***نسیم معرفت***
* شعری از شاعرِ آیینی ، مُخلِص و دلداده به اهل بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ) ، جناب آقای احمد علوی در باره حضرت زینب (سَلامُ اللهِ عَلَیها) که اَلحقّ و الأِنصاف بسیار عالی سروده است . خدایش بحقِّ حضرت پیام رسان کربلا بهترین بشارت و عنایت را به ایشان عطا فرماید .
** این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود+شعر از احمد علوی شاعر آیینی
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
***نسیم معرفت***
به نام خدا
در پاسخ به سؤال یکی از فُضَلاء در رابطه با بُرهان صِدّیقین
برهان صِدِیقین که در کُتب بزرگان از فلاسفه و حُکماء و عُرفاء ، یکی از استوار ترین براهین توحیدی و شناخت و معرفت به خداوند متعال معرفی شده است و به شکل های مختلف تقریر شده ، آن است که بر مبنای اصالت وجود ، هر آنچه که در واقع و در خارج اصیل است و عینیّت و تحقق دارد ، وجود می باشد و چون حقیقت وجود ذو مراتب است لذا شدیدترین و قوی ترین و کامل ترین مرتبه وجود همان وجود حقّ سُبحانَه و تَعالی است که هیچ نقص و نقیصه ای از عدم و بطلان و فنا و فناپذیری و تغییر و تَغیُّر و تحوّل و کمبود و فقر و نداری و احتیاج و نیاز و نیازمندی و ... در او راه ندارد . پس در این برهان از راه حقیقت وجود (با برهان لِمّی) نه از راه موجودات و برهان اِنّی ، به وجود حقّ تَبارَکَ و تَعالَی معرفت حاصل می شود و به عبارت دیگر ، واقعیّت و تحقّق هر موجودی به وجود است و چون وجود ، ذی مراتب است لذا مرتبه اَشدّ و اَکملِ آن ، عِلَّةُ العِلَل همه موجودات است و همه موجودات نیازمند اویند و او بریّ و مُبرّی و منزَّه از هر نقص و نقیصه و نیاز می باشد . حکیم نظامی گنجوی می گوید : زیرنشین عَلَمت کاینات - ما به تو قائم چو تو قائم به ذات * آنچه تغیُّر نپذیرد تویی - و آنکه نَمُردست و نمیرد تویی ... . در اَدعِیه مَأثُوره از ائمّه معصومین (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) نیز اشاره به این برهان شده است همانند آنچه که در دعای ابو حَمزه ثُمالی که از طولانی ترین دعاهای سحرهای ماه مبارک رمضان است ، آمده است که حضرت سیِّد السّاجدین زین العابدین (عَلَیهِِ السَّلامُ) به پیشگاه الهی عرضه می دارد : بِکَ عَرَفْتُکَ ، وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ ، وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ ، وَ لَوْلا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ . خدایا بواسطه تو به تو شناخت و معرفت پیدا نمودم ، و تو مرا بر خودت دلالت و راهنمایی فرمودی و به سوی خود دعوت کردی و اگر هدایت و راهنمایی تو نبود من نمی دانستم که تو که هستی ؟ معرفت و شناخت اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) نسبت به خداوند مُتعال از راه معرفتِ «اِنّی و برهان اِنّ» نبوده است بلکه از راه برهانِ لِمّی و از راه حقیقت هستی و از خدا به خدا بوده است نه اینکه آنها از موجودات و مخلوقات و مصنوعات به خدا رسیده باشند . از پدیده ها به پدید آوَرنده رسیدن کار عموم مردم است نه صِدیقین و اوتاد و اولیای محض الهی و انبیای عظام و ایمه (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) . و باید دانست که معرفت الهی برای غیر معصومین یا از طریق سیر در اَنفُس است و یا از طریق سیر در آفاق و معرفت از راه سیر در انفس دقیق تر و بالاتر از معرفت آفاقی می باشد و برای حضرات معصومین (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) ، معرفت الهی از نوع ( بِکَ عَرَفْتُکَ) می باشد . سیر آفاقی و از آثار به آفریدگار رسیدن از ابتدائی ترین راه معرفت به پروردگار عالم می باشد و از آنجا که انسانها با محسوسات و ملموسات خو گرفته اند و از بدو تولد تا زمان کهولت با اشیاء و پدیده های اطراف خود در ارتباط هستند روی این جهت خداوند در قرآن کریم به سیر آفاقی بیشتر توجه می دهد تا ضمیر خُفته انسانها از این طریق بیدار گردد و به شناخت و معرفت پروردگار نائل گردند . در بحث برهان صدیقین بنابر اصالَةُ الوجودِ صدرایی ، سخن از حقیقت و واقعیت و عینیّت هستی است نه هستی و واقعیتی که ذهن اعتبار می کند و به عبارت دیگر واقعیت دو قسم است : 1- واقعیت به معنای اخص که همان تحقق و عینیّت و حقیقت وجود خارجی است 2- و واقعیت به معنای اعمّ که شامل هر آنچه که در نفس الأمر تقرُّر و ثبوت دارد را نیز شامل شود . ذهنِ خلاق حتی برای عدم و بسیاری از امور اعتباری و انتزاعی محض هم نوعی تَقرُّر و ثبوتِ نفس الامری درست می کند و بحث ما در برهان صِدّیقین در این نوع از واقعیت نیست که هم وجود و هم عدم را شامل می شود بلکه واقعیت به معنای اخص مراد است که همان عینیت و حقیقت وجود می باشد . برخی در رابطه با برهان صِدّیقین به جهت عدم امتیاز بین واقعیّت به معنای اخصّ و اعمّ و به جهت عدم توجه به این مطلبی که عرض کردم ، به مرحوم علامه طباطبایی اشکال کردند که اشکالشان نامقبول و مردود است . بنابراین در مسئله برهان صِدّیقین بنابر اصالة الوجود فرقی بین حقیقت و واقعّیت نیست و اینکه بعضی ها در رابطه با این مسئله اشکال کردند که هر واقعیتی حقیقت نیست بلکه برخی واقعیت ها حقیقت است و برخی واقعیت ها حقیقت ندارد مثل «عدم» که واقعیت نفس الامری دارد ولی حقیقت خارجی ندارد پس واقعیت و حقیقت دو چیز است و با هم مغایرت دارند ، این اشکالشان ناشی از عدم توجه به آن نکته ای است که ذکر شد و در هر بحثی باید به جوانب آن همان بحث توجه شود و از حیطه و حدود آن نباید خارج شد و گرنه خلط مبحث یا مباحث می شود و با عنایت به اینکه در محور برهان صِدّیقین مخصوصا بنابر اصالتِ وجودِ صدرایی توجه ما به حقیقت و عینیّت و تحقق و حقیقت وجود است لذا تفکیک بین حقیقت و واقعیت نامقبول است و طبعا اشکالی هم که در این خصوص شده مردود است .
** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
شهید ابراهیم هادی
شهید ابراهیم هادی همه چیز را با نگاه مَلَکوتی و ربّانی می دید
شهید ابراهیم هادی با اینکه اصرار بر گمنامی خویش داشت اما با اخلاصی که در کارهایش بود خدایش او را شهره آفاق مُلک و مَلَکوت نمود و کتابِ(سَلام بر ابراهیم) تا اندازه ای معرِّف شخصّیت مَلَکوتی و نورانی او می باشد . شهید ابراهیم هادی سرشار از صفا و یک رنگی و اخلاص و ادب و متانت و وقار بود و هر جا که حضور پیدا می کرد منشأ خیر و برکت بود و جاذبه های معنویش باعث جذب مردم و جوانان به دین و اخلاق و معنویّت می شد . شهید ابراهیم هادی همه چیز را با نگاه مَلَکوتی و ربّانی می دید و آنی از خدا غافل نبود و لذا در سیر معنوی و معنویّات همیشه موفق بود . او از محضر اندیشه های ناب مرحوم علامه محمد تقی جعفری بهره جست و آگاه به معارف دینی و قرآنی بود . یکی از شاخصه های شخصیّتی او که با یتیمیش نیز سنخیّت دارد توجه و اهتمامِ جدّییش برای رسیدگی به حال ضُعَفاء و محرومین و یتیمان بود ... او طعم تلخ یتیمی را کشیده بود لذا درد دردمندان و نیازمندان را خوب احساس می کرد . او این درسِ بزرگ را از مولایش علی(عَلَیهِِ السَّلامُ) گرفته بود . همان کسی که به گواهی نَقلِ مُسلَّمِ تاریخ ، همیشه و در همه دوران زندگی و حیات مبارکش غمخوار و دستگیرِ ضُعَفاء و مَساکین و به یاد محرومان جامعه بود و هیچگاه آنها را به حال خود رها نکرد . مدتی بعد از شهادت مولا امیر المؤمنین علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) بسیاری از فقراء و خانواده های نیازمندان و مُستمندان و یتیمان تازه فهمیدند و متوجه شدند که آن کسی که به حال آنها رسیدگی می کرده و غذا و آذوقه و خوراک و پوشاک می آورده کسی جز علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) نبوده است . آن امام بزرگواری که شبانه به حالِ فُقَراء و نیازمندان و بی بضاعت ها و یتیمان و بینوایان رسیدگی و دلجویی می نمود ... آن امام بزرگواری که از خوی اشرافیگری متنفِّر و بی زار بود ... آنهایی که در ناز و تَنعُّم و نعمت و راحتی هستند و فقط در فکر زن و بچه خویشند و در خانه های پُر زرق و برق با بهترین امکانات ساکنند و با ماشین های کَذا و کَذا و چنین و چنان به سیر و سیاحت و تَفرُّج می پردازند و از حالِ بیچارگان و ضعیفانِ جامعه و منطقه خود بی خبرند و توجهی ندارند و دردِ دردمندان را احساس نمی کنند و بعد هم دعا و نمازی از روی ناچاری بجا می آورند و به ظاهر ارادتی به علی و آل علی (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) نشان می دهند اینها بویی از دین و دینداری و بویی و خویی از ولایت اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) نبرده اند ... آری شهید ابراهیم هادی واقعا هدایت یافته بود و سبب هدایتِ دیگران می شد و دل پاکش سرشار و آکنده از عشق و ارادت به اهل بیت پیامبر و حضرت ولیّعصر (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) بود . او شیفته و دلداده به سیِّدُ الشُّهداء حضرت اَبا عَبدِالله الحسین (عَلَیهِِ السَّلامُ) بود و گاهی در مجالس و در مناطق جنگی در جمع رزمندگان با صدای بسیار عالی و حَزین و جانسوز مَدّاحی و نوحه و روضه می خواند . شهید ابراهیم هادی زندگی نورانیش پیوسته در مسیر خدمت کردن به اسلام و قرآن و اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) و خدمت به مردم و محرومین و نیازمندان و جذب جوانان به سوی خدا و دین و اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) بود و در این راه از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نمی کرد ... او عاقلانه و عاشقانه زندگی کرد و دوست داشت که گمنام باشد و به پروردگارش عشق می ورزید و عاشق جهاد و فداکاری و جانبازی و شهادت بود تا اینکه به آرزوی زیبایش رسید و در تاریخ « 1361/11/22 » در عملیّات مقدّماتی «وَالفَجر» در قتلگاه کانال های فَکَّه در سنّ 25 سالگی به درجه فیض شهادت مُستفیض گشت و در گمنامی ، قرار و آرام گرفت که یاد آور گمنامی قبر مطهَّر حضرت زهرای اَطهَر (سَلامُ اللهِ عَلَیها) است . در قطعه 26 گلزار شهدای بهشت زهراء قبر شهید گمنامی به یاد شهید ابراهیم هادی قرار دارد که دوستدارانش در آنجا جمع می شوند . یادش گرامی و راهش پُر رهرو باد . شادی روح پاک و مطهَّرش صلوات .
** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
بنام خدا :
آیه 155 از سوره اَنعام را تقدیم شما می کنم . پیام آیه این است که قرآن کتابی مُبارک و پُر از خیر و برکت است . (وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ . و این قرآن کتابى مبارک و از جمیع جهات پُربرکت است که آن را نازل کردیم . پس آن را پیروى نموده و تقوا پیشه کنید ، امید است که مورد رحمت قرار گیرید. . اَنعام آیه 155) . عزیزم اگر خوشبختی و خیر و برکت در زندگی و عمر خویش طلب می کنی سعی کن همدم قرآن باشی و بخشی از بهترین ساعات شبانه روزی خود را برای بهره مندی از قرآن کریم قرار ده . اگر به درستی در قرآن اندیشه کنی خواهی یافت که خیر دنیا و آخرت تو در این کتاب با برکت است . قرآن در بردارنده همه راه های خوشبختی و سعادت برای بشریت است و دوری از آن مایه خسارت عظیم است . و نیز توجه داشته باش که قرآن ترا هدایت به اهلبیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) میکند و اهلبیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) نیز ترا به قرآن دعوت می نماید .
** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
******************************************
*** قرآن کتابی پراز خیر وبرکت +پایگاه اندیشوران حوزه +آیت الله سعادت میرقدیم لاهیجی
*************************************
.: Weblog Themes By Pichak :.