سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به« آدابُ المُتَعَلِّمین» اهمیت بدهیم+آیت الله سیداصغرسعادت میر

نتیجه تصویری برای مُنیَةُ المُرید

***نسیم معرفت***

** به « آدابُ المُتَعَلِّمین»  اهمیت بدهیم

 

پیش ارباب خرد،مایه ی ایمان ادب است

لاجرم پیشه ی مردان سخن دان ادب است

بی ادب را به سماوات بقا منزل نیست

در سماوات بقا منزل مردان ادب است

 دامن عقل و ادب گیر که در راه یقین

بر سر گنج وجود تو نگهبان ادب است

آدمیزاده اگر بی ادب است انسان نیست

فرق ما بین بنی آدم و حیوان ادب است

کردم از عقل سؤالی که بگو ایمان چیست؟

عقل در گوش دلم گفت که ایمان ادب است

عاقبت هر چه کند خواجه پشیمان گردد

آن که از وی نشود هیچ پشیمان ادب است

چشم بگشا و ببین جمله کلام الله را

آیه آیه همگی معنی قرآن ادب است

گر تو خواهی که قدم بر سر ابلیس نهی

با ادب باش ببین قاتل شیطان ادب است

 چند روزی که در این خانه ی تن مهمانی

  با ادب باش که خاصیت مهمان ادب است


ما طلبه ها در زمان های قدیم کتاب آدابُ المُتَعلِّمین ( و مُنیَةُ المُرید از شهید ثانی) می خواندیم [ آدابُ المُتَعَلِّمین رساله‌ای در تعلیم و تربیت به عربی ، نوشته خواجه نصیرالدین طوسی (579-672) دانشمند و فیلسوف نامدار ایرانی است....  مُنْیَةُ المُرید فی أدَبِ المُفیدِ وَ المُسْتَفید کتابی است در حوزه اخلاق اسلامی، اثر زین الدین بن عَلیّ عامِلی، معروف به شهید ثانی (شهادت، 966ق) در موضوع آداب متقابل شاگرد و استاد و آداب تعلیم و تعلم در اسلام. ]    و در بابِ آداب بین  شاگرد و استاد (آدابُ المُتعَلِّم و المُعَلِّم)  کتاب های مختلفی از زمان های بسیار دور تا حال  نوشته شده که کتاب (مُنیَةُ المُرید ) از شهید ثانی در باب آداب مُتَعَلِّم(شاگرد) و مُعَلِّم (استاد) ، خیلی جالب است و بحمدالله در اوایل طلبگی آن را خواندم و   در مقدمه کتاب مَعالِمُ الأُصول ( تألیف شیخ جَمالُ الدّین حسن بن شیخ زین الدین شهید ثانی )   هم که از کُتُب اصولی قدیمی است  احادیث زیادی در چند فصل در باره ارزش علم و تحصیل علم و جایگاه عالم و .....  بیان شده است  و زمانی که ما کتاب معالمُ الأُصول می خواندیم از مقدمه آن که خیلی عالی است بهرمند شدیم .  متاسفانه امروزه خیلی به کتاب  آدابُ المُتَعلِّمین توجه نمی شود . جالب است بدانید که کتاب مَعالم یکی از کتاب های اصولی مختصر و متقن است  با اینکه این کتاب  یک کتاب اصولی است ولی در مقدمه اش   مطالب بسیار ارزشمندی در باره علم و عالم و نیز متعلِّم  بیان شده است و شایسته می باشد که طلاب و دانشجویان از آن  و مانند آن بهره مند گردند .

 

 

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی


آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

*********************************************


کتاب «آدابُ المُتَعَلِّمین»

کتابی درباره آداب تعلیم و تربیت اسلامی، رسم علم آموختن و دانستنی های طالب علم و مراتبِ اخلاقی آنان به زبان عربی. این اثر، نقطه تحوّل در تاریخ تربیت اسلامی شرق تا اوایل قرن 12 هجری است. نویسنده آن "برهانُ الدین زرنوجی" فقیه و عالمِ بزرگ قرن پنجم و ششم هجری قمری. در این کتاب به اقوال و آراءِ دانشمندان و شاعران استناد و از شعرا و اثر دانشمندان اهل تسنن بسیار یاد شده و اشعار و نکته هایی از آنها به مناسبت آمده، گرچه بعضی از نویسندگان، نام و سخنان آنها را یا حذف کرده و یا تغییر داده اند و بعضی تألیف آن را به خواجه نصیرالدین طوسی، نسبت داده اند. این اثر، چند بار تحریر و تلخیص شده که یکی از این تحریرها در حاشیه کتاب «اَلهدایَةُ فِی النَّحو» در کتاب جامعُ المقدمات است.


معرفی اجمالی نویسنده:
برهان الدین زرنوجی، از شهر «زرنوج» در نزدیکی شهر بخارا بود و به همین دلیل به «زرنوجی» معروف شد. او شاگرد فقیه حنفی "برهان الدین مرغنیانی" نویسنده «الهدایه» بود. اگر چه وی به عنوان یک فقیه برجسته، مشهور شد ولی معلم بزرگی بود که عمیقا به فرآیند تعلیم و تربیت رسمی علاقه مند بود. او سال 1203 میلادی، رساله «تعلیم المتعلم» (آموزش فراگیر و روش یادگیری) را نوشت. زرنوجی سال 519 هـ ق برابر 1125 میلادی در گذشت.

انگیزه نویسنده از تالیف کتاب:
از نظر نویسنده، علی رغم تلاش زیادی که بسیاری از دانش جویان در راه کسب علم دارند، ولی قادر به تحصیل آن و بهره مند از ثمرات آن نیستند، به دلیل اینست که راه و روش تحصیل علم را نمی دانند و قدم در راه صحیح نگذاشته، لذا به مقصود نمی رسند. از این جهت، مؤلف سعی کرده تا راه کسب دانش علم را بنابر آنچه که در کتابها خوانده یا از بزرگان و اساتید شنیده، نشان داده و بطور ایجاز بیان کند.

ساختار کتاب آداب المتعلمین
این تحریر که در حاشیه کتاب الهدایه، در کتاب جامع المقدمات است، شامل 12 فصل و فاقد 2 فصل از متن اصلی کتاب و اشعار کتاب است.
فصل اول: در حقیقت و ماهیت علم، تعریف و فضیلت علم، وجه امتیاز انسان از حیوان، حرمت و وجوب بعضی از علوم، حرمت علم نجوم و ضرر آن. از همین موضوع، معلوم می شود که انتساب آداب المتعلمین به خواجه نصیر طوسی که خود منجم و ریاضی دان بود، کاملا بی اساس است.
فصل دوم: هدف مطالعه علم آموزی برای بقا و احیای دین، بی توجهی به امور دنیوی.
فصل سوم: موضوعاتی چون، انتخاب رشته خاص با دلیل و ره صحیح، انتخاب استاد، انتخاب رفیق و دوست همدرس، ثبات در یادگیری، درک محضر استاد دانشمند، سفر برای پیدا کردن بهترین استاد، شرایط تحصیل، احترام به علم و کتاب، احترام به استاد.
فصل چهارم: شامل مباحثی چون: اوقات درس در شبانه روز، تکرار درس، همت و استقامت در آموختن.
فصل پنجم: اختصاص روزهایی در هفته برای تکرار، بازخوانی دروس گذشته، طی مراحل درسی به ساده دروس مشکل، حسن مباحثه برای دانش جویان.
فصل ششم تا نهم: مربوط به سن تحصیل، بی توجهی به امور دنیوی در تحصیل علم، پاکدامنی دانشجو، همه جا باید علم آموخت و آن را ضبط کرد.
فصل دهم: دانشجو باید از همنشینی با پرگویان و سخن چینان، اشرار و ظالمین دوری کند. دانشجو باید به آداب نیکو و سنت های خوب، تمسک پیدا کند.
فصل یازدهم: علل حفظ و تقویت حافظه و علل فراموشی (کم خوری، مباحثی چون نماز شب، قرآن خواندن، خوردن عسل و کندر. علل فراموشی چون: گناه، اندوه برای مسائل دنیا، خواندن سنگ مقابر، خوردن بعضی از خوراکیها).
فصل دوازدهم: علل کمی عمر و زیادی عمر، چون: خواب زیاد، اهمال در نماز، ترک دعا، جلوتر از استاد راه رفتن، بخل و اسراف، ترک مغفرت برای پدر و مادر و استاد، صله رحم، احترام به اساتید و بزرگان، رعایت بهداشت

http://tahoor.com/fa/article/view/29390

 

*** متن فارسی  کتاب آداب اسلامی (آدابُ المُتَعَلِّمین) معاونت تهذیب حوزه علمیه استانِ فارس+برای طلّاب پایه 1 .....  .....

***  اَنیسُ الطّالِبین؛ ترجمه آدابُ المُتَعَلِّمین + مرحوم استاد سید محمد جواد ذهنی تهرانی  ...

 

  ** متنِ کتابِ آدابُ المُتَعَلِّمین - تبیان

** مُعرفی فصل های کتابِ آدابُ المُتَعَلِّمین  - ویکی شیعه

 



      

رهایی از تفکرِ نادرست+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+وبلاگ

نتیجه تصویری برای کرم ابریشم

***نسیم معرفت***

 

** رهایی از تفکرِ نادرست+نسیم معرفت

 

 

....  تا مادامی که در پیله تفکراتِ خاصِّ خودت باشی مطلب همان است که می گویید : (...تسلیم نخواهید شد.)    شاعر دراین باره می گوید:
چو کرمی کو میان به نهان است
زمین و  آسمان او همان است

کِرمِ ابریشم و برخی کِرم های دیگر آنقدر در خود می تَنَند که گاهی  می میرند و هلاک می شوند.  البته باز صد رحمت به آن کِرم که بر دَور خود می تَنَد و خیلی اوقات  حِصار تنگ پیله اش را می دَرَد و  سوراخ می کند و به صورت پروانه زیبا در می آید و پرواز می کند و  اینگونه کِرم ها و مانند آن ها  دنیایی عجیبی دارند و چرخه زندگی شان اِعجاب آور و عبرت آموز برای همه ما می باشد ولی  گاهی برخی انسان ها چنان در پیله تفکراتِ خاص و نامعقولِ خود قرار می گیرند که ممکن است  درآن محدوده پیله  خود  منحرف و هلاک و نابود شوند و  نه تنها پرواز نداشته بلکه به دره سقوط بیفتند و راه نجاتی نداشته باشند ، اینها کسانی هستند که با دست خود  خانه های سعادت و خوشبتخی خود را ویران و خراب می کنند و در شأن آنها آیه شریفه 2 از سوره حشر صادق است که  فرمود :

 یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ ....َ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار

......... ...             ... .......
این متن در ظاهر کمی تلخ است ولی گویای یک واقعیت بود که نمی خواهم دوباره بازگو کنم .
نه من و نه شما و نه هیچکس دیگر نباید برای خود حِصارهایی که مانع رشد فکری و معنوی و... می باشد  درست کنیم ....

* سیداصغرسعادت میرقدیم  -هفتم تیر 1395 ه.ش- روز چهارشنبه -ساعت 3 و ربع عصر


آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی



      

قاعده مُعطِی الشَّیء لا یَکُونُ فاقِداََ لَهُ+آیة الله سیداصغرسع

 نتیجه تصویری برای علامت سوال

***نسیم معرفت***

 

 به نام خدا


قاعده مُعطِی الشَّیء لا یَکُونُ فاقِداََ لَهُ

 

سؤال :

طبق قاعده  فلسفی  که می گویند : مُعطِی شئ فاقد شئ نمی باشد  و یا فاقد شئ نمی تواند مُعطِی شئ باشد (ذات نایافته از هستی بخش_ کی تواند که شود هستی بخش) پس هر علتی هرآنچه را که به معلول می دهد باید واجد آن باشد  پس  مَعاذَ الله خداوند  که جسم و ماده و مانند آن را  خلق کرده  و نواقص و شروری که در عالم است  باید دارنده آن ها باشد در حالی که خداوند سبحان از جسم و ماده  بودن و...  پاک و مُبرّا  است.

 واما پاسخ:

هر کمالی که در عالم آفرینش است  همه  آن ها  به نحو اَتَمّ و اَکمل در خداوند مُتعال  که خالق است وجود دارد و هر نقص و شری که وجود دارد ساحت قدس خداوند از آن مبرا و پاک است
در باره اینکه آیا شرِّ مطلق ومحض وجود دارد یا نه  در جای خود (در مَباحث فلسفی و معرفتی ) ثابت شده است که در عالَمِ هستی ، شرّ مطلق ومحض وجود ندارد و گفته شده است که اساسا شرّ امر عدمی می باشد نه وجودی ، بنابرین شرّ  عقلاََ قابلیتِ وجود و تحقق در خارج را ندارد  و لباس وجود پیدا نمی کند . و اما شَرّ وشُرورِ نسبی که به اعتبار امرِ وجودی لحاظ و اعتبار می گردد در عالَم هستی به نحو مقید وجود دارد  و  وجودش هم به حَسَب مرتبه و شأن و موقعیت خودش است و به اصطلاح وُجودُ کُلِّ شَئِِ بِحَسَبِهِ . پس شرّ نسبی در عالَم وجود دارد . مثلا مریضی ( که امر عدمی است ) به اعتبار فقدان سلامتی (  سلامتی امرِ وجودی است )  یک امر شرّ تلقی می شود. نیش عقرب ومار و درندگی حیواناتِ درنده مثل گرگ وشیر و ببر ،   نسبت به ما  شرّ است ولی همین ویژگی ها و خصوصیات و صفات برای آن حیوانات خیر است و لازمه حیات و زندگی آنها می باشد. پس شرّ و شُروری که در عالَم است با سنجش و مقایسه و نسبت به امر دیگر به عنوان شرّ و بدی شناخته می گردد و گرنه هرچیزی که به طور وجودِ مستقل در نظر گرفته شود جز خیر از آن انتزاع نخواهد شد. ( دقت بفرمایید).


جناب جلال الدین مولوی رومی شاعر بلند آوازه در این رابطه چه زیبا فرموده است:


پس  بد  مطلق نباشد  در جهان
بد به نسبت باشد، این راهم بدان
زهر مار  آن مار  را  باشد  حیات
نسبتش  با  آدمی  باشد  مَمات

  شر  و شرور  و نقایص که عدم ملکه و به عبارتی عدمِ مُضاف  هستند از امور انتزاعی و  اعتباری می باشند( البته برخی از صاحب نظران قایلند که  امور انتزاعی با اعتباری فرق دارند و خود اعتباریات نیز مختلفند ... ) و به طور کلی ، هر نقص و شری به یک امر وجودی بر می گردد. مثلا ظلم  و جور و کوری و زهر مار و عقرب    که یک نقص و یا شر است  به  یک امر وجودی بر می گردد. ظلم در جایی است که عدالت نباشد( عقل ما از عدم ملکه عدالت ، ظلم را انتزاع می کند)  و عدالت یک امر وجودی است نه عدمی .  کوری در جایی است که بینایی نباشد و بینایی یک امر وجودی است ....  پس همه شرور و نقایص که در عالم می بینیم  ،  عدمِ ملکه هستند نه عدمِ  محض .
 در فلسفه بر اساس  مبنای حکمت متعالی صدرایی  اصل و اساس با وجود است که قایلین آن را اَصالةُ الوُجودی می گویند و  ماهیت و ماهیات امور طُفَیلی هستند و اصالتی ندارد  و ماهیاتِ صِرفه  (نه ماهیات موجوده)  در ردیف  عدم ملکه و عدمِ مضاف محسوب می شوند....  (دقت شود)
 و به عبارت دیگر  تا وجودی نباشد ، ماهیات  هیچگونه  اثری  نخواهد  داشت   و تنها خاصیتی  که می توان  عقلا برای ماهیت و ماهیات  در نظر گرفت  همان تَعَیُّن  و  حد  داشتن  است و حد و تعین هر چیزی نشانه نقص آن شی است و خداوند سبحان از هر حد و تعینی که دال بر نقص است مبرا می باشد.  پس آنچه که منشا اثر است  ،  وجود  است  نه ماهیت و در جای خود ذکر شده که :    اَلماهِیَّةُ مِن حَیثُ هِیَ هِیِ لَیسَت إِلّا هِیِ.
 و اما  وجود  ،  همه آثار  به آن برمی گردد  و  هر چیزی که منشا  اثر و آثار  است  به یُمن و برکت وجود  است و  حکیم  ملاصدرا  عِلم  را  نیز   از مقوله  وجود  می داند  نه کیف قایم به نفس.
وقتی دانستیم که همه آثار  و  کمالات  به وجود  بر میگردد  نه به ماهیت  پس هر کمالی که در عالم آفرینش است از خداست و خداوند همه آن ها  را به نحو اَتَمّ و اَکمل دارا می باشد و از هر چه که دال بر حد و تَعَیُّن و  نقص و شر  است  منزه و پاک و مبرا است .  اینکه گفته می شود فاقد شئ مُعطِی شئ نمی شود  یا مُعطی شئ فاقد شئ نمی شود(
مُعطِی الشَّیء لا یَکُونُ فاقِداََ لَهُ) به عنوان یک قاعده فلسفی در همه جا  ساری و جاری است (این قاعده در مبحث علییت و معلولیت و جاهای دیگر  مطرح شده است) و خداوند هم  هر کمالی که در عالم آفرینش است ( و هر کمال هم به وجود بر می گردد نه ماهیت)  به نحو اَکمل و اَتَمّ  همه آن ها را واجد می باشد  و  جسمیت و شجریت و بقریت  و ماده بودن و مانند آن ها  از ماهیات و امور اعتباری یا انتزاعی است  که به عدم ملکه بر می گردد و  تَعَیُّن و حدِّ موجود  را نشان می دهد  و خداوند  واجد آثار و کمالات  وجودی است نه واجد آثار ماهیت که دال بر عدم و نقص و محدود بودن و مانند آن است . به عبارت دیگر خداوند  ایجاد  وجود  و اعطاء وجود  می کند  نه ایجاد ماهیت و ماهیات ، مخلوقات الهی نیستند بلکه ماهیات  مُنتَزَعاتِ عقلی هستند و عقل این قدرت را دارد که از هر موجودی  ماهیت  انتزاع  نماید .  صَدرُالمُتألِّهین در تبیین قاعده بَسیطُ الحَقیقَةِ کُلُّ الأَشیاءِ از قاعده مُعطِی الشَّئِ لایَکُونُ فاقِداََ لَهُ استفاده کرده و نتیجه گرفته که چون مطلق یعنی خداوند ، مبدأ هرگونه فضیلت و کمالی است که در موجوداتِ مُقیّده وجود دارد پس خود مطلق یعنی خداوند به داشتن همه فضایل و کمالات وجودی سزاوارتر است .  با توجه و دقت در مطالبی که عرضه داشتم  پاسخ سؤالی که در بالا طرح شد روشن می شود

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

27 شهریور 1396 ه.ش
برابربا 27 ذیدالحجه 1438 ه.ق

 

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 



      

غدیرروزتجلی ولایت+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+وبلاگ روس

نتیجه تصویری برای جشن غدیر مبارک

***نسیم معرفت***

به نام خدا

غدیر روز تجلی امامت و ولایتِ آیت کبری حضرت علی مرتضی  ( سلامُ اللهِ عَلَیهِ) است ، امامتی که طبق صریح آیه 67 از سوره مایده موجب اکمال دین می باشد و اگر پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) آن را ابلاغ نمی نمود تمام رسالتش از بین می رفت. خداوند در آیه  67 سوره مایده چنین می فرماید  :
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین .  یعنی : اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، بطور کامل برای مردم ابلاغ کن و برسان و اگر انجام ندهی  ، رسالت الهی را (که به دوش داشتی)  انجام نداده اى؛ خداوند تو را از [خطرات احتمالىِ] مردم، نگاه مى دارد؛ و خداوند، جمعیت کافرانِ [لجوج] را هدایت نمى کند).
توجه شود که در جمله (... إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ....) ضمیر «رِسَالَتَهُ»  به  الله برمی گردد  نه به  تبلیغ امامت  علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) . یعنی اگر تبلیغ امامت علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) نکنی و امامت او را اعلام نکنی همه رسالت الهی تو در طول 23 سال  از بین می رود و گویا رسالتی انجام ندادی (دقت بفرمایید)
این آیه شریفه دارای نکات ومطالب بسیاری است که براهل تحقیق پوشیده نیست و مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه شریفه می فرماید :  (  اِمعان نظر و دقت در این آیه ، شگفتی و اعجاب انسان را در پی دارد .)
به نظر بنده هیچ آیه ای در قرآن کریم به اندازه این آیه برای پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)   مسولیت آفرین و سنگین نبوده زیرا که  ابلاغ امامت و ولایت  مولا علی (عَلَیهِِ السَّلامُ ) (و به دنبال آن ، انتقال امامت به سایر ایمه (عَلَیهِِمُ السَّلامُ ) مواجه با خطرات و حساسیت های زیادی بوده و پیامبر اسلام  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  به همه مسایل توجه داشت و برای آینده امت خود بیمناک بود ولی خداوند به او اطمینان داد که :  وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ... یعنی خداوند ترا از خطرات احتمالی این ابلاغ مهم وباعظمت حفظ می کند.
پیامبر اکرم  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) با دلگرمی از حمایت ها و نصرت های الهی  این ابلاغ آسمانی  ( تعیین امامت و ولایت )  را در اواخر عمرش در سال دهم از هجرت در آخرین حج خود که معروف به (حَجّةُالوِداع)  بود به زیباترین وجه  در سرزمین غدیر خم  انجام داد. برخی می گویند که در آن منطقه مسجدی بود به نام غدیر که چون تعیین امامت مولا علی  (عَلَیهِِ السَّلامُ )  در آنجا انجام گرفت  معروف به غدیر خم شد .
حدیث و ماجرای غدیر خم از متواترات است و هیچ جای شک وشبه ای در آن نیست و علامه شیخ عبدالحسین امینی در کتاب بسیار ارزشمندش یعنی « اَلغَدیر»  آن چنان به بررسی غدیر و حدیث غدیر پرداخت که زبان همه مخالفین را با حجت های آشکار خود  قطع کرده است . در غدیر خُمّ بنابر نقلی بیش از صد وبیست هزار نفر حضور داشتند و پیامبر اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به بهترین وجه ممکن ولایت و امامت  علی   (عَلَیهِِ السَّلامُ ) را برای آن جمعیت عظیم در آن منطقه بسیار گرم و سوزان معرفی فرمود .لحن و ترکیب آیه 67   و  آیه 3 از سوره مایده و ترکیب جمعیت و زمانِ  خاصِّ ابلاغِ امامت که بعد از آخرین حج پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  ( یعنی حَجّةُالوِداع ) و در اواخر عمر شریفش بوده  و  همچنین نوع خطابه آن حضرت و عباراتی که مطرح فرموده برای هرکسی که تا حدودی فهم و ادراک داشته باشد روشن وآشکار خواهد شد که هدف پیامبر  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)   در روز غدیر خُمّ   اظهار  ولایت و امامت علی بن ابیطالب (عَلَیهِِمَا السَّلامُ ) بوده  نه صِرفاََ  اظهار و اعلان دوستی  . متاسفانه برخی از علماء اهل سنت  در تفسیر کلام پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)   مغرضانه  دچار خطا و انحراف فاحش شدند و کلمه مولا در کلام پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  را به معنای دوستی گرفته اند  تا انحراف در امت پیغمبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  ایجاد کنند و مردم را از مسیر وخط امامت خارج کنند   . یکی از فرازهای نورانی پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  در خطابه غدیر  چنین است که فرمود   :    مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ .

 کلمه مولا  ، معنای واقعی آن سرپرستی و ولایت و حاکمیت و امامت و رهبری می باشد و در جای خود این مطلب ثابت و مسلم  است  ولی عده ای که مصداق  آیه 18 از سوره بقره هستند(صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ)  کلمه  مولا در کلام پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)    را مغرضانه  با هدف انحراف در امت پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)   و دور کردن مردم از مسیر وخط امامت و ولایت  ، به معنای دوستی معنی وتفسیر می کنند!!!؟
امامت همانند قلب که مرکز بدن است  ، محور همه امور تشریعی و تکوینی است و کسی که امامت را درک نکند از مرتبه انسانیت خارج است....

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی



      

خدا دور نیست همین نزدیکی است+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاه


نتیجه تصویری برای پرنده های بسیار زیبا


***نسیم معرفت***


به نام خداوند زیبا و زیبایی آفرین

با یه نگاهی به اطراف و نظری به دشت  و دَمَن و کوه و صحراء و دریا به راحتی می تونی خدا و زیبایی های او رو ببینی . خدا  دور نیست  همین نزدیکی است. به آفریده های زیبای خدا نگاه کن. به طوطی و طاووس و کبک و بلبل و قمری و ... به انواع و اقسام پرنده های شگفت انگیز با آواز های دل انگیزشون  نگاه کن . به کوه های سرسبز ، به درختان با برگ ها و میوه های گوناگونِ خوش طعم و آبشارها و رودخانه های فَرَحناک و فَرَح زا ... به دریا ها و آنچه که در آن ها است  از ماهی های کوچک  و رنگارنگ  گرفته تا  ماهی ها و موجودات  عظیمُ الجُثّه  و حیرت انگیز  نظر انداز ... همه شون با زبان خودشون تو رو به سوی معرفت خدا می خوانند و به بفرمایش سعدی عَلَیهِ الرَّحمَه :

آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

و نیز گوید :

برگ درختان  سبز  در  نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

و شاعر نَغز گوی دیگر یعنی آسف اصفهانی و یا احتمالا  ناصر خسرو گوید :


هرگیاهی که از زمین روید
وَحدَهُ   لاشَریکَ  لَه   گوید

آری

عالَم و پدیده های آن  فلشی به سمت خداست. یعنی خدا را به تو نشان می دهند  به خودت نگاه کن که  اشرف مخلوقاتی و هر آنچه که در عالَم بیرون می بینی نمونه ای از آن در تو گنجانیده شده است .  خود را دست کم نگیر .  تو یکی از پیچیده ترین  مخلوقات  عالم  می باشی .  حضرت مولا علی
(عَلَیهِِ السَّلامُ) در شعری که منسوب به اوست میفرماید: 

اَتزعَمُ  اَنَّـکَ  جِـرمٌ  صَغِیرٌ
وَ فِیکَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَکْبَرُ
َ
آیا گمان می‏کنى که تو موجود کوچکى هستى در حالى‌که دنیای بزرگی در تو نهفته است؟!

و دکتر الکسیس کارل کتابی در باره انسان نوشته  و نامش را گذاشته : ( انسان موجود ناشناخته)


و پیامبر اکرم 
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَمَ)   فرمود :


مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ.(بحارالانوار ج 2  باب 9  ص 32 )


آنکس که خود را شناخت خدایش را شناخت


در پایان شعر معروف و زیبای شاعر بلند آوازه  سعدی شیرین سخن را تقدیم می دارم که ما را به تفکر و  معرفت دعوت می کند.

آفرینش همه تنبیه  خداوند  دل است

دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود

هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار

کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند

نه همه مستمعی فهم کنند  این اسرار .


** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی



      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >