سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ویژگی های امام زین العابدین(علیه السلام)+وبلاگ روستای سادات محله

نتیجه تصویری برای گلهای ناب در گلدان ها

***نسیم معرفت***

خبرگزاری فارس: ابوحمزه ثمالی می گوید: امام زین العابدین در تاریکی شب، نان و نوای مستمندان را بر دوش می کشید و به طور ناشناس آن را انفاق می کرد و می فرمود: «صدقه ی پنهانی، خشم الهی را فرو می نشاند».

 بردباری

از جمله ویژگی های بارز امام سجاد علیه السلام شکیبایی وی در برابر ناگواری ها و گذشت نسبت به کسانی است که به او بی حرمتی یا جفا کرده بودند. در طول تاریخ همیشه کسانی بوده اند که گاه به دلیل ناآگاهی و زمانی برای دنیاپرستی و دنیاداری با اولیای الهی به ستیز برخاسته و آنان را آزار می داده اند.

روزی مردی علی بن الحسین علیه السلام را دید و زبان به اهانت گشود و سخت ناسزا گفت.

همراهان امام می خواستند او را تنبیه کنند، امّا امام مانع شد و فرمود: «متعرّض او نشوید!» سپس به آن مرد رو کرد و فرمود: «کار ما بیش از این ها بر تو پوشیده است، اگر نیازی داری بگو تا برآوریم». مرد از شکیبایی و بزرگواری و نیز لحن ملایم و محبت آمیز امام به شدتمتأثر شد. شرم سراسر وجودش را فرا گرفت تا آن جا که از خجالت دیگر نتوانست به صورت امام نگاه کند.امام بی درنگ دستور داد تا خدمتکارانش هزار درهم در اختیار او قرار دهند. پس از آن روز هرگاه آن مرد، امام را می دید، می گفت: «گواهی می دهم که تو از فرزندان رسول خدا و از خاندان وحی و نبوّت هستی».

گذشت و بخشایش

یکی از عموزاده های امام سجاد علیه السلام به نام «حسن بن حسن» با ایشان کدورتی پیدا کرده بود. روزی حسن وارد مسجد شد و امام زین العابدین علیه السلام را در آن جا دید. بی درنگ با پرخاش و تندگویی آن حضرت را آزرده خاطر ساخت. امام در برابر سخنان او کوچک ترین واکنشی از خود نشان نداده تا این که حسن از مسجد خارج شد.

شب هنگام، امام سجّاد علیه السلام به خانه اش رفت و به او فرمود. برادر! آن چه امروز در حضور اهل مسجد درباره ی من گفتی، اگر راست باشد، از خداوند می خواهم که مرا بیامرزد و اگر نسبت های ناروای تو به من دروغ باشد، از خداوند می خواهم که تو را بیامرزد. درود بر تو و رحمت و برکات خدا شامل حال تو باد!»

امام این سخنان را گفت و بیرون آمد.

حسن که هرگز چنین برخوردی را از امام انتظار نداشت و خود را برای شنیدن سخنان تند و کوبنده آماده کرده بود، به خود آمد و خود را در برابر کوهی از بزرگواری و شرافت یافت. شرمنده شد و با چشمی گریان در پی حضرت روان گردید و از امام پوزش طلبید. امام بر حالش رقت آورد و اطمینان داد که او را بخشیده است».2

فروتنی

امام زین العابدین علیه السلام پیوسته با فقیران هم نشین و هم خوراک می شد به گونه ای که یکی از آنان به حساب می آمد. امام با این رفتار به مردم می فهماند که خودبزرگ بینی در برابر ذات خداوند شایسته نیست؛ زیرا او آفریننده ی آسمان ها و زمین است. حضرت سجاد علیه السلام با آرامش و فروتنی راه می رفت و هرگز از مرز اعتدال خارج نمی شد.3

در مسافرت ها خود را به همراهانش معرّفی نمی کرد و هم پای آنان کار می کرد. در یکی از مسافرت ها که مانند همیشه به کار مشغول بود، یکی از آشنایان او را دید و به آنان گفت: «آیا این آقا را نمی شناسید؟ او علی بن الحسین علیه السلام است». آنان وقتی امام را شناختند، به پای حضرت افتادند و دست و پایش را بوسیدند. سپس از کوتاهی هایی که در حق او کرده بودند، پوزش طلبیدند.

امام روزی بر گروهی از جذامیان گذشت که بر سفره ای نشسته بودند و غذا می خوردند. آنان حضرت را به سفره ی خویش دعوت کردند. امام فرمودند: «اگر روزه دار نبودم، می پذیرفتم». ایشان هنگامی که به خانه رسید، دستور داد غذایی نیکو آماده کردند. سپس آنان را به افطار دعوت کرد و با آنان در غذا خوردن همراه شد.4

عفو در هنگام قدرت مندی

هشام بن اسماعیل، والی مدینه بود که در زمان فرمانروایی خویش بر امام سجاد علیه السلام بسیار ستم می کرد. سرانجام ولید او را از حکومت عزل کرد و منادیان ولید در مدینه ندا دادند:

هرکس که در زمان فرمانروایی هشام بر او ستم شده یا از او حقی ضایع گشته است، می تواند حق خود را از او طلب کند. هشام در این میان بیش از همه از جانب امام سجاد علیه السلام بیم داشت؛ زیرا در حق آن حضرت بسیار جفا کرده بود. اما بر خلاف تصوّر او، هنگامی که امام با وی روبه رو شد، بر او سلام کرد و از یاران خود نیز خواست تا متعرض او ـ که اکنون ضعیف و ناتوان است ـ نشوند. هم چنین امام به او اطمینان داد و فرمود: «ای هشام بن اسماعیل! تا می توانی رضایت مظلومان و بی پناهان را جلب کن و از ناحیه ی ما نگران نباش!».5

انفاق های پنهانی

ابوحمزه ثمالی متوفی 150 ه .ق می گوید: امام زین العابدین در تاریکی شب، نان و نوای مستمندان را بر دوش می کشید و به طور ناشناس آن را انفاق می کرد و می فرمود: «صدقه ی پنهانی، خشم الهی را فرو می نشاند».6

چنین بود که پس از شهادت ایشان، در هنگام غسل دادن دیدند پینه هایی بر پشت و شانه های حضرت وجود دارد. چون علت را پرسیدند، دریافتند که آن ها آثار کوله بار غذاهایی است که امام برای تهی دستان بر دوش می کشیده است.7یکی از پسرعموهای امام سجاد علیه السلام مستمند و نیازمند بود و امام همیشه در نهان و به طور ناشناس وی را کمک می کرد.

از آن جا که وی فرد امدادگر را نمی شناخت، همواره از آن حضرت گله مند بود که چرا به وی رسیدگی نمی کند؟ امام سجاد علیه السلام با وجود گلایه های او، هرگز خود را معرفی نکرد و نفرمود که آن امدادگر ناشناس من هستم تا این که امام بدرود حیات گفت. آن گاه پسرعموی گلایه گزار از واقعیت آگاه شد و در کنار قبر امام می گریست و عذرخواهی می کرد.8بسیاری از خانواده های محروم و نیازمند مدینه، شبان گاهان از بخشش های مردی ناشناس بهره مند می شدند و هرگز او را نشناختند مگر زمانی که علی بن الحسین علیه السلام در گذشت و دیگر کسی به سراغ آنان نیامد. آن گاه بود که دانستند آن امدادگر ناشناس، زین العابدین بوده است.

نفاق در تاریکی شب

سفیان بن عیینة از زهری نقل می کند:در شبی سرد و بارانی، علی بن الحسین را در کوچه های مدینه دیدم که مقداری آرد و هیزم بر پشت گرفته بود و به جایی می رفت. به آن حضرت گفتم: «ای پسر رسول خدا! چه بر دوش دارید؟» امام فرمود: «سفری در پیش دارم که توشه ی آن را آماده کرده ام و می خواهم در جای امنی قرار دهم».

عرض کردم: «آیا اجازه می دهید خدمتکار من شما را در حمل این آذوقه کمک کند؟»امام فرمود: «خیر». گفتم: «اجازه بدهید خودم شما را کمک کنم». امام باز فرمود: «خیر. چرا چیزی که در سفر به کار من می آید، خود، متحمّل نشوم؟ تو را به خدا سوگند! مرا تنها بگذار!»آن شب گذشت. چندی بعد خدمت امام رسیدم و پرسیدم: «سفر آن شب چگونه گذشت».

امام پاسخ داد: «آن سفر از آن سفرها که تو پنداشتی نبود. منظور من سفر آخرت بود و من خود را برای آن جهان آماده می کنم. با دوری از حرام، بخشش و انجام کارهای نیکو».9سفیان بن عیینه نیز می گوید: در یکی از روزها که امام علی بن الحسین علیه السلام عازم سفر حج بود، خواهرش سکینه ـ دختر حسین بن علی علیه السلام ـ هزار درهم به عنوان کمک هزینه ی سفر در اختیار وی نهاد، ولی هنگامی که امام به نزدیکی «حرّه» رسید، همه ی آن مبلغ را میان مستمندان تقسیم کرد.

اطعام نیازمندان

امام باقر علیه السلام می فرماید: چه بسیار مواردی که پدرم در کنار یتیمان و بینوایان می نشست و با دست خویش به آنان غذا می داد و برای آنان که عیالمند بودند، غذا می فرستاد.10امام صادق علیه السلام می فرماید: علی بن الحسین علیه السلام در روزهایی که روزه داشت، گاه خود غذا می پخت و هنگام افطار، غذا را به خانه ی نیازمندان می فرستاد. بسیار رخ می داد که برای خود ایشان، غذایی باقی نمی ماند و با نان و خرما افطار می کرد.

برخورد امام با نیازمندان، برخورد فردی توان مند و برتر با فردی زیردست و منّت پذیر نبود، بلکه می کوشید تا هنگام رفع نیاز مستمندان، آنان دچار حقارت نشوند. از این رو، پیش از اظهار نیاز، به آنان کمک می کرد و می فرمود:آفرین بر کسی که توشه ی مرا به سوی آخرتم بر دوش کشد و مرا یاری دهد.11

عبادت های امام سجّاد علیه السلام از زبان امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام در توصیف عبادت های امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: «در امّت اسلامی هیچ کس نتوانست همانند رسول خدا به عبادت اهتمام ورزد جز علی بن ابی طالب علیه السلام. او چنان عبادت می کرد که گویی بهشت و دوزخ را می بیند». آن گاه فرمود: «در میان اهل بیت امیرالمؤمنین، شبیه ترین فرد به او زین العابدین علیه السلام می باشد؛ زیرا چنان در عبادت پیش تاز بود که فرزندش امام باقر علیه السلام در او خیره شد و اثر عبادت را در چهره اش آشکار یافت و از مشاهده ی حال پدر گریست. امام سجاد علیه السلام که علت گریستن فرزند را دریافته بود، فرمود: آن نامه و صحیفه ای را که عبادت های علی علیه السلام در آن ثبت شده است، بیاور!

امام باقر علیه السلام نامه را به پدر داد و آن حضرت مشغول مطالعه شد. پس از لختی مطالعه، درنگ کرد و آهی عمیق از سینه برآورد و گفت: کیست که بتواند مانند امیرالمؤمنین علیه السلام آن همه عبادت خدا کند».12درباره ی آن حضرت نقل کرده اند که در هر شبانه روز، هزار رکعت نماز می گزارد. وقتی به امام سجاد علیه السلام گفتند که شما بیش از جدّتان علی علیه السلام عبادت می کنید، امام اظهار داشت: «من در عمل یک روز علی علیه السلام نگریستم و تأمل کردم، دریافتم که نمی توانم در طول یک سال اعمالی انجام دهم که با عمل یک روز علی علیه السلام برابری کند».البته ممکن است منظور حضرت، عبادت از منظر کمّی نبوده بلکه به جنبه ی کیفی و ارزشی آن اشاره داشته باشد. چنان که این معنا از برخی روایات دیگر نیز استفاده می شود و به ویژه روایاتی که از برتری ضربت علی علیه السلام در روز جنگ خندق بر عبادت جن و انس خبر می دهند.13

نماز امام سجاد علیه السلام

امام سجّاد علیه السلام چون وضو می گرفت و خود را برای نماز آماده می کرد، رنگ رخسارش دگرگون می شد و چون از علت آن می پرسیدند، پاسخ می داد: آیا می دانی که می خواهم به آستان چه بزرگی راه یابم و در برابر چه مقامی قرار بگیرم»14. بارها می دیدند که امام زین العابدین علیه السلام وضو گرفته و برای رسیدن وقت نماز به انتظار نشسته است.در این حال از شدّت خضوع در برابر حق و احساس بندگی به درگاه او، آثار نگرانی در صورتش ظاهر بود.

طاووس بن کیسان یمانی از تابعین مشهور و از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام می گوید:

«در حجر اسماعیل، امام را دیدم که سرگرم عبادت و مناجات با پروردگار بود. وقتی به نماز می ایستاد، رنگ چهره اش گاه زرد و گاه گلگون می گشت. بیم از خدا در اندامش متجلی بود و چنان نماز می گزارد که گویی آخرین نماز اوست. چون به سجده می رفت، تا دیر زمان در سجده می ماند و چون سر بر می داشت، قطرات عرق بر بدنش جاری بود. هماره تربت سیدالشهداء علیه السلام همراه داشت و جز بر آن پیشانی نمی نهاد».15

سجده های سیدالساجدین

زیادی سجده ها و تداوم هر سجده ی امام علی بن الحسین علیه السلام سبب گردید که آن حضرت را «سیدالساجدین» لقب دهند. بر اثر این سجده های طولانی و فراوان، پوست پیشانی ایشان زبر شده بود.امام باقر علیه السلام می فرماید: پدرم هیچ نعمتی را به یاد نمی آورد مگر این که با یاد کردن آن به درگاه خداوند سجده می گذارد.

هنگام قرائت قرآن چون به آیه های سجده می رسید، نیز به وقت خطر و احتمال رخداد حادثه ای ناگوار و هم چنین پس از پایان نمازهای فریضه یا هر گاه که موفق می شد خدمتی انجام دهد و میان دو مؤمن را اصلاح کند، سر به سجده می گذاشت و خداوند را سپاس می گزارد».16یکی از خدمتکاران آن حضرت می گوید:«روزی مولایم به سوی صحرا رفت و من همراه او بودم. در گوشه ای از صحرا به عبادت پرداخت.

به هنگام سجده، سر را بر سنگ های ریز و درشت می نهاد و با گریه و تضرّع خدا را یاد می کرد. کوشیدم تا صدای حضرت را بشنوم. آن روز شمردم که امام در سجده ی خویش هزار مرتبه گفت: «لااله الااللّه حقا حقا، لااله الاّاللّه تعبّدا و رقّا، لااله الااللّه ایمانا و تصدیقا».چون امام از سجده سر برداشت، صورت و محاسن او به اشک هایش آغشته بود.17

جلوه های معنوی امام سجّاد در مراسم حجّ

تاریخ نگاران برای امام سجاد علیه السلام بیست سفر حج ثبت کرده اند، آن هم سفرهایی که در آن، حضرت فاصله ی میان مکّه و مدینه را پیاده پیموده است. امام در این سفرها، مرکب به همراه داشت، ولی مصمّم بود تا طریق خانه ی خدا را با پای خویش بپیماید و در مسیر محبوب، از وجود خود مایه بگذارد.18

عرفان و عشق حضرت سجاد علیه السلام به پروردگار بر تمامی اعمال عبادی او پرتوافکن بود و به همه ی زندگی وی صبغه ی الهی و جلوه ای معنوی می بخشید.

وقتی آن حضرت لباس احرام می پوشید، از یاد خدا و جلال او، رنگ چهره اش تغییر می کرد و چنان در جذبه ی معنویت حق قرار می گرفت که از گفتن «لبیک» نیز ناتوان می شد. همراهان ایشان با دیدن این حالت به شدت تحت تأثیر قرار می گرفتند و می پرسیدند: «چرا لبیک نمی گویید؟» امام پاسخ می داد: «بیم آن دارم که لبیک بگویم، ولی خداوند در جوابم ندا دهد: لالبّیک».19

پی نوشت ها:

1ـ امام سجاد علیه السلام، جمال نیایشگران، ص 2.

2ـ مناقب، ج 4، ص 158. ر.ک: امام سجّاد، جمال نیایش گران.

3ـ مشکاه الانوار، ص 205.

4ـ الکافى، در حاشیه ى مرآة العقول، ج 2، ص 130، باب التواضع.

5ـ ارشاد، ج 2، ص 146.

6ـ بحارالانوار، ج 46، ص 88.

7ـ خصال صدوق، ص 517.

8ـ کشف الغمة، ج 2، ص 303.

9ـ علل الشرایع، ص 231.

10ـ علل الشرایع، ص 231.

11ـ تذکره الخواص، ص 184.

12ـ اعلام الورى، ص 255.

13ـ امام سجاد، جمال نیایشگران، ص 62.

14ـ ارشاد، ج 2، ص 163.

15ـ سیراعلام النبلاء، ج 4، ص 393 ـ 394.

16ـ اعلام الورى، ص 256.

17ـ احقاق الحق، ج 12، ص 26.

18ـ ارشاد، ج 2، ص 146.

19ـ تهذیب التهذیب، ج 7، ص 305.

منبع : مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910404001114



      

ویژگی های بیستگانه شهیدعلامه مطهری+وبلاگ روستای سادات محله بوجای

نتیجه تصویری برای تصویر شهید مطهری

نتیجه تصویری برای تصویر شهید مطهری

***نسیم معرفت***

1-همیشهبا وضو بود و به این کار توصیه می کرد .

2- به طبیعت علاقه وافر داشت و گاه ساعتها در نقاط با صفا می نشست و تفکر می کرد.

3- نماز شب را همیشه بپا می داشت .

4- در حین بیان مطالب علمی ، آنچنان بود که از اطراف غافل می شد .

5- شبها قبل از خواب ، حدود بیست دقیقه قرآن می خواند.

6- نسبت به انجام فرائض فرزندان ، نظارت دقیق داشت .

7- به فقرا و مستمندان کمک می کرد به طوری که برخی موارد آن ،بعد از شهادتش آشکار شد.

8- مطالب قابل توجه را در هر فرصت مناسب و به طور منظم یادداشت می کرد .

9- در حاشیه کتابهایی که مطالعه می کرد ، عنوان یا خلاصه مطالب و یا اشکالات وارده را می نوشت .

10- در برخورد با انحرافات فکری ، از جوّ حاکم بر اجتماع واهمه ای نداشت ، جو ناسالم را می شکست و گاه با دوستان نزدیک خود نیز در بیان حق در می آمیخت .

11- از جوانی علاقه وافری به شهید شدن داشت و به افراد می سپرد تا در این مورد برایش دعا کنند .

12- برای پدر و مادر و اساتید خود احترام وصف ناپذیری قائل بود .

13- صدای گریه بلند او هنگام خواندن روضه سیدالشهدا  (عَلَیهِ السَّلامُ) ، مناجات شبانه و فوت پدر و مادر مشاهده می شد .

14- بعد از نماز مغرب و عشا ، سجده های طولانی داشت .

15- از شهرت و مرید پروری گریزان بود .

16- محاسن خود را خضاب می کرد .

17- از تظاهر - چه در امور عبادی و چه در امور اجتماعی و سیاسی - بشدت پرهیز داشت .

18- بسیار متین و پر هَیبت بود و در عین حال ، در موارد لزوم مَزّاح (خیلی اهل مزاح) و نکته پرداز بود.

19- عبارت ِ( أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ سوره غافر آیه 44) را در قنوت و هنگام ذکر گفتن ، زیاد قرائت می کرد.

20- به دستگیریهای خداوند ایمان داشت و در شرایطی که دشمنانش کار را بر او سخت می کردند صَبور و امیدوار به امدادهای الهی بود .

 

  نقل از کتاب : شیخ شهید ، انتشارات صدرا ، صفحه 56.


http://ayenedar.persianblog.ir/post/228/

**مهم‌ترین ویژگی‌های شهید استاد مطهری از زبان مرحوم حجت الاسلام فاکر

+ سایت خبری تحلیلی تابناک+

** ویژگی های شهید استاد مطهری از زبان آیت الله جوادی آملی - فرارو

**... من یادم هست وقتی رسانه های گروهی خبر شهادت ایشان را رساندند، و عکس شریف ایشان را تلویزیون نشان می داد، من فقط کارم این بود که آن عکس را می بوسیدم و گریه می کردم. این خاطره من است؛ من آن روز در آمل بودم. ایشان تقریبا سال 32 بود که از قم به تهران مهاجرت کردند؛ و مدرسه مَروی آن روز بهترین مدرسه تهران بود، الآن هم همین طور است؛ و چهار تا حجره رو به قبله داشت که ما در یکی از آن چهار حجره می نشستیم. در کنار حجره ما حجره مرحوم آقای قاضی بود که او تالِیِ مُدرِّس مدرسه مروی بود. (به نقل از آیت الله جوادی آملی)



      

علماء،مرزداران عقیده ودین وایمان مردم هستند+وبلاگ روستای سادات م


نتیجه تصویری برای زیباترین گل ها در گلدان ها

***نسیم معرفت***

 

** قال رسول الله : (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  :  یَحمِلُ هذا الدِّینَ فی کُلِّ قَرنٍ عُدولٌ یَنفُونَ عَنهُ تَأویلَ المُبطِلینَ ، و تَحریفَ الغالِینَ ، و انتِحالَ الجاهِلینَ ، کما یَنفی الکِیرُ خُبثَ الحَدیدِ.

در هر قرنی و بُرهه ای ،  انسان‏هاى متعادل و عدولى هستند که دفاع و تبلیغ از  این دین را بر دوش می کَشند و هرگونه تأویلِ اهل باطل و تحریف افراطیون و ادعاهاى جاهلین را از آن دور مى‏گردانند، همچنان که کوره آهنگری ناخالصی های آهن را از آن جدا می سازد.


بحار الأنوار : 2/93/22- سفینة البحار: ج 1، ص 55-  رجال کشّی، ص 5. بحار الانوار، ج 2، ص 92 -بحارالأنوار، ج 27، ص 222.

تذکر :  کلمه ( اَلکِیر ) در حدیث فوق به معنای کوره آهنگری  -  دَم و حرارتِ آتشِ کوره آهنگری است .  کلمه  (کِیر) در فارسی به آلت تناسلی مرد گفته می شود ولی در عربی به معنای کوره آهنگری است .


** حضرت علی
 (عَلَیهِ السَّلامُ)   می فرماید: بَعَثَنِی رَسُولُ   اِلَی الیَمَنِ وَ قَالَ لِی یَا عَلِیٌّ لَا تُقَاتِلَنَّ اَحَداً حَتَّی تَدعُوهُ وَ اَیمُ اللهِ لَاَن یَهدِی اللهُ عَلَی یَدَیکَ رَجُلاً خَیرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ وَغَرَبَت .

پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  مرا به سوی یمن اعزام کرد و به من فرمود: ای علی! مبارزه را با کسی آغاز نکن، مگر آنکه پیش از آن، او را به اسلام دعوت نمایی. به خدا سوگند! اگر خداوند یک انسان را به دست تو هدایت کند، برای تو بهتر است از تمام آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب می کند.»
اصول من الکافی ج 5، ب 28.


** امام صادق
(عَلَیهِ السَّلامُ) نیز دررابطه با نقش اصلی علمای دین می فرماید: عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغرِ الَّذِی یَلِی اِبلِیسُ وَعَفَارِیَتُهُ یَمنَعُونَهُم عَنِ الخُرُوجِ عَلَی ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا وَ عَن اَن یَتَسَلَّطَ عَلَیهِم اِبلِیسُ وَ شِیعَتُهُ النَّوَاصِبُ اَلَا فَمَنِ انتَصَبَ لِذَلِکَ مَن شِیعَتِنَا کَانَ اَفضَلَ مِمَّن جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرکَ وَ الخَزَرَ اَلفَ اَلفِ مَرَّةِ لِاَنَّهُ یَدفَعُ عَن اَدیَانِ مُحِبِّینَا وَ ذَلِکَ یَدفَعُ عَن اَبدَانِهِم؛ (12) دانشمندان پیروان ما، همانند مرزدارانی هستند که در برابر لشکر ابلیس صف کشیده اند و از حمله آنها به افرادی که قدرت دفاع از خود را ندارند جلوگیری می کنند. آگاه باشید هر کس از شیعیان ما، خود را به این مرزداری برگمارد، مقامش از کسانی که با رومیان جهاد کرده اند هزار هزار بار بالاتر است؛ بدان جهت که این مرزدار، از دین دوستان ما دفاع می کند، در صورتی که آنان از بدن ایشان دفاع می کند.»

بِحارُ الأَنوار ، ج 2، ص 5 - اَلأِحتجاج  طبرسی، ج 2، ص 155.

************************************************


** علماء ، مرزداران عقیده ودین وایمان+نسیم معرفت

 



      

تَذکِرَةُُ لِلمُتَکبِّرین وَالمَغرُورِین+تذکربرای متکبران و مغرو

نتیجه تصویری برای آدم متکبر و مغرور

***نسیم معرفت***

بِسمِ اللهِ القادِرِ المُتَعالِ العَزیزِ القَهّارِ

تَذکِرَةُُ لِلمُتَکَبِّرِینَ وَ المَغرُورِینَ

تَذکِرَةُُ لِلمُتَکبِّرین وَ المَغرُورِین

یا اَیُّهَا المَغرورُ والمُتکبِّرُ لِماذا غَرَّتْکَ الحیوةُ الدُّنیا والأَمانِیُّ و لِماذا تَغُرُّ و تَغتَرُّ و تَفتِنُ بِدارالغُرور و لِماذا تَتَکَبَّرُ و تَتَفاخَرُ بِمالِکَ و جَمالِکَ و عِلمِکَ و مَقامِکَ و ...  وَاعلَم و انتَبِه اَنَّ بَدأَ تَکَوُّنِکَ و وُجودِک بعدَ الطِّینِ و التُّراب ، یکونُ بالنُّطفَة و مِن مَنِیِِ یُمْنی . کما قال اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی فی سورةِ القیامة :أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةًمِنْ مَنِیٍّ یُمْنی‏  و فی سورةِ النَّحل : خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ  و فی سورة الأنسان(اَلدَّهر): هَلْ أَتی‏ عَلَی الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً  * إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً .  و هذه الکلمة (  النطفة) ذُکِرَت بِاکثرَ مِن عَشرةِ مَرّاتِِ فی القرآن الکریم (اِثنَتا عَشرَةَ مَرَّهََ)  و فی هذا الامر (ذِکر لَفظةِ النطفة فی مَوارِدَ عدیدةِِ من آیات الله الحکیم ) ، تَنَبُّهُُ و تَنبیهُُ و تَذکارُُ للأنسان المتکبِّرِ المغرورِ الغافل المفتونِ المُغتَرِّ بماله و جماله و علمه و مقامه و عنوانه و شُهرته و سیّارتِهِ و داره و ... و مَعنَی کلمةِ النُّطفة اِمّا : اَلماءُ الصّافی قلیلا او کثیرا کما ذُکِرَ فی کُتُب اللغة کالمفردات الراغب(فی اللغات القرآنیة) والصِّحاح و الأقرب و رُوِی عن الباقر (علیه السلام) :   اَلنُّطفَةُ تَکونُ بَیضاءَ مِثلَ النُّخامَةِ الغَلیظَةِ فَتَمکُثُ فِی الرَّحِمِ إذا صارَت فیهِ أربَعینَ یَوماً ، ثُمَّ تَصیرُ إلى عَلَقَةٍ ،  او معناها شَئُُ یُسَمّی بِأِسپِرماتُوزُیید فی الزوج والمَرءِ و جنسِ المذکر و الأُووُل فی الزوجة والمرئة و جنس المؤنّث و یُقال بها المَنِیّ  فی العُرف مسامحةََ  من باب تسمیةِ الکُل(اَلمَنِیّ) عَلَی الجزء (اَلنُّطفَة) و یُقالُ بِها الماءُ المَهین و ماءُُ دافِق و ... فی القرآن الکریم .
ونِعمَ ما قیل بالفارسیه :

آنکه شده ساخته ز آب منی
نیست سزاوار مقام منی
لاف منیت زکسی درخور است
کو صمد است و همه جایش پر است

وَ اعلَم اَنَّ آخِرکَ و انتِهائَکَ یَنتهِی بِالجِیفة النَّتنَی و نِعمَ ما قال مولانا امیرالمومنین
(عَلَیهِ السَّلامُ)  : مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ- أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ- وَلَا یَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا یَدْفَعُ حَتْفَهُ.
یا ایُّهَا المَغرورُ و المُتَکبِّرُ قُل ماذا فی جُمجُمَتِکَ و رَأسِکَ و مُخِّکَ؟!  اَجُمجِمَ لَکَ هذِهِ  المَطالب و الکلمات و الآیات المذکورة ؟!  کَلّا بَل اَنتَ تَجاهَلتَ .   اَتزعَمُ اَنتَ اَنتَ؟!  اَتَزعَمُ اَنَّکَ شَدیدُُ و قویمُُ و قویُُّ و جَسیمُُ و ذُومالِِ و مُکنةِِ و جَمالِِ و مَقامِِ و مَنصبِِ و شهرةِِ و عنوانِِ ...؟
هَبْ کُلَّ ما زَعَمتَهُ صَحیحُُ لکِنَّ  اَتَغتَرَّ و تَفتَخِرُ بهذه الأمور الفانیة .  واعلم اَنَّ کلها فتنةُُ و امتحانُُ و ابتلاءُُ لَکَ . قال الله الحکیم فی سورة الکهف :  إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً  و فی سورة الحَدید : اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ.

وفی سورة آل عمران : زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ @ قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ 

وَاعلَم اَنَّ کُلَّ اِنسانِِ عاقِلِِ مُکلَّفِِ ، لایَزال فی مَعرَضِ الأِمتحان و الأِبتلاء و التکلیف و ما یُترَکُ سُدیً. قال اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی فی سوره القیامة : أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدیً.
یا اَیُّهَا الغافِل واللّاصِق بعالم المُلکِی و النّاسُوتِی و الحَیوانِیّ ما خَلَقَکَ اللهُ تَعالَی لِأَن تَکونَ لاعِباََ و
لاهِیاََ و لاغِیاََ و عابِثاََ  و غافِلاََ و مَغروراََ و مُتکبِّراََ و مُختالاََ و مُحتالاََ و عاکِفاََ فی حدودِ الحَیوانیّة و البَهیمِیّة و البَهائمِ. ولاتَکُن مصداقَ هذِهِ الآیات : ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (سورهُ الحجر الآیة 3)  ،  فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذی یُوعَدُونَ (سورة المعارج الآیة 42)
و نِعمَ ما قِیلَ بالفارسیة لوصف بعضِ الأَفرادِ المُنغَمِر فی الأکل و الشُّرب والأِلتِذاذ النَّفسانیّ و الحَیوانیّ :

 چو کرمی کو میان به نهان است
زمین وآسمان او همان است

وَ اعلَم وَ انتَبِه یا ایُّها المغرور و المتکبر بِأنَّکَ فی حینِِ مِنَ الأَحیانِ و یَوماَ من الأیام فی کَتمِ العَدَمِ و  لم تَکن شئا مذکوراَ  . قال الله الحکیم فی سورةِ الأنسان الآیة 1  : هَلْ أَتی‏ عَلَی الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً  و کُنتَ یوما  من الأیِام فی بَطنِ اُمِّکَ فِی نهایةِ ضَعفِِ لم تَقدِر عَلَی شئِِ و ضَعفُکَ فی ذاک الحِینِ ، ضِعفُُ مُضَعَّفَةُُ  و اَنتَ اُقِمتَ هُناکَ فی ظُلُماتِِ مُختَلِفَة  کما قال الله الحکیم فی سورة الزُّمَر الآیة 6  ... یَخْلُقُکُمْ فی‏ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فی‏ ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ .. . غَذاءُکَ و قُوتُکَ و قُوَّتُکَ فی الرَّحِمِ و فی ذاک الاحیان و الأَیام ، دَمُُ قَذِرَةُُ و نَجسَةُُ و قَدتَقَلَّبتَ و تَدَحرَجتَ و جَریتَ فی الغِشاء المایی والمَشیمة والرّحِم فی کل لیل و نهار و فی کل ایام الحمل حتی بَلغتَ فی بَطنِ اُمِّکَ بِتِسعَة اَشهُرِِ وَ نَیِّفِِ و بعد تَطَوُّراتِِ و تَحَوُّلاتِِِِ کما اشیر الیها فی سورة المومنون : ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی‏ قَرارٍ مَکینٍ @ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ  ،  صِرتَ مُنتقلا مِن عالَم الجَنینی  المُسَمَّی بِالعالمِ العَجیب  و مِن بَطنِ اُمِّکَ  بَعدَ حَملِها ایّاکَ  وَهناََ عَلَی وَهنِِ وَ ضَعفاََ عَلَی ضَعفِِ کما اُشیرَ الیه  فی سورة اللُّقمان : حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی‏ وَهْنٍ   ،  اِلَی دارِ غُرورِِ و اغترارِِ و مَحلِّ مُستَودَعِِ و مَجازِِ  و قال علی ع :   ...  أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ الآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ  فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ و قال (ع ) ایضا : اَلدُّنْیَا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ .    
و بعد سُقُوطِکَ و هُبُوطِکَ و انتِقالِکَ عَنِ الرَّحِمِ مِن ناحیةِ رَأسِکَ الی الدنیا و کنت فی ذاک الحال مَشحونا و مَحفوفا و مَصحوبا بالأَقذار المُهَوِّعَة ، و بعد الورود فی هذاالعالم المُسمّی بالدُّنیا والمَحفوفُ بالمرارةِ والحلاوةِ والضرّاءِ و السَّراء والحُزن و السرور والسُّقوط والصُّعود والوحشةِ والأُنسِ والحَرب والصُّلح والأِنفصال والاتصال والضِّحک والبُکاءِ والحُبِّ و البُغض والأِرتفاع و الحَضیض والحقِّ والباطلِ  والحَقُّ یَدمَغُ الباطِلَ ان شاءَ اللهُ و غیر ذلک ...  و بعد الأِنتقال الی الدنیا بأَوصافِها  ، بَداتَ فی سَیرِِ آخَرَ و سِرتَ سَیراََ تَطَوُّرِیّاََ مُتمایِزا مِن سَیر الجَنینِی و البَطنِی حَتّی بَلَغتَ بِحَدِّ الأَشُدِّ و البُلوغِ و الرُّشدِ والقُدرةِ  کما فی سورة الحج :  یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلی‏ أَجَلٍ مُسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً

یا ایها المغرور و المتکبر ان کُنتَ عالما او جاهلا او غنیا او فقیرا او قویّا او ضعیفا او ذاجمالِِ و منصبِِ و مقامِِ و عنوانِِ فَاعلَم اَن لا مَفَرَّ لَکَ مِن مَخالِبِ المَنِیَّةِ و اَنَّ المَوتَ و القبر اَمامَکَ و نِعمَ ما قال تَبارَک و تَعالَی فی سورة النساء : أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ  و فی سورة آل عمران : کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ و فی سورة الرحمن : کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ * وَ یَبْقی‏ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ  و نِعمَ ما قالَ الشیخُ الأَجَلُّ السَّعدِی الشِّیرازی بِالفارِسیّةِ :
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند وبس
مکن تکیه برملک دنیا و پشت
که بسیار چون توپرورد و کشت
چو آهنگ رفتن کند جان پاک
چه بر تخت مردن چه بروی خاک

 
و اَیضاََ  قال : هرچه نپاید دلبستگی نشاید


یا اَیُّهَا الأِنسانُ و یا اَیُّهَا المُتَکَبِّرُ و المَغرُورُ  أِقرَأ هذِهِ الآیاتِ تَدَبُّراََ :

** یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ ( سورة الأنفطار -الآیة 6)
**یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ. (سورة اللُّقمان-الآیة 33)

** یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً (سورة النساء-الآیة 120)

** کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ. (سورة آل عمران-الآیة185)

و رُوِیَ اَنَّ امیر المُؤمنین(علیه السلام) لَمّا مَرَّ بِالمَدائِنِ وَ آثارِ الکَسرَی(اَنوشیروان و مُلوک السّاسانِی) قَرَءَ حِینَ مُشاهَدةِ هذِهِ الآثارِ ، هذه الآیات  : کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ *  وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍوَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهینَ * کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرینَ * فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ *

 
وَ فِی الخِتامِ : اِجعَل هذِهِ الآیةَ اَمامَ عَینَیکَ و تَدَبَّر فیها حِینَ تُصابُ بِالنِّعمةِ و النِّقمة والراحةِ والعاهَةِ و الحُزن والسُّرور ...:

لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ . (سورة الحدید- الآیة23)

و قال علی (علیه السلام)  :  رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ . (کتابِ اسفار اربعه  ج8، ص355.) و نعم ما قیل بالفارسیة :

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم

رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک

چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم

آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم

 
اَلرّاقِم للسُّطُور : السید اصغر سعادت المیرقدیم اللاهیجی

ترجمه :

به نام خداوند قادرِ متعال ، عزیز و قهار

تذکر و یادآوری برای متکبرین و مغرور ها

ای مغرور و  ای متکبر به چه جهت و برای چه  زندگی و امورات و آرزوهای دنیوی ترا  فریفته و  مغرور کرده است ؟ و به چه جهت مغرور و مفتون و فریفته این دار غرور (مظاهر فریبنده دنیا) شدی؟! و برای چه تکبّر و تفاخر به مال و جمال و علم و مقام و سایر امورات خود می کنی؟!  بدان و آگاه باش که آغاز پیدایش و وجود تو بعد از خاگ و گل ، نطفه و مَنیِّ جهنده می باشد چنانکه خداوندِ تَبارَکَ وَ تَعالَی در سوره قیامه آیه 37 می فرماید : أَلَمْ یَکُ نُطْفَةًمِنْ مَنِیٍّ یُمْنی : آیا او نطفه اى از مَنِىّ که در رَحِم ریخته مى شود نبود ؟ و نیز در سوره نحل آیه 4 می فرماید : خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ .خداوند انسان را  از نطفه ای ( ناچیز  ) بیافرید ، اما به ناگاه او ستیزه جویی آشکار است ( که بر ضد خالق خود مجادله و ستیزه جویی می کند)  و نیز در سوره اَلأِنسان(دهر) آیه1 و 2 می فرماید : هَلْ أَتی‏ عَلَی الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً *  إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً . آیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیز قابل ذکری نبود؟ * ما انسان را از نطفه مختلط و ممزوجی  آفریدیم  و او را مى آزمائیم (لذا) او را شنوا و بینا قرار دادیم . و این کلمه یعنی کلمه نطفه بیش از دَه بار یعنی در حدود دوازده بار در قرآن کریم ذکر شده است و در این امر و مطلب یعنی ذکر لفظ نطفه در موارد متعدد از آیات خداوند حکیم ، آگاهی و هشدار و تذکر و یادآوری است برای انسانِ متکبر و مغرور و غافل و فریفته  و مغرور و فریب خورده به مال و جمال و علم و مقام و عنوان و شهرت و ماشین و خانه و سایر امور خود .  و معنای کلمه نطفه یا عبارت است از آب صاف و زُلالی که ممکن است کم باشد یا زیاد ، چنانکه در کتاب های لغت از قبیل مفردات راغب اصفهانی که مختص به لغات و کلمات قرآنی است و نیز کتاب صِحاح اللُّغه جوهری و کتاب اَقربُ المَوارِد شَرتونی همین معنی ذکر شده است و از امام باقر ع نقل شده که در پاسخ به سؤال سائل یعنی محمد بن مسلم ، در باره کلمه نطفه چنین فرمود : اَلنُّطفَةُ تَکونُ بَیضاءَ مِثلَ النُّخامَةِ الغَلیظَةِ فَتَمکُثُ فِی الرَّحِمِ إذا صارَت فیهِ أربَعینَ یَوماً ، ثُمَّ تَصیرُ إلى عَلَقَةٍ یعنی نطفه همانند خَلطِ غلیظِ سینه ، سفید می باشد، پس مدّتی در رَحِم (زن) مى ‏مانَد تا اینکه مدّت زمانش به چهل روز برسد آنگاه  به عَلَقه تبدیل مى‏شود .  یا اینکه نطفه به اصطلاحِ علمی  عبارت است از چیزی که به آن أِسپِرماتُوزُیید (در مَردان) و  أُووُل (در زنان)  می گویند . و در  بین مردم  از باب تسامُح عرفی ، به نطفه ، مَنِیّ گفته می شود  و نام کُل که مَنِیّ است بر جزء آن که نطفه است اطلاق می گردد و در قرآن کریم  به نطفه ، ماء مَهین(أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهینٍ . سوره مرسلات آیه 20 ) و ماء دافِق(خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ . سوره طارق آیه 6 ) و غیره نیز گفته می شود .

و چه زیبا  به فارسی سروده شده است این شعر :

آنکه شده ساخته ز آب منی
نیست سزاوار مقام منی
لاف منیت زکسی درخور است
کو صمد است و همه جایش پر است

 ...............                 ادامه دارد ...........    ادامه دارد ..................

 اَلرّاقِم للسُّطُور : السید اصغر سعادت المیرقدیم اللاهیجی
نوسنده متن :    سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

** تَذکِرَةُُ لِلمُتَکبِّرین وَ المَغرُورِین+تذکر و یادآوری برای متکبرین و مغرور ها+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی+کلیک کنید


**جهت ادامه مطالعه  ..... +کلیک کنید


** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی


 



      

شرح حال شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانی+وبلاگ روستای سادات م


شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانی - وبگاه نسیم معرفت

***نسیم معرفت***

*گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای

*شادی ارواح شهداء وروح بلند حضرت امام خمینی ره  وروح شهید سید علی سعادت میرقدیم

                                   اَلفاتِحَة  مَعَ  الصَّلَوات

 

مدت شهادت تا سال 94_93 :  بیش از 32 سال

 

 بسم الله الرحمن الرحیم
 

کلیک کنید :شرح حال شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانی


جای آزادگان اگر جویی   

نظری کن به کربلای حسین ع

پیش دشمن نمی شود تسلیم

هرکه دارد به دل ولای حسین

سر به بیگانه نسپرد هرگز 

هرکه را دل شد آشنای حسین

بانگ آزادگی هنوز به گوش

 می رسد در جهان زنای حسین

پای بگذار جای پای حسین

 گر که داری به سر هوای حسین

*******************************

در ره دین خدا تقدیم جان باید نمود

جان فشانی بهر حق در هرزمان باید نمود

گراساس دین شود در معرض خوف وخطر

پایمردی تا شهادت را عیان باید نمود

با شهادت آبیاری گشت دین حق مدام

جام شیرین شهادت نوش جان باید نمود

پرچم عشق وشهادت تا ابد هست برقرار

  در ره قرآن فدا پیر وجوان باید نمود

هرشهیدی با شهادت برتودارد این پیام

دین وقرآن منتشر اندر جهان باید نمود

* شعر از سید اصغر سعادت میرقدیم

مقدمه

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری قائد عظیم الشأن حضرت امام خمینی ره وبریده شدن دست اجانب واستعمارگران ودر رأس آنها آمریکای مستکبر وبرچیده شدن بساط چپاول ویغماگری شان از سرزمین ایران که دارای موقعیت خاص جغرافیایی ازجهت دریا وخشکی  در منطقه  و سرشار از منابع عظیم نفت وگاز و...می باشد ، دشمنان انقلاب واسلام برای نابودی ویا جلوگیری از رشد وگسترش وصدور انقلاب ونظام اسلامی دست به توطئه های گوناگون زدند وبرای تحقق نقشه های شوم خود از عوامل وسرسپردگان داخلی وخارجی بهره می جستند. یکی از اقدامات کینه توزانه وخطرناک آنها ، تحریک رژیم پلید حزب بعث عراق وتجهیز او برای جنگ با نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران بود. آنان با شناختی که از ماهیت پلید ومنحوس حزب بعث عراق بخصوص چهره خشن وخون آشام  صدام تکریتی داشتند ونیز به گمان اینکه نظام نوپای ایران هنوز از تثبیت واستحکام لازم ودرستی برخوردار نیست ،  رژیم سفّاک وخونریز عراق را وادار به جنگ با ایران اسلامی کردند واین جنگ نابرابر وناجوانمردانه که اکثر کشورهای غربی وشرقی پشتیبانی سیاسی ونظامی ومالی از صدام می نمودند  به مدت هشت سال به کشور عزیز ایران تحمیل شد وصدها هزار شهید ومجروح وجانباز حاصل تلخ این جنگ ویرانگر بوده است واگر امداد های الهی وهدایت های بسیار تعیین کننده ونقش آفرین حضرت امام خمینی ورشادت ها وفداکاری ها وجانبازی های ملت غیور ایران بویژه جوانان فداکار ونیروهای ایثارگر وقدرتمند سپاهی وبسیجیان جان برکف وارتشیان دلاور وآماده به خدمت نبود هرآینه فاتحه انقلاب خوانده می شد. نیروهای متجاوز رژیم بعث عراق و صدامیان گرگ صفت با غرور وسرمستی با تکیه برپیشرفته ترین تجهیزات وتسلیحاتی که اربابان غربی وشرقی به صدام بخشیده بودند ، بخش زیادی از سرزمین ومیهن عزیز ما را در جنوب وغرب کشور به تصرف درآوردند وبه هرجا که می رسیدند جز قتل عام وکشتار و ویرانی کاری نداشتند. با همه سختی ها وناگواری ها وتحریم های ظالمانه وهمه جانبه ای که بر ایران ونظام جمهوری اسلامی واردکردند با این وجود آنچنان ضربه شصت وشکست مفتضحانه ای خوردند که برای همیشه در تاریخ ثبت شده است. آری بعد از هشت سال مقاومت ودفاع مقدس ازکشور ونظام اسلامی  ، ملت ما با سرافرازی از این امتحان بزرگ وفتنه خطرناک خلاصی پیداکرد و اعجاب وشگفتی همه جهانیان را برانگیختند ودر استقامت وپایداری وشجاعت وایثار وفداکاری و... شهره  آفاق شدند و رژیم مفلوک عراق وحامیان غربی وشرقی وعربی او سرافکنده وخوار وذلیل گشتند . فاعتبروا یا اولی الأبصار

به حول وقوه الهی در سفر تبلیغی که در دهه محرم الحرام 1382 ه ش  برابر با 1424 ه ق  که به استان کرمانشاه داشتم در روستای دِه سلیمان(شاه سلیمان) از توابع وروستاهای شهر سُنقُر در منزل آقای حسینعلی بنی بیات برادر شهید حبیب الله بنی بیات ، توفیقی نصیب اینجانب شد وتوانستم زندگینامه برادرم شهید سید علی سعادت میرقدیم را به رشته تحریر درآورم. این شهید عزیز ، حق زیادی نسبت به بنده داشته ودارد وهمیشه دغدغه خاطرم بود که فرصتی وتوفیقی دست دهد تا شرح حال اورا به رشته نوشتار درآورم وخدا را شاکرم که در ایام عزاداری وسوگواری سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیهما السلام  این توفیق شامل حالم شد. امید وارم که این کار راهی جهت آشنایی وشناخت مردم بویژه اهالی روستای سادات محله لاهیجان  بخصوص اقوام وخویشان ،  به مقام شامخ این شهید بزرگوار باشد واز خداوند مسئلت دارم که این خدمت ناچیز را ذخیره ای برای آخرتم قرار دهد.

{کرمانشاه _سُنقُر _ روستای ده سلیمان(شاه سلیمان) _ منزل آقای حسینعلی بنی بیات برادر شهید حبیب الله بنی بیات)

8/  12/   1382

سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی

تولد وتحصیل

شهید سید علی سعادت میرقدیم در هفتم اردیبهشت سال 1344 ه ش در روستای سادات محله از توابع شهرستان لاهیجان دریک خانواده مذهبی پا به عرصه گیتی نهاد.  نام پدرش سید یوسف ونام مادرش  هاجر رمضانی است . مرحوم سید یوسف سعادت  دارای شش پسر وسه دختر بود که شهید سید علی سعادت سومین فرزند از ذکور(پسران) محسوب می شود.. ودوره تحصیلات ابتدایی تا کلاس چهارم را در سادات محله وکلاس پنجم را در روستای همجوار یعنی آهندان به پایان رسانید وبعد از آن دوره راهنمایی را در شهرستان لاهیجان که در چند کیلومتری سادات محله واقع است در مدرسه راهنمایی شهید مفتح معروف به مدرسه پیش ساخته( که می گفتند آلمانی ها آن را ساخته بودند) طی نمود ودر حین اشتغال به کلاس دوم نظری رشته تجربی در دبیرستان سهروردی که جنب مدرسه شهید مفتح بود(در سال تحصیلی  61_60) ، روانه  جبهه نبرد با متجاوزین رژیم بعث عراق شد.

تدیّن ودینداری

اودر خانواده ای نَشو ونما کرد که از نظر تدیّن وآداب اسلامی مورد توجه اهالی محل وروستاهای مجاور ونقاط دیگربود  ودوتا از برادرانش سالهاست که در سِلک سلسله جلیله روحانیت قرار دارند.

پدرش مرحوم سید یوسف وجدش مرحوم سید ابراهیم دارای وجاهت ومنزلت خاصی بین مردم بودند وبه جهت سیادت وصداقت وصفای درونی وخصال پسندیده ای که مردم در آنها می دیدند ، اکرام واحترامشان می کردند.   پدرش مرحوم سید یوسف با داشتن تحصیلات قدیم (درحد ششم ابتدایی) سال ها در سنگر آموزش قرآن کریم ،  به  مردم   قرآن تعلیم داد وبسیاری از دعاها واشعارزیادی از حافظ وباباطاهر وخواجه عبدالله انصاری را حفظ بود وبوِیژه بعد از نمازها  با صدای دلنشین می خواندند وسال های زیادی ما شاهد نماز شب ومناجات های او در دل شب بودیم. شهید سید علی سعادت چون در یک چنین خانواده ای پرورش یافته بود حتی قبل از ایام بلوغ ِشرعی اهل نماز وبرنامه های دینی بوده وبعد از بلوغ نیز راسخ تر از گذشته به وظایف شرعی ودینی خود می پرداخت.

خصوصیات اخلاقی

شهید سیدعلی سعادت با داشتن روحیه شاداب بسیجی،  با عموم  افراد بویژه پدرومادر وآشنایان و خویشاوندان  ودوستان ،  برخورد ومعاشرت نیکویی داشت. او نسبت به خانواده های محروم ومستمند بسیار دلسوز بود ودرحدامکان به آنها کمک می کرد. در خدمت کردن واکرام واحترام به والدین اهتمام داشت و کمک کار خوبی برای آنها بود.

قدرت بدنی وجسمانی شهید سید علی

اواز نظر قدرت بدنی وجسمانی بسیار قوی بود وبا داشتن سلامت جسمی ، دوره کاراته  را تا مراحل نهایی طی کرده وموفق به اخذ کمربند مشکی شده بود. شهید سید علی سعادت با اینکه یک رزمی کار وکاراته کار موفقی بود با این حال  انسانی متواضع وفروتن  بود واز قدرت بدنی خود  سوءاستفاده نمی کرد.

ورود به بسیج مستضعفین لاهیجان

شهید سید علی سعادت در تاریخ 1/ 1/  1358   جذب بسیج مستضعفین شهرستان لاهیجان شد وتقریبا دوسال وهفت ماه وپانزده روز در بسیج خدمت کرد واز آنجا که درسال های اول انقلاب  متأسفانه کم وبیش در همه جای کشور ایران گروه های مخالف ومعاند وجودداشته ، دراستان گیلان بویژه در شهرستان لاهیجان وسیاهکل نیز گروه های کمونیستی وفدایی خلق وحزب توده وعناصر منحرف دیگر فعالیت های زیادی داشتند که با هوشیاری وفداکاری مردم منطقه  بخصوص بسیجیان ونیروهای سپاهی ورشادت های سردارگیلان شهید حاج ابوالحسن کریمی قلع وقمع شدند. در این دوران پرآشوب ، شهید سید علی سعادت در میدان های مبارزه با این گروه های انحرافی حضور چشمگیری داشته ودر چند نوبت مورد ضرب وشتم ِ شدید قرار گرفت  که یکی از آن ها به نقل از معتمدین وموثقین ، درگیری برخی ازعناصرآشوب طلب با شهید سید علی سعادت  در  پارک ملی شهرستان لاهیجان بود  به طوری که اگر دیگران به یاری اونمی آمدند در همانجا( پارک ملی لاهیجان) به شهادت می رسید.

سطح آگاهی واطلاعات

شهید سید علی سعادت  با گذراندن اول دبیرستان  (رشته تجربی) و ورود در بسیج مستضعفین لاهیجان  وبا توجه به برنامه ها وکلاس های  فرهنگی  متنوع وخوبی که درآن زمان برای بسیجیان برگزار می شد،اطلاعات وآگاهی های فراوانی در رابطه با معارف ومسائل دینی وسیاسی کسب کرده بود و یادداشت های جالبی در باره مسائل فرهنگی ودینی بویژه در باب شهادت داشت که متأسفانه یادداشت ها ونوشته های باارزش او بعد ازشهادتش  معلوم نیست که در دست چه کسی است وچه شده است؟! او با آگاهی هایی که در باب شهادت وجهاد از طریق آیات وروایات  و تاریخ کربلا پیدا کرده بود عاشق شهادت وجانبازی وفداکاری در راه دین وانقلاب ومیهن بود وسرانجام نیز به فیض شهادت نائل گشت.

اعزام به جبهه

شهید سیدعلی سعادت  با فراگیری فنون نظامی ورزمی در تاریخ 15 / 7 / 1360  روانه جبهه غرب کشور شد و خوشبختانه به هنگام اعزام به جبهه از طرف بسیج لاهیجان ،  باایشان وچند عزیز دیگر مصاحبه ای انجام گرفت ودر چند دقیقه هدفش را از رفتن به جبهه بیان کرد. این مصاحبه چنددقیقه ای که در نواری ضبط شده است هم اکنون موجود است وشنیدن صدای گرم وشیوای او بسیار خاطره انگیز می باشد.

خاطره بازگشت از جبهه

بعد از اینکه شهید سید علی سعادت به جبهه اعزام شد چندین ماه  بجز از طریق نامه خبری از او نداشتیم. در این مدت چند نامه که در واقع وصیت نامه های او را تشکیل می داد به دست ما می رسید. در یک شبی از شب های زمستانی  ، اعضاء خانواده در یک اتاق قدیمی گِلِی که هیچ پنجره ای نداشته وفقط درب دولنگه ای آن باز وبسته می شد  دور هم جمع بودیم. آن شب دی ماه 1360 بود. هوا هم سرد بود ودرب اتاق به جهت سرما بسته بود. پدر ومادر وسایر اعضاء خانواده همه باهم مشغول صحبت بودیم. شهید سید علی سعادت در حالی که چفیه بسیجی به دور گردنش بسته بود چند بار ستون خانه را  می کوبد ویا الله می گوید ولی به علت سر وصدای داخل اتاق ما متوجه نشدیم . شهید عزیز دید که ما متوجه نشدیم  وارد بیرونی (ایوان) می شود ودر مقابل درب می ایستد و در می زند وبا گفتن یا الله به زبان فارسی( نه گیلکی) می گوید: آیا اجازه هست داخل شوم؟!!  ما همه بی خبر از آمدن ایشان به اتفاق گفتیم بفرما!! همینکه یک لنگه از درب را باز می کند وجمال زیبایش را دیدیم سراسیمه همه روی او افتادیم و سر وصورتتش را که دارای بوی خوش ومعطر بود بوسیدیم. آن شب برای ما شب زیبا وبه یاد ماندنی بوده وهست . در آن شب شهید عزیز پیش من خوابید وتا قبل از خواب رفتن  چشمانمان وتا پاسی از شب باهم صحبت کردیم وجالب اینکه شهید سید علی  درآن شب ویک و دو روزی که مرخصی داشت با ما به فارسی صحبت می کرد در حالی که گیلانی ها عموما باهم گیلکی حرف می زنند واین شاید بدان جهت بود  که در جبهه با بسیجی ها ونیروهای رزمنده به فارسی تکلم می کرد وبه همین جهت عادت کرده بود که به فارسی حرف بزند.

خاطره ای از تکه های خمپاره

شهید سید علی سعادت موقعی که به مرخصی آمده بود  ، ساکی به همراه داشت که لباس ها ولوازمش توی آن بود. در آن ساک چیزی که باعث جلب توجه من شده بود تکه هایی از خمپاره بود که بسیار تیز وبرنده بود. از او پرسیدم که اینها چیست؟!! گفت : اینها تکه های خمپاره است و عجیب اینکه با تکه ها و پاره های خمپاره به شهادت رسید.  در مدت کمی بعد از آن مرخصی  (که مجددا  به جبهه رفته بود )  در منطقه نوسود _ پاوه   به درجه شهادت نائل آمد.

خاطره ای از دوران تحصیل

در آن سال هایی که مشغول تحصیل در دوره راهنمایی بودم بنده وبرادرم شهید سید علی سعادت در مدرسه راهنمایی شهید مفتح شهرستان لاهیجان درس می خواندیم.شهید سید علی سعادت دوسال از نظر تحصیلی از من جلوتر بود وبعد ازاتمام  پایه سوم راهنمایی به دبیرستان سهروردی که جنب مدرسه شهید مفتح بود منتقل شد. در سال های دوره راهنمایی پیوسته با دوچرخه ای که در اختیار داشت بنده را به مدرسه  که در چند کیلو متری از محل ما   واقع بود می برد واز این جهت ونیز جهات عدیده دیگر حق بزرگی برمن دارد واگر بزرگواری های او نبود شاید وقفه ای جدی در تحصیل بنده پیش می آمد

نجات یک غریق

در مناطق گیلان وشهرهای آن رودخانه های زیادی در جریان است. در کنار روستای سادات محله هم رودخانه ای جریان دارد. روزی شهید سید علی سعادت در کنار رودخانه بود وناگاه دید که پسر بچه ای در حدود پنج یا شش ساله  (فرزند سید جلیل سعادت )که آشنا به شنا نبود از بالا وکناره روخانه  توی آب افتاد . شهید سید علی بلافاصله خود را به آب انداخت واورا از آب بیرون کشید وچون شکم آن بچه پر از آب شده بود لذا پاهای اوراگرفت وسرش را پایین قرارداد  وبالأخره  سبب نجات یک انسان شد.

چگونگی شهادت

بعداز عملیات محمد رسول الله( ص) در منطقه عمومی نوسود_پاوه ، به جهت اینکه تسلیحات وتجهیزات دشمن بعثی زیاد بود وگلوله های توپ وتانگ و... مثل باران می بارید وادامه عملیات برای رزمندگان ما در آن منطقه  ، دشوارشده بود،  دستور عقب نشینی  ازطرف  فرمانده عملیات یعنی شهید ربیعی  داده شد وبه هنگام عقب نشینی نیروهای رزمنده از منطقه عملیاتی ، بعضی از مجروحین روی زمین افتاده بودند و فریاد وناله می کردند. شهید سید علی سعادت که یک رزمنده توانمند وشجاعی بود وبه صورت امدادی در این عملیات کار می کرد  علیرغم اینکه گلوله ها همچون باران می بارید  ودیگران هم اورا از امداد گری در این موقعیت  نهی می کردند ولی بااین حال طاقت نیاورد که صدا وشیون وناله مجروحین به زمین افتاده را ببیند وبشنود وکمکی نکند  لذا با شهامت وشجاعت قابل تحسین  موفق شد که چندین نفر از مجروحین را نجات دهد . یکی از دوستان و هم رزمانش به نام آقای رمضان محرابی که از راه دور نظاره گر کارش بود  می گفت:  تیر وگلوله وخمپاره از هرطرف می بارید  وکسی نمی توانست  برای نجات مجروحین کاری انجام دهد  ولی این شهید عزیز بااین وجود  رفت که مجروحین را نجات دهد  ووقتی که او(شهید سید علی)  یکی از مجروحین را روی دوش خود گرفت وکمی حرکت کرد  ، خمپاره ای در نزدیکی هایش  اصابت کرد ویکی از ترکش های خمپاره به پهلوی راستش برخورد می کند وبه زمین می افتد ولی باز دوباره بلند می شود وبا اراده مستحکم  مجروح را به دوش می گیرد وهمینکه کمی حرکت می کند یکی دیگر از تکه های خمپاره به ناحیه گردن وگلوی ایشان اصابت می کند وبه روی زمین  می افتد . هم رزمش می گوید که ما از راه دور می دیدیم که این شهید عزیز مثل مرغی که سرش را بریده باشند  دست وپا می زد تا اینکه جان به جان آفرین تسلیم کرد ودر حالی شهید شد که دست راستش روی سینه اش قرار داشت ولب ها وچشم هاش باز بود.  بعداز شهادتش اورا به بیمارستان قدس پاوه منتقل کردند و دکتر محمدی که پزشک عمومی بود با حضور یکی از دوستان وهم رزمان شهید سید علی به نام آقای رمضان محرابی ،  گواهی شهادتش را صادر نمود.

خبر شهادت

در یک صبحی از ایام بهمن ماه  یعنی 22 بهمن 1360 ازطرف بسیج مستضعفین لاهیجان برای ما خبرآوردند که سید علی سعادت  مجروح شده ودر بیمارستان 22آبان لاهیجان بستری است وراهنمایی کردند که به بسیج لاهیجان مراجعه کنیم. ما که از اصل ماجرای شهادتش خبری نداشتیم به عشق دیدار عزیزی که مجروح شده روانه شهر شدیم.  با روحی نگران وچشمی گریان در یک اتاقی در طبقه بالای ساختمان بسیج جمع شدیم. مسؤل بسیج وبعضی از بسیجیان ودوستان بسیجی شهید در آن اتاق حضور داشتند. کمی که صحبت کردند ناگاه  صوت حزین قرائت قرآن از مرحوم عبدالباسط به گوش رسید ودر این خلال گفته شد که برادر بسیجی سید علی سعادت به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

خاکسپاری ومحل دفن

پیکرپاک آغشته به خونش را ازبسیج مستضعفین لاهیجان با حضور اقشار مختلف تا زادگاهش ، سادات محله لاهیجان تشییع کردند ودر قسمت شمالی و ورودی درب مسجد ولیعصر  سادات محله باهمان لباس بسیجی آغشته به خونش  به خاک سپرده شد. این شهید عزیز بدون غسل  وکفن دفن شد چون در اصل میدان معرکه جنگی به شهادت رسیده بود واز نظر شرعی کسانی که در اصل صحنه ومیدان معرکه جنگی به شهادت برسند بدون غسل وبا همان لباسی که درتن دارند دفن می شوند.

صندوق نذورات

مدتی بعداز خاکسپاری پیکر مطهر شهید سید علی سعادت ، روی مرقد شهید که در حدود یک متر بلندی داشت صندوقی جهت نذورات گذاشته شد واین کار به پیشنهاد یکی از روحانیون معروف شهرستان لاهیجان مرحوم حجت الأسلام حاج آقای کاشفی انجام گرفته بود وایشان درمراسم سوم ویا هفتم شهید سید علی سعادت در مسجد سادات محله برروی منبر اعلام کرد وگفت : بنده سید یوسف(پدر شهید سید علی سعادت) وخانواده اش وپدرش مرحوم سید ابراهیم را می شناسم ، اینها مردمان  بسیار محترمی هستند واین شهید هم چون از سادات است ودر جوانی (تقریبا هفده سال) به شهادت رسید وچنانچه گناهی هم داشت با شهادتش پاک شده  لذا شایسته است که صندوق نذوراتی برایش درست شود که مردم از اطراف واکناف به زیارتش بیایند واز او حاجت بگیرند.  به لطف خدا در مدت کوتاهی این پیشنهاد عملی شد وازهمان زمان روی مرقدش صندوقی جهت نذورات گذاشته شد وعموم مردم از جاهای مختلف وروستاهای اطراف حتی از تهران به زیارت مزارشریفش می آمدند ونذرمی کردند وحاجت می گرفتند.

تذکر: بعداز بازسازی وتجدید بنای مسجد  ولیعصرسادات محله  ، متأسفانه  بدون اطلاع وهماهنگی با خانواده شهید مخصوصا با مادراین شهید عزیز، مزار وقبر شهید سید علی سعادت از حالت قبلی دگرگون شد وقبر یک متری ایشان تخریب وصندوق نذورات هم برداشته شد و وضع فعلی  مزار این شهید  اکنون هم سطح کف ورودی درب مسجد شده است. به نظر می رسد که متولیان مسجد به هنگام باز سازی وتجدید بنای مسجد نسبت به این شهید عزیز بی مهری رواداشتند ودرمورد تخریب قبرشریفش ونیز برداشتن صندوق نذورات از روی قبرش ، کار بسیار بدی انجام دادند. خانواده شهید سید علی سعادت بویژه مادرش  خانم هاجر رمضانی که تا این تاریخ(..........) در قید حیات می باشد از وضعیت بوجود آمده در باره قبر شهید سید علی سعادت بسیار نگران وناخرسند هستند. متولیان مسجد سادات محله باید جهت تأمین خواسته  ورضایت  خانواده  شهید  بخصوص مادرش ، قبر شهید را به صورت قبلی برگردانند وصندوق نذورات را برروی آن نصب نمایند .

اهداء قبرستان توسط یکی از اهالی محل

 اهالی سادات محله لاهیجان سال های طولانی  قبرستان نداشتند وبه ناچار اموات خود را به روستاهای همجوار از جمله لیالمان می بردند واز این جهت در زحمت بودند. بزرگترها وریش سفیدان محل تبادل نظر کردند که قطعه زمینی جهت قبرستان فراهم کنند. در قسمت شرقی مسجد سادات محله زمین مناسبی برای این امر وجود داشت وبارها از صاحبش خواستند که آن را جهت قبرستان ولو با قیمت مناسب بدهد ولی او به هرجهت راضی نمی شد. مدت ها گذشت تا شهید سید علی سعادت به شهادت رسید وخبر شهادتش که در همه جای محل پیچید ، بزرگا ن محل تصمیم گرفتند که جایی برای این شهید عزیز در سادات محله فراهم شود واز سویی زمزمه آن بود که این شهید را به قبرستان لیالمان ببرند ودفن کنند واین کار هم باعث سرخوردگی وسرافکندگی مردم وبزرگتر های محل می شد لذا دوباره از صاحب زمین تقاضا کردند که زمینش را جهت قبرستان بدهد که اینبار به احترام وپاسداشت شهید سید علی سعادت راضی شد و زمینش را به عنوان قبرستان هدیه نمود  اگرچه خود شهید بزرگوار در این قبرستان دفن نشد بلکه در قسمت شمالی و ورودی درب مسجد به خاک سپرده شد

وضعیت جغرافیایی منطقه پاوه _ نوسود نودیشه در استان کرمانشاه

شهر پاوه تقریبا یک ساعت ونیم ویاکمی بیشتر از مرکز کرمانشاه فاصله دارد وبه شهر شهید چمران معروف است وغالب واکثریت مردم آن از اهل سنت می باشند. در سال 1358  این شهر به دست دموکرات ها افتاد واین گرگ های انسان نما فجایع وجنایات زیادی در مناطق پاوه وکله چنار ونودیشه ونوسود مرتکب شدند به طوری که تنها در شهر پاوه نزدیک به چهاصدنفر از مردم ونیروهای رزمنده را سربریدند . در سال 1359 که رژیم بعث عراق آتش جنگ را برضد ایران برافروخت ، مناطق مرزی مانند نوسود زیر چکمه های تجاوز سربازان عراقی قرار گرفت. منطقه نوسود نودیشه (نوسود با پسوند نودیشه معروف بود) که بعداز پاوه وشهرک نودیشه قرار دارد بسیار سردسیر وبرفی ودارای گردنه های بسیار صعب العبورمی باشد وتقریبا همه جای آن کوهستانی وغیرهموار است . قله شمشیر که مرتفع می باشد ونیز قله کمرسیاه در منطقه نوسود قراردارد وشهید سید علی سعادت در قله شمشیر در نوسود به شهادت رسید.

*آدرس نوسود : کرمانشاه _ قزانچی _ پاوه (معروف به شهر شهیدچمران) _منطقه دوآب(دراین منطقه امام زاده اسحاق قرار دارد) _ کله چنار _ شهرک نودیشه _ نوسود نودیشه ( نوسود با پسوند نودیشه معروف بود)  _  بعد از نوسود  میله مرزی وبعد از آن کوسه حجیج قرار دارد ودر نهایت به سدّ دربندی خان منتهی می شود.

سید اصغر سعادت میرقدیم


**کلیک:شرح حال شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانی


      
<      1   2   3   4   5   >>   >