آذر 97 - روستای سادات محله ی (بوجایه - لاهیجان)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وب

جستجوی وب
ذکر ایام هفته
آی پی کاربر
برچسب‌ها وب
شعر (4)
لینک های مفید

Related image

***نسیم معرفت***

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»+قسمت دوم

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی                          

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا (2) مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا (3) وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا (4) مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلا کَذِبًا (5) فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا (6) إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا (7) وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا (8)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حمد مخصوص خدایى است که این کتاب (آسمانى) را بر بنده(برگزیده)اش نازل کرد، و هیچ گونه کژى و کجی و انحرافی در آن قرار نداد. (1)در حالى که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهاى (آسمانى) دیگراست . تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند . و مؤمنانى را که کارهاى شایسته انجام می دهند، بشارت دهد که پاداش نیکویى براى آنهاست. (2)(همان بهشت بَرین و بالا) که جاودانه در آن خواهند ماند. (3)و (نیز) آنها را که گفتند: «خداوند، فرزندى (براى خود)انتخاب کرده است‏»، انذار کند. (4)نه آنها (هرگز) به این سخن یقین دارند، و نه پدرانشان . سخن بزرگى از دهانشان خارج می شود . آنها فقط دروغ می گویند. (5)گویى می خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى اگر به این گفتار ایمان نیاورند . (6)ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها رابیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می کنند. (7)(ولى) این زَرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قِشر روى زمین را خاک بى گیاهى قرار می دهیم. (8)

* وَ قَولُهُ : «وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا» اَلضَّمیرُ لِلکِتابِ وَ الجُملَةُ حالُُ عَنِ الکِتابِ وَ قَولُهُ: «قَیِّمًا» حالُُ بَعدَ حالِِ عَلى ما یُفیدُهُ السِّیاقُ فَأِنَّهُ  تَعالى فِی مَقامِ حَمدِ نَفسِهِ مِن جِهَةِ تَنزیلِهِ کِتاباََ مَوصُوفاََ بِأَنَّهُ لا عِوَجَ لَهُ وَ أَنَّهُ قَیِّمُُ عَلَى مَصالِحِ المُجتَمَعِ البَشَرِی فَالعِنایَةُ مُتَعَلِّقَةُُ بِالوَصفَینِ مُوَزَّعَةُُ بَینَهُما عَلَى السَّواءِ وَ هُوَ مُفادُ کَونِهِما حالَینِ مِن َ الکِتابِ.(وَ مُفادُهُ هُوَ کَونُهُما حالَینِ مِن َ الکِتابِ) .
در قول و فرمایش خداوند در آیه اول از سوره کهف که فرمود: «وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا» ضمیر در ( لَهُ)  به کلمه « الْکِتَابَ » بر مى گردد (اَلضَّمیرُ یُرجَعُ اِلَی الکِتابِ)، و جمله«وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا»جمله حالیه برای « الْکِتَابَ » است . و کلمه ( قَیِّمًا) بنابر آنچه که سیاقِ آیه (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا (1) قَیِّمًا...) اِفاده می کند ، حالِ بعد از حال برای « الْکِتَابَ » است . زیرا خداى تعالى در مقام حمد و ستایش خویش است از این جهت که کتابى نازل کرده  که موصوف به دو وصف است : 1- بِأَنَّهُ لا عِوَجَ لَهُ : به اینکه هیچ کجی و اعوجاج و انحرافی در آن نیست(«وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا»).  2- وَ أَنَّهُ قَیِّمُُ عَلَى مَصالِحِ المُجتَمَعِ البَشَرِی : و اینکه قَیِّم و بپادارنده جمیعِ مصالحِ جوامع بشری می باشد («قَیِّمًا») .  پس بر اساس آنچه که سیاق آیه افاده می کند در این آیه شریفه به طور مساوی به این دو وصف ( حال اول و حال دوم) توجه و عنایت شده است. [ مُوَزَّعَةُُ بَینَهُما عَلَى السَّواءِ : یعنی  توجه و عنایت بین این دو وصف وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا» * «قَیِّمًا») ،  عَلَى السَّواءِ و به طور مساوی است و فقط  به جنبه حالیّت آن ها توجه و عنایت شده است و هر دو حال هستند و ترکیب دیگر برخلافِ سیاق آیه شریفه است آنچنانکه در عبارت بعدی تحت عنوان قیل به آن اشاره شده است ] ، و این توجه و عنایتِ مساوی ،در واقع مُفادش آن است که هردو ،حال برای کلمه « الْکِتَابَ » باشند . (وَ مُفادُهُ هُوَ کَونُهُما حالَینِ مِن َ الکِتابِ).

* وَ قیلَ إِنَّ جُملَةَ «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا» مَعطُوفَةُُ عَلَى الصِّلَةِ وَ «قَیِّمًا» حالُُ مِن ضَمیرِ ( لَهُ وَ المَعنى وَ الَّذِی لَم یَجعَل لِلکِتابِ « حالَ کَونِهِ  ، قَیِّمًا » ، عِوَجََا  أَو أَنَّ «قَیِّمًا» مَنصُوبُُ بِمُقَدَّرِِ، وَ المَعنى: وَ الَّذِی لَم یَجعَل لَهُ عِوَجََا وَ جَعَلَهُ قَیِّمًا، وَ لازِمُ الوَجهَینِ اِنقِسامُ العِنایَةِ بَینَ أَصلِ النُّزُولِ وَ بَینَ کَونِ الکِتابِ قَیِّمًا لا عِوَجَ لَهُ. وَ قَد عَرَفتَ أَنَّهُ خِلافُ ما یُستَفادُ مِنَ السِّیاقِ.

بعضى از مفسرین گفته اند: جمله «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا» عطف است بر صله (أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ) ، و کلمه «قَیِّمًا» حال از ضمیر در( لَهُ) است، و معنایش این است که (و حمد و ستایش برای آن کسی است که براى کِتاب یعنی قرآن در حالى که قَیِّم و استوار و بپادارنده است اِعوجاج و انحرافی قرار نداده است) و یا اینکه «قَیِّمًا» منصوب به عامل مقدرى مانند فعل (جَعَلَ) است و معنایش این است که و حمد آن خدایى را که براى کتاب کجی و انحرافی قرار نداده و آن را قَیِّم قرار داده است  و لازمه این دو وجه (1- اینکه «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا» عطف بر صله باشد 2- و «قَیِّمًا» منصوب به حال و یا منصوب به عامل مقدّر «فعل مقدر» باشد)  این است که عنایت و توجه در آیه شریفه  منقسم به سه چیز شده است و به عبارت دیگر در این آیه شریفه  توجه و عنایت به سه مطلب شده است :  1-اصل نزولِ قرآن . «با عنایت به مساله صله و موصول» در آیه شریفه (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ) ، «الَّذِی» موصول است و جمله « أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ» صله برای موصول است. 2- و قَیِّم بودن قرآن . با عنایت به اینکه «قَیِّمًا» منصوب است بنابر حالیّت یا منصوب است به عامل مقدر  3- و عدم اِعوجاج و انحراف در کتاب قرآن . با عنایت به اینکه «عِوَجََا» مفعول «لَمْ یَجْعَلْ » باشد . و شما خواننده عزیز و گرامی با توجه به نکات پیشین دانستی  که این  ترکیب برخلاف عنایتى است که از سیاق آیه شریفه استفاده می شود (در حالی که با دقت به سیاق آیه فهمیده می شود که عنایت و توجه در آیه شریفه به جنبه حالیت آن دو وصف است.زیرا خداى تعالى در مقام حمد و ستایش خویش است از این جهت که کتابى نازل کرده  که موصوف به دو وصف است : 1- بِأَنَّهُ لا عِوَجَ لَهُ : به اینکه هیچ کجی و اعوجاج و انحرافی در آن نیست(«وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا»).  2- وَ أَنَّهُ قَیِّمُُ عَلَى مَصالِحِ المُجتَمَعِ البَشَرِی : و اینکه قَیِّم و بپادارنده جمیعِ مصالحِ جوامع بشری می باشد («قَیِّمًا»)

* وَ قیلَ: إِنَّ فِی الآیَةِ تَقدیماََ وَ تَأخیراََ، وَ التَّقدیرُ نَزَّلَ (اَنزَلَ) الکِتابَ قَیِّمًا وَ لَم یَجعَل لَهُ عِوَجََا وَ هُوَ أَردَأُ الوُجُوهِ.

وَ قَد قُدِّمَ نَفیُ العِوَجِ عَلَى إِثباتِ القَیمُومَةِ لِأَنَّ الأَوَّلَ کَمالُ الکِتابِ فِی نَفسِهِ وَ الثّانِی تَکمیلُهُ لِغَیرِهِ وَ الکَمالُ مُقَدَّمُُ طَبعاََ عَلَى التَّکمیلِ.

بعضى از مفسرین گفته اند: در آیه شریفه ( اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) ) تقدیم و تأخیر به کار رفته است و تقدیر آن ( نَزَّلَ (اَنزَلَ) الکِتابَ قَیِّمًا وَ لَم یَجعَل لَهُ عِوَجََا) می باشد و این پایین ترین وجه و نظریه ای است که درباره این آیه بیان شده است .  دلیل رد نظریه فوق این است که نفى «اِعوجاج» در قرآن ، مقدم بر اثبات قیمومیتِ قرآن کریم است زیرا عدم اِعوجاج در واقع کمالى است که قرآن فى نفسه دارد ولی قیمومّیت کمالى است که قرآن به دیگران و اَدیان آسمانی دیگر مى دهد و معلوم است  که کمال بر تکمیل تقدُّم دارد.

* وَ وُقُوعُ «عِوَجََا» وَ هُوَ نَکِرَةُُ فِی سِیاقِ النَّفیِ یُفیدُ العُمُومَ فَالقُرآنُ مُستَقیمُُ فِی جَمیعِ جِهاتِهِ فَصیحُُ فِی لَفظِهِ، بَلیغُُ فِی مَعناهُ، مُصیبُُ فِی هِدایَتِهِ، حَیُُّ فِی حُجَجِهِ وَ بَراهینِهِ، ناصِحُُ فِی أَمرِهِ وَ نَهیِهِ، صادِقُُ فِیما یَقُصُّهُ مِن قِصَصِهِ وَ أَخبارِهِ، فاصِلُُ فِیما یَقضِی بِهِ مَحفُوظُُ مِن مُخالَطَةِ الشَّیاطینِ، لا اِختِلافَ فِیهِ، وَ لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ.

کلمه «عِوَجََا» در آیه شریفه (وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا) که به صورت «نکره در سیاقِ نفی» آمده است افاده معنای عموم می کند و بیانگر آن است که قرآن کریم از همه جهات  مستقیم و استوار است و از هر  اعوجاج و انحرافی به دور است بدین گونه که : 1- فَصیحُُ فِی لَفظِهِ . لفظ و الفاظ قرآن ، فصیح است . 2- بَلیغُُ فِی مَعناهُ . معنایش بلیغ و رسا و گویا است . 3- مُصیبُُ فِی هِدایَتِهِ . در هدایت کردنش نسبت به جامعه و مردم ، مُصیب و رساننده به راه حق و حقیقت است 4-حَیُُّ فِی حُجَجِهِ وَ بَراهینِهِ.در حجت ها و براهینی که اقامه می کند ، زنده است و حیات و زندگی می بخشد .....ادامه دارد ........

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

*****************************************
*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت+قسمت اول
**تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان»+قسمت سوم

*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی+کلیک کنید




تاریخ : پنج شنبه 97/9/1 | 12:22 صبح | نویسنده : سیذ اصغر سعادت میرقدیم | نظر

Image result for ?دنیا جای عبور است نه جای ماندن?‎

***نسیم معرفت***



* ناپایداری دنیا و پایداری آخرت+سوره یونس آیات 24 و 25.


آنچه نپاید دلبستگی را نشاید


إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (سوره یونس آیه 24)


مثل زندگی دنیا ، همانند آبی است که از آسمان نازل کرده ایم که در پی آن ، گیاهان ( گوناگون ) زمین- که مردم و چهارپایان از آن می خورند- می روید تا زمانی که زمین ، زیبایی خود را یافته و آراسته می گردد ، و اهل آن مطمئن می شوند که می توانند از آن بهره مند گردند ، ( ناگهان ) فرمان ما ، شب هنگام یا در روز ، ( برای نابودی آن ) فرامی رسد ( سرما یا صاعقه ای را بر آن مسلّط می سازیم ) و آن چنان آن را درو می کنیم که گویی دیروز هرگز ( چنین کشتزاری ) نبوده است! این گونه ، آیات خود را برای گروهی که می اندیشند ، شرح می دهیم!


وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی‏ دارِ السَّلامِ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ(سوره یونس آیه 25)


و خداوند به سرای صلح و سلامت (یعنی بهشت موعود) دعوت می کند و هر کس را بخواهد ( و شایسته و لایق ببیند ) ، به راه راست هدایت می نماید.

 

توضیح کوتاه :

در این دو آیه شریفه ناپایداری دنیا و پایداری آخرت و وعده به سرای سلامت و دارالسلام یعنی بهشت موعود  به خوبی ترسیم شده است . دنیا همانند باغی سرسبز تشبیه شده که بر اثر آب بارانِ نافع و سودمند ، گیاهان و گلها و درختانِ گوناگونی در آن می روید تا مورد استفاده مردم و چهارپایان قرار گیرد و سرسبزی و زیبایی و تنوعِ گیاهان و درختان سرسبز و دل انگیزش به گونه ای است که همه اطمینان پیدا می کنند که می توانند از آن بهره مند شوند ولی ناگاه می بینند  که این باغ دلرُبا و زیبا در یک شب تاریک یا در یک روز روشن به سبب طوفان سهمگین و رگبارها و باران های شدید و سیل آسا و ویرانگر که همراه با رعد و برق ها و صاعقه های وحشتناک و دلهره آور است نابود می گردد آنچنان که وقتی فردایش به دیدن آن باغ می روند چیزی جز درهم کوبیدگی و شکستگی و پژمردگی و از هم پاشیدگی و ویرانی نمی بینند به گونه ای که باورشان نمی شود که این باغِ  همان باغِ سبز و خرّم و زیبا بوده است . خداوند متعال در آیه 24 سوره یونس به همه مردم گوشزد می فرماید که دلبسته به دار فانی و ناپایدار نباشید . تلاش و کار در دنیا لازم است اما دلدادگی و اعتماد به آن عاقلانه و خردمندانه نیست .

مولا علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) در نهج البلاغه در باره دنیا چنین می فرماید : اَلدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا . یعنی دنیا سراى گذشتن است نه سراى ماندن، و مردم در آن دو دسته اند:  1- دسته اى خود را در آن (به خواهشهاى نفسانی) بفروشد پس خویش را  هلاک و تباه گرداند، 2 و دسته اى خود را (بطاعت و بندگى) بخرد پس خود را (از عذاب رستاخیز) برهاند. (نهج البلاغه فیض الاسلام حکمت 128)

شیخ اَجَلّ سعدی شیرازی در دیباچه کتاب گلستانش آورده است که حکماء گفته اند : آنچه نپاید دلبستگی را نشاید . و در باب اول از گلستانش چنین گفته است :

 

جهان ای برادر نماند به کس

دل اندر جهان آفرین بند و بس

مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت

که بسیار کس چون تو پرورد و کشت

چو آهنگ رفتن کند جان پاک

چه بر تخت مردن چه بر روی خاک

 

و حافظ شیرازی نیز در دیوان سراسر عرفانش چنین گوید :

 

بیا که قَصر اَمَل سخت سست بنیادست

بیار باده که بنیاد عمر بر بادست

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب

سروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادست

که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین

نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست

تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر

ندانمت که در این دامگه چه افتادست

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر

که این حدیث ز پیر طریقتم یادست

غم جهان مخور و پند من مَبَر از یاد

که این لطیفه عشقم ز رهروی یادست

رضا به داده بده و ز جبین گره بگشای

که بر من و تو در اختیار نگشادست

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد

که این عجوزه عروس هزار دامادست

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل

بنال بلبل بی دل که جای فریادست

حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ

قبول خاطر و لطف سخن خدادادست

 

دیوان حافظ نسخه مرحوم عبدالرحیم خلخالی غزل 94 .

 

 

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی




تاریخ : پنج شنبه 97/9/1 | 12:17 صبح | نویسنده : سیذ اصغر سعادت میرقدیم | نظر
       



  • paper | فال حافظ | فروش Backlinks
  • رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی