/4912/

 




      

درازدواج مُوقَّت طلاق وجود نداردبلکه انقضای مدت ویابخشش مدت...+و

Related image


* در ازدواج مُوقَّت طلاق وجود ندارد بلکه انقضای مدت و یا بخشش مدت از طرف شوهر است :

 

طلاق مخصوص نکاح دائم است و در ازدواج موقت وجود ندارد. (قانون مدنی . ماده 1139)

ازدواج موقت به فوت یکی از طرفین ، فسخِ نکاح  ،بذلِ مدت از طرف شوهر و انقضای مدت معیّن‌شده منحل می‌شود. فسخ نکاح می‌تواند بر مبنای وجود عیوبی مشخص در زن یا مرد یا عدم وجود صفتی که ضمن عقد شرط شده یا عقد بر آن واقع شده انجام گیرد. عیوبی نظیر جنون ، خصاء  ، عنن و عدم توانایی بر انجام عمل جنسی در مرد موجب حق فسخ برای زن خواهد بود. عیوب موجود در زن که حق فسخ برای مرد ایجاد می‌کنند (چنانچه عیوب مزبور در حال عقد موجود بوده‌ و پس از عقد ظاهر نشده‌باشند) نیز عبارت‌اند از قرن ، برص ، جذام ، افضاء  ، زمین‌گیری ، نابینایی از هردو چشم . چنان‌چه هریک از طرفین پیش از عقد به وجود عیب مزبور در طرف دیگر عالم باشد ، حق فسخ نخواهد داشت.
 
شوهر می‌تواند در هر زمانی از ازدواج موقت مدت باقی‌مانده را به زن ببخشد و عقد را منحل کند ، چه زن به این امر راضی باشد چه نباشد. همچنین با انقضای مدت تعیین‌شده‌ در ازدواج موقت  ،عقد منحل می‌شود. تنها راهی که به زن اختیار انحلال ازدواج موقت را می‌دهد ،شرط ضمن عقد یا وکالت‌نامه مبنی بر داشتن حق بذل مدت از سوی شوهر است.


آیا صیغه 99 ساله دزست است ؟

 
با توجه به شرایط صیغه موقت به نظر می‌رسد که بتوان زمان آن را طولانی مدت در نظر گرفت . ولی عقد موقت طولانی‌ مدت حکم عقد دائم را دارد و اگر زن بخواهد از او جدا شود باید او را راضی کند که طلاقش دهد.


نظر علما در این باره مختلف است :

1- عقد صحیح است: (نظر حضرت امام خمینی؛ آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله صافی، آیت‌الله فاضل و آیت‌الله نوری همدانی)


2- عقد باطل است: (نظر آیت‌الله سیستانی)

ایشان می‌فرماید : عقد موقت اندازه معینی ندارد و مقدار آن با توافق طرفین انجام می‌پذیرد، ولی باید مدت آن از مقدار عمر زن و شوهر یا یکی از آن‌ها بیشتر نباشد که در این صورت عقد باطل خواهد بود.


3- بنا بر احتیاط  ، احکام عقد دائم را دارد : (نظر آیت‌الله تبریزی، آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله وحید خراسانی)


4
- احکام عقد دائم را دارد: (نظر آیت‌الله بهجت)



      
<      1   2   3   4   5   >>   >